فصل 1635. سگ فضایی نوآ و بقیه افراد از برنامه عقب بودند، بنابراین بدون فوت وقت به مقصدشان حرکت کردند. دست بالاتر آنها در این مأموریت باعث شده بود بدون اهمیت به برنامه‌ریزی انسان‌ها مدت زمان آماده سازی را طولانی‌تر کنند، با این حال، این وقت کشی باعث نمی‌شد شور و اشتیاق‌شان برای کشف دیگر سرزمین‌ها کم شود. پادشاه الباس، ویلفرد، شیطان الهی، فرگی، لوکا، نوآ و فولری برای رسیدن به مقصد تصمیم گرفتند تمام مسیر را پرواز کنند، آنها در طی آن مسیر از بی‌شمار منطقه گذشتند، اما راه دیگری هم وجود داشت. بله، آنها میتوانستند از تله پورت استفاده کنند؛ اما عدم اعتماد آنها به سازمان‌های انسانی باعث این تصمیم‌شان شد. از طرفی حوزه ذهنی نوآ با بلعیدن جانور اتری الکساندر، شکاف‌هایی برداشته بود بنابراین از این فرصت استفاده کرد تا با گذر از میان آسمان و در نتیجه کاهش فشار آسمان و زمین، حوزه ذهنی خود را بهبود بخشد. در این حین سازمان‌های انسانی صبورانه منتظر ورود آنها بودند. ارزیابی نوآ از وضعیت درست بود؛ به‌نظر می‌رسید وضعیت بحرانی‌تر از آن بود که سازمان‌های انسانی مدیریت آنرا به دست بگیرند، بنابراین به کمک نوآ و گروهش شدیداً نیاز داشتند. در این حین پادشاه الباس با بررسی مناطق عبوری، مطمئن میشد که در منطقه هیچگونه حسگر و تله‌ای کار گذاشته نشده، تا که گروه بتواند به سلامت از منطقه عبور و قدرت سازمان‌های انسانی را ارزیابی کند. گروه نوآ تنها افراد دعوت شده به این مأموریت نبودند؛ چندین یک از خانواده‌ها تصمیم گرفتند به ماموریت ملحق شوند و لوکا، همه خانواده‌های حاضر را معرفی کرده بود. البته شرکت خانواده‌ها مشروط بر آن بود که از هر خانواده تنها سه تهذیب کننده سطح مایع حضور داشته باشد. تنها سی تن تهذیب کننده انسان در محل ملاقات حظور داشت. یکی از متخصصان خانواده رات‌وِی به هنگام ورود گروه نوآ به آنها خیره شد و بعد از یک ارزیابی مختصر فریاد زد: «فکر کنم بهشون گفتیم که این ماموریت، خطرناکه.» لوکا از طریق امواج ذهنی خود او را معرفی کرد: «اون هارولد رات‌وِیه. اون وظیفه مدیریت معادن سنگ روح رو برعهده داره و به ندرت میشه اون رو حتی تو قلمروهای انسانی دید.» چشمان هارولد روی فولری دوخته شده بود؛ او می‌توانست بپذیرد که نوآ موجوداتی در سطح گازی به همراه بیاورد، اما نمی‌دانست درک کند که یک جانور جادویی چگونه می‌تواند به آنها کمک کند. علاوه بر این، جانوران جادویی دشمنان آسمان و زمین بودند و آوردن‌شان به مأموریتی که هدف آن کمک به آسمان و زمین و حاکمانش بود، کار درستی نبود و این موارد باعث شک و تردید هارولد نسبت به فولری شد. نوآ آهی کشید و گفت: «ببین الان اصلاً حال و حوصله متقاعد کردن اینا رو ندارم، اینکار را رو بذار بعدن. الان هممون خسته‌ایم.» به طرز عجیبی، فولری این حرف‌های نوآ را تعریف از خود تلق...