تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1073
فصل 1073. درنده
نوآ در زندگی خود با موجودات آسمانی تعامل داشت، اما آنها همیشه چیزی داشتند که آنها را از بیان قدرت واقعی رتبه هفتم باز میداشت.
شیطان آسمانی یک اراده بود، شاندال هم همینطور، رهبر جانوران بالدار فقط نیم قدم درون رتبهی آسمانی بود و خدای میمون بیشتر قدرت خود را برای ایجاد آسمان سیاه از دست داده بود.
آنها هرگز در تمام قدرت خود نبودند و به سختی میتوانستند خود را موجوداتی در درجات آسمانی بدانند. فقط شیطان آسمانی یک استثنا بود زیرا خود واقعیاش جایی در سرزمینهای جاودانه بود.
چیزی که او در پایین دره تاریک پیدا کرده بود متفاوت بود. نوآ در مقابل یک جانور آسمانی مناسب قرار داشت. چیزی که نباید در سطح پایینتر وجود داشته باشد.
علاوه بر این، به نظر نمیرسید که پتروداکتیل رتبه ۷ از سوء تغذیه مشابه نمونهها رنج برده باشد. نوآ خدای میمون را دیده بود که خشم خود را بر جهان افکنده بود، اما غرایزش به او میگفت که موجود در قفس خطرناکتر خواهد بود.
نوآ بالای آن میلهها احساس امنیت میکرد، اما ذهنش به طور خودکار میمون و پتروداکتیل را مقایسه میکرد. شدت هاله آنها قابل مقایسه نبود. موجود در قفس طبق غریزه خود در سطح دیگری بود.
بدن پتروداکتیل دراز بود، بیست متر امتداد داشت و بالهای بازشدهاش بیش از سی متر را پوشانده بود. خطوطی که شکل آن را ایجاد کرده بودند، ضخیم بودند و تاریکی در ساختار آنها در مقایسه با سیاهی تنگه متراکمتر به نظر میرسید.
نوآ به دلیل بدن عجیب و غریبش نمیتوانست تشخیص دهد که جانور چه وضعیتی دارد، اما هاله آن برای تأیید اینکه پتروداکتیلها ضعیفترین گونهای نبودند که او تا به حال دیده بود کافی بود.
یک مشکل به سرعت آشکار شد. قفس مخلوق آسمانی دست نخورده بود و خطوط آن قطعههای گم نشدهای نداشت. پتروداکتیل حتی پس از حمله نوآ نیز به خوابیدن ادامه داد، که نشان میداد تا چه اندازه به این نوع سر و صداها عادت داشت.
حتی شاه الباس هم نمیتوانست کاری با آن موجود انجام دهد، و نوآ با این فکر احساس ناتوانی کرد. او حتی یک لحظه هم باور نداشت که بتواند در جایی که شاه الباس شکست خورده بود موفق شود.
نوآ در حالی که همچنان به پتروداکتیل خیره بود با خود فکر کرد:
-اصلا باهات چیکار کنم؟
ایدههای زیادی در ذهن داشت، اما مطمئن بود که پادشاه الباس قبلاً همه آنها را آزمایش کرده بود.
-...
کتابهای تصادفی
