فصل 1617: دست بالا     وجود سازنده بزرگ با هسته‌های جعلی کاملاً مناسب بود. بدن او آن قدرت جدید را پذیرفت و مانع تغییر شکل او نشد. سازنده بزرگ با صدایی عمیق که در کل مناطق پخش می­شد: «بیا اول به حساب آیتم‌هات برسیم.» ارشد قبل از حمله از راه دور زانوهای خود را خم کرد. او زنبورها و عروسک‌های بی‌شماری را در جریان حمله خشونت‌آمیز خود نابود کرد و نیروی تولید شده از پرش او طوفانی از گرد و غبار، آوار و باد را به­وجود آورد. پیکر سازنده بزرگ بر فراز کوه ظاهر شد. مشت او روی آیتم فرود آمده بود، اما ناگهان چشم درخشان زیر او ظاهر شد و دستش را برای توقف حمله بالا برد. درگیری بین این دو حمله باعث ایجاد یک موج صوتی شد که تمام سطح مناطق مجاور را متلاشی کرد. حتی گیاهان جادویی که از نوآ و همراهانش محافظت می‌کردند ‌لرزیدند و نزدیک بود زیر آن فشار فرو بریزند. بخشی از ارتش عروسک‌ها به سمت گیاهان جادویی پرواز کردند. دو کارگاه حرکت و شروع به ادغام آن موجودات زنده کردند. دفاع در اطراف نوآ و همراهانش با به­دست آوردن خواص فلزی که می‌توانست جلوی اثرات بعدی نبرد را بگیرد، بهبود یافت. گیاهان جادویی جدید بدون نقص کار می‌کردند، بنابراین گروه نوآ می‌توانست دوباره روی نبرد متمرکز شود. آنها دیدند که چشم درخشان وقتی مشت عظیم سازنده بزرگ به او کوبیده شد حتی تکان هم نخورد، یخ زدند. چشم درخشان وقتی لبخندی مرموز روی صورتش ظاهر شد پرسید: «فکر کردی با افزایش اندازه می‌تونی با قدرت بدنی من برابر شی؟ این فقط یه حقه است، در بهترین حالت یه تکنیک. در عوض، قدرت بدنی من از گونه‌ام میاد.» سازنده بزرگ تسلیم نشد. بازوی دومش را بلند کرد و سعی کرد از پهلو به چشم درخشان بکوبد. با این حال، او دست خود را به حرکت درآورد تا دوباره ضربه را مهار کند. سازنده بزرگ بدون اینکه دستانش را جمع کند توضیح داد: «حتماً اشتباه متوجه شدی. این یه تکنیک نیست. این یه حکاکیه که مرکز چهارم قدرت رو به بدنم اضافه می‌کنه.» چشم درخشان ادامه داد: «اینکه یه چیز دیگه صداش کنی بهت کمکی نمی‌کنه. تو تصمیم گرفتی توانایی بدنی من رو به چالش بکشی. این اشتباه به قیمت جونت تموم میشه.» چشم درخشان برخی از پاها و انگشتانش را داخل گوشت سازنده بزرگ فرو برد. او احساس می...