فصل 1323 1323. رئیس ‌اش

شهر واگونا بسیار بزرگ بود. انسان‌های رتبه‌های مختلف خیابان‌های آن را پر کرده‌ بودند، اما همگی لباس‌ها و زره‌های ساخته‌شده از مواد آسمانی به تن داشتند.

ساختمان‌های عمارت‌مانند بزرگ با برق سفیدی که از فلزشان تابیده می‌شد، منطقه را روشن می‌کردند. آن درخشش‌ها پس از عبور از کریستال‌های تعبیه شده در سطح‌شان، سایه‌های متفاوتی به دست می‌آوردند، بنابراین هاله شهر در نور آسمان ناپدید نمی‌شد.

فلز و کریستال‌های سفید خیابان‌ها را نیز پر کرده بودند. همه چیز در شهر واگونا کاملاً صیقلی و عاری از هرگونه لک به نظر می‌رسید. مناظر آسمانی بود، محیطی که هیچ دنیای پایین‌تری نمی‌توانست ارائه دهد. با این حال، حضور تهذیب‌گران قهرمانی، نوآ را گیج کرد.

هجوم مارهای ابدی وجود موجودات قهرمانی در سرزمین‌های جاودانه را تایید کرده بود، اما نوآ نمی‌دانست که این روند چگونه برای تهذیب‌گران کار می‌کرد.

آن‌ها جانوران جادویی نبودند که بتوانند با "نفس" موجود در محیط زندگی کنند. باید بر مبارزات زندگی واقعی غلبه می‌کردند تا فردیت خود را بسازند و آن‌ها را به قلمروهای قهرمانانه سوق دهند.

نوآ حتی نمی‌دانست انسان‌های تازه متولد شده چگونه از فشار دنیای بالاتر جان سالم به در می‌برند. باید رویه خاصی وجود داشته باشند تا اجازه تولد این افراد ضعیف را بدهد، و او حدس زد که فقط تهذیب‌گران ثروتمند می‌توانند در آن محیط خانواده بسازند.

نوآ در حالی که صحنه را مطالعه می‌کرد، نتیجه گرفت: -چیزای خیلی زیادی در مورد این مکان وجود داره که من نمی‌دونم.

ساختمان‌های مناطق حاشیه‌ای شهر دارای برچسب‌های بزرگی بودند که عملکرد آن‌ها را شرح می‌داد. رون‌ها و تصاویر روی سطح آن‌ها می‌درخشیدند و ایده‌هایی را منتشر می‌کردند تا هر کسی که می‌رسید متوجه شود که کدام فعالیت‌ها داخلشان رخ می‌دهد.

نوآ زبان به کار رفته در برچسب‌ها را نمی‌شناخت و گویا صاحبان آن ساختمان‌ها زبان‌های متفاوتی داشتند. با این حال، آن رون‌ها، حروف و نشانه‌ها معانی واقعی را تراوش می‌کردند که آن‌ها را به پیامی تبدیل می‌کرد که می‌توانست بفهمد.

آهنگرها، کتابخانه‌ها، تالارهای کتیبه و انواع دیگر مغازه‌ها دور بیرونی شهر واگونا را پر کرده بودند. حتی چند رستوران در بین آن‎ها وجود داشت و مشتریان متعددی در صف منتظر بودند تا به نوبت وارد آن‌ها شوند.

نوآ در آن محیط سرزنده گم ش...