فصل 1602: راز دیدن شکست شیطان آسمانی، گروه را برای نزدیک شدن به آزمون مردد کرد. حسگرهای سازنده بزرگ قادر به کپی کردن قوانین مدعیان آن محیط منحصر به فرد بودند، بنابراین ارتش مجبور بود یک طرح نبرد مناسب ایجاد کند. نوآ و دیگران می‌دانستند که شیطان آسمانی چقدر قدرتمند است. شکست ناگهانی او تصور روشنی از شدت خطرناک بودن آزمون و نحوه برخورد آن‌ها با آن را در ذهن‌ِشان ترسیم کرد. شیطان آسمانی به دلیل اختلاف فیزیکی شکست خورده بود‌. عروسک نیز قانون او را حمل می‌کرد، اما بدن آن مخلوطی از فلزات گران‌بهایی بود که می‌توانستند قدرت آن را به سطح برتری برسانند. آن رویکرد پس از بررسی آن بخش توسط ارشدان، آشکار شد. انسان‌ها همیشه در آن آزمون بازنده می‌بودند. فقط دورگه‌ها شانسی برای برد داشتند. نوآ مجبور بود از آن وضعیت عقب نشینی کند. آن آزمون احتمالاً می‌توانست نسخه‌ای از او در رده میانی ایجاد کند که این برای او یک نقطه ضعف مطلق بود. بهتر بود دورگه‌ای را می‌فرستادند که قبلاً به مرحله مایع رسیده و بدنی با توانایی مطابقت با آن فلزات گران‌بها را دارد. در نهایت، ویلفرد انتخاب واضح و بدیهی آن‌ها بود. قدرت بدنی او تقریباً هیچ همتایی نداشت و سطح تهذیبش نیز قدرت مناسبی داشت. فقط او می‌توانست فرصتی برای غلبه بر آن چالش داشته باشد. ویلفرد نیازی نداشت که همراهانش آن راه حل را برایش توضیح دهند. او به محض اینکه فهمید آزمون چگونه کار می‌کند، مستقیماً جلو رفت و خیلی زود عروسکی در مقابلش شکل گرفت. عروسک سطح تهذیب او را داشت، و هاله‌اش ویژگی‌های انفجاری ویلفرد را حمل می‌کرد. با این حال، کارشناس بسیار قوی‌تر از حریف خود به نظر می‌رسید. خیلی زود، نبرد خشونت آمیزی در مقابل ارتش رخ داد. ویلفرد و عروسک وقت خود را برای اجرای حرکات دیدنی یا تکنیک‌های پیچیده تلف نکردند. آن‌ها فقط به یکدیگر مشت زدند و آنقدر ادامه دادند تا یکی از آن‌ها از هم پاشید. در ابتدا ویلفرد خونریزی کرد، اما خیلی زود عروسک قطعاتی از بدن فلزی خود را از دست داد. انعطاف‌پذیری دو رگه‌ها شروع به تاثیر گذاری کرد، بنابراین ارشد حتی پس از اینکه صورتش به توده‌ای از بافت‌ها و خون پاره شده بود، روی پاهای خود باقی ماند. عروسک آن توانایی‌های ذاتی باورنکردنی را نداشت. محکم بود، فلزات قدرتمندی هم داشت، اما فقدان توانایی‌های درمانی مناسب خیلی سریع چیزی جز یک نیم...