فصل 1606: پیشرفت‌ها بارانی از جانوران جادویی، شعله‌های رنگارنگ و تهدیب گران بر شیر بالدار فرود آمد. ارتش با حمله خود آخرین سر را هدف قرار دادند و در نهایت توانستند آن را از بین ببرند. موجود فلزی در آن نقطه متلاشی شد. انرژی که اعضای آن را کنار هم نگه می‌داشت ناپدید شد، بنابراین بافتش از هم پاشید و به تکه‌های سیاهی تبدیل شد که روی زمین انباشته شدند. نوآ به سرعت برای جمع آوری آن مواد جلو رفت و چند کارشناس او را تعقیب کردند. ویلفرد، شاه الباس، پرل، لوک، و سایر تهدیب گران علاقه‌مند به حکاکی پشت آن خلقت، نمی‌توانستند برای مطالعه فلز صبر کنند. گروه مجبور نبود در مورد توزیع آن منابع صحبت کند. آن‌ها آنقدر طولانی مدت با هم بودند که می‌توانستند به سرعت تصمیم گیرند که چگونه مواد را تقسیم کنند. نوآ قبلاً یک پا را گرفته بود، اما وقتی تصمیم گرفت یکی از سرها را ذخیره کند، هیچکس جرات صحبت کردن نداشت. همین امر در مورد پادشاه الباس نیز صدق می‌کرد، چون او در پاکسازی کل لایه نقش مهمی ایفا کرده بود. در عوض، ویلفرد تصمیم گرفت به ارشدان دیگر اجازه دهد تا آخرین سر را قبل از گرفتنش، مطالعه کنند. شیطان آسمانی به آن مواد اهمیتی نمی‌داد. جردن و ایان به آن منابع نه نمی‌گفتند، اما نفوذشان در نبرد به آن‌ها این امتیاز را نمی‌داد. دو، دورگه با سهم بزرگی از قطعات فلزی توافق کرده و رضایت دادند. بقیه خرده‌ها به دورگه‌های باقی مانده و جانوران جادویی رسیدند. آن مواد حاوی مواد مغذی زیادی بودند که اگر به درستی مورد استفاده قرار می‌گرفتند، آن موجودات می‌توانستند برای بهبودشان از آن‌ها استفاده ببرند‌. به هر حال، رده بالایی تنها یک قدم از رتبه نهم عقب‌تر بود، بنابراین هر قطعه فلزی یک گنج ارزشمند محسوب می‌شد. ارتش بعد از آن پیروزی فرصت تشویق نداشتند. برخی از جانوران جادویی در طول نبرد مرده و بسیاری از رهبران جراحات شدیدی متحمل شده بودند. همه آن‌ها باید بهبود می‌یافتند، به خصوص که هنوز یک لایه دیگر برای پاک کردن وجود داشت. نوآ در میان زیردستانش نشست و اجازه داد هاله‌اش سالن را پر کند. دری در آن طرف راه پله باز شده بود اما او فعلا به آن اهمیتی نمی‌داد. - فکر نمی‌کردم بتونم به این راحتی بدنم رو بهبود ببخشم. نوآ هنگام بازرسی سر بریده با خود فکر کرد. یک مرکز قدرت جعلی بیضی شکل تلاش کرد تا سر بریده را فعال کند. آن آیتم حاوی انرژی کا...