فصل 1024. جنگ‌ها

کمتر از صد و پنجاه سال بود که نوآ، هایو را ترک کرده بود؛ ولی اوضاع در سطح به گونه‌ای تغییر کرده بود که اصلاً با پیش‌بینی‌ها تطابق نداشت.

به طور کلی، صلح پس از هر نبرد مهم برای مدت طولانی ادامه خواهد داشت. و اگر توازن قوا در میان نیروها تغییر نمی‌کرد، دوران صلح می‌توانست تا هزاران سال به طول بکشند.

نوآ قبل از رفتن، صد سال را در زمان صلح را سپری کرده بود و صد سال دیگر باید می‌گذشت تا اولین نشانه درگیری در سطح ظاهر شود.

همه چیز با یک دعوای ساده بین تهذیب کنندگان انسان آغاز شد. هایو و شورا هر دو در حال سرکوب نیروهای خانواده الباس در مرزهای مربوطه خود بودند که هر از گاهی در آن نبردهای با تلفاتی کم رخ می‌داد.

قدرت‌های مرکزی به آن‌ها اهمیت نمی‌دادند. مرگ تزکیه کنندگان انسان به ندرت حرفه‌ای‌های رتبه قهرمان را آزار می‌داد و نیروهای مستقر در آنجا ارزش چندانی در محیط سیا&سی نداشتند.

با این حال، در میان یکی از نبردهای بزرگ یکی از اعضای جوان خانواده الباس حضور پیدا کرد. این درگیری باعث شد که برخی از فرقه‌های شورا با نیروهای پیرامون خانواده سلطنتی، بر سر یک زمین قابل سکونت جدید که در سمت شرقی شهر بازار الهی ظاهر شده بود، بجنگند.

این نوع سرزمین‌ها قبل از رفتن نوآ ظاهر شده بودند. حضور این همه تهذیب کننده بر روی تکه‌های سرزمین جاودانه به ‌طور اجتناب‌ناپذیری بر تراکم «نفس» تأثیر می‌گذارد و باعث ایجاد مناطقی می‌شود که حتی انسان‌های تهذیب کننده می‌توانند بدون هیچ حفاظتی در آنجا زندگی کنند.

هیچ کدام از رؤسای نیروهای بزرگ به این زمین‌ها اهمیت نمی‌دادند، اما برای آن‌ها منابع انسانی بسیار مهم بود. این فرصتی برای آن‌ها بود تا از قاره جدید بهره ببرند، البته بدون کمک مافوق‌هایشان.

نبردی که در آن روز رخ داد نیروهای کوچک بسیاری را درگیر کرد و از نظر منابع انسانی، میدان نبرد بسیار بزرگ بود. حتی عضو جوان خانواده سلطنتی هم برای نشان دادن لیاقت خود به نبرد پیوسته بود، اما در نهایت در میانه نبرد جان خود را از دست داد.

موضوع به طور معمول باید به همین جا ختم می‌شد. بهترین چیزی که خانواده الباس می‌توانست برای مرگ یک دارایی انسانی بخواهد چند صد هزار اعتبار بود. با این حال، پدر جوان، یک تهذیب کننده رتبه قهرمان ب...