فصل 1607: سرد نوآ نمی‌توانست کار زیادی با کتاب پنجم انجام دهد اما با این حال، آن پاداش چیزی به او آموخت. دروس آن فقط محدود به کارگاه نبود. آن‌ها حتی راه‌هایی را برای بهبود هسته‌های جعلی هم توضیح داده بودند. البته، نوآ برای خودش به آن آموزش‌ها نیازی نداشت. مراکز قدرت او به دلیل نفوذ سیاهچاله تقریباً بی‌نقص بودند. با این حال، همراهانش ممکن بود زمانی به آن‌ها نیاز پیدا کنند، و او جرات نمی‌کرد آن دانش را از دست بدهد. در حالی که ارتش به لایه ششم می‌رسیدند، نوآ آموزه‌های کتاب پنجم را مرور کرد. انرژی موجود در داخل سر نیز به سمت سیاهچاله‌اش جاری شد در حالی که پاکسازی هرم به آخرین مرحله خود می‌رسید. جذب انرژی در رده بالایی آسان نبود، به خصوص که نوآ هنوز در مرحله گازی قرار داشت. جذب آن قدرت برای او زمان می‌برد، اما عجله‌ای هم در تکمیل آن روند نداشت. نوآ مطمئن بود که انرژی درون آن سر، بدنش را به رده میانی سوق می‌دهد، خواب طولانی هم به دنبال آن گذر از سطح اتفاق می‌افتاد و نوآ نمی‌توانست موقع اکتشاف اجازه چنین چیزی را بدهد. گروه عمدتاً در داخل هرم امن بودند اما قدرتی را هم که موجودات رتبه ۹ داشتند دست کم نمی‌گرفتند‌. نوآ و دیگران از وضعیت و محل اختفای چشم درخشان بی‌خبر بودند، اما به هر حال جرأت نمی‌کردند وقت تلف کنند. وضعیت لایه ششم کل ارتش را بی‌حرف گذاشت. پرل قبلا تایید کرده بود که خانواده بالرو خیلی از قسمت‌های آن مکان را کاوش نکرده بودند، اما وضعیت فعلی آن بسیار متفاوت از گزارش‌های او بود. تمام آزمون‌های لایه ششم خالی بود. ارتش نمی‌توانست حتی یک اتاقی پیدا کرده باشد که هنوز دارای تجهیزات دفاعی باشد. کسی بر همه آزمون‌ها غلبه کرده و منابع پنهان پشت سر آن‌ها را ربوده بود. - اون کار واقعا درستی کرده. نوآ در حالی که تعداد بیشماری اتاق خالی از دید او عبور می‌کردند، با خود فکر کرد. پرل تأیید کرده بود که هرم قبل از ورود آن‌ها خالی است. تنها ارشد در لایه ششم الکساندر بود. کارشناس تمام آزمون‌ها را به تنهایی انجام داده بود در حالی که ارتش در لایه پنجم مشغول بود. پادشاه الباس تمام تلاش خود را کرد تا مسیر به سمت قسمت‌های عمیق‌تر لایه را به سرعت پیدا کند. او پیچ و خم‌های سالن را باز کرد و ارتش را به سمت آخرین آزمون رهبری کرد، جایی که چهره‌ای آشنا در انتظارشان بود. الکساندر در مقابل آخرین...