تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1469
فصل 1469 1469. شیطان
بلانچ تعقیب ایان را رها کرد و به مقابله با نوآ و پادشاه الباس شتافت.
همزمان با شتاب گرفتن در آسمان، صدای "بوم" مانندی از زیر پاهایش طنین انداز میشد.
نوآ بهسرعت آماده شد و دو شمشیر خود را به دست گرفت، پادشاه الباس هم در بیرون آوردن آیتمهای حکّاکی شدهاش تردید نکرد.
با این حال، بلانچ قبل از حمله آنها، رسید و وقتی آن دو را در محدوده خود دید، از کف دستانش به سمت آنها شلیک کرد.
دو متخصص از حمله او احساس خطر و بهسرعت برخی از برگههای برنده خود را فعال کردند.
نوآ در حالی که ماده ناپایدار در رگهای سیاهش جاری میشد غرش بلندی کرد، پادشاه الباس هم یک سپر طلایی یکبار مصرف در ردیف بالایی بیرون آورد تا موج انفجار را مسدود کند.
بلانچ تردید نکرد و یکی از قدرتمندترین حملات خود را آنجام داد.
ضربه او، نوآ را پرتاب و سپر پادشاه الباس را در هم کوبید.
حتی با برگ برندههای خود هم نتوانستند تمام قدرت بلانچ را دفع کنند.
نوآ سریعاً کنترل بدن خود را به دست گرفت و بهسمت بلانچ شلیک شد.
دنیای تاریک از سینهاش گسترش یافت و زرهای شیطانی، بدن او را پوشاند.
در ادامه، طوفانی از ضربات برشی به راه انداخت که منطقه را با برندگی خود پر کرد.
شاه الباس هم بیحرکت نماند، واضح بود که بلانچ نمیخواست وقتش را با آنها تلف کند. بنابراین پادشاه باید تمام تلاش خود را به کار میبست.
پادشاه خروجی هالهاش را افزایش داد و شعلههایی طلایی از پوستش بیرون زد. سپس نیزهای طلایی در دستان او ظاهر شد و به شکل نوری کور کننده بهسمت بلانچ به پرواز درآمد.
بلانچ با دیدن حمله پادشاه و نوآ متعجب شد.
او احساس کرده بود که قدرت نوآ در حمله قبلی از یک آیتم حکّاکی ناشی میشود اما اکنون، متوجه شد که حملات این دو از اساس برای خود سطح تهذیب دارند.
دو متخصص مرحله مایع توانستند حملاتی را انجام دهند که از نظر قدرت با یک مرحله جامد هممرز بود. از لحاظ نظری برای موجوداتی که هنوز به مرز عبور از سطح نرسیده بودند، غیرممکن بود.
تمامی آموختههای بلانچ با دیدن حملات این دو، فرو ریخت.
با این حال، به خود هیچ تردید و شگفتیای راه نداد.
ناگهان هالهای لاجوردی از بدنش بیرون آمد و با یک حرکت سریع کف دستهایش را به هم متصل، و هالهای متراکم ساخت.
طوفان ضربات برشی و پرتو طلایی نزدیک بود به او ب...
کتابهای تصادفی


