فصل ۱۷۴۶. شک و تردید

نوآ وقتی ناپدید شدن آسمان را احساس کرد آهی کشید. محاکمه دیگر وجود نداشت، اما به دلیل تحولات اخیر روحیه‌ی او خوشایند نبود.

آسمان و زمین در صدد مقابله با تمام وجود او بودند. آن‌ها حتی توانسته بودند جاه‌طلبی و نفوذ او را تا حد زیادی سرکوب کنند. آن‌ها قبلاً چیزهایی را ایجاد کرده بودند که می‌توانستند بر بیشتر توانایی‌های او غلبه کنند، بنابراین وضعیت او کاملاً تلخ به نظر می‌رسید.

- اگه قدرتم رشد نکنه، دفعه بعدی نمی‌تونم جلوشون دووم بیارم.

نوآ در ذهنش آه کشید.

دزد ارشد، معمار بزرگ و هر موجود دیگری که شروع به آزار آسمان و زمین کرده بودند، باید با چنین اعمالی مواجه شده باشند. نوآ در حال تجربه‌ی سرکوب هدف‌مندی بود که آن حاکمان قادر به انجامش بودند. گزینه‌هایی که می‌توانست از آن‌ها استفاده کند بشدت کاهش یافته بود زیرا می‌توانست تصور کند که آن موجودات قدرتمند ابزارهای بی‌شماری برای مقابله با‌ آن‌ها دارند.

نوآ گزینه‌های زیادی نداشت. اسلش نهایی تنها توانایی بود که آسمان و زمین هنوز به درستی با آن مقابله نکرده بودند. او می‌دانست که نمی‌تواند کل حمله‌اش را بر یک تکنیک استوار کند، اما حتی با قابلیت‌های گسترده‌اش، محدودیت‌های زیادی داشت.

- چه چیزه جدیدی می‌تونم درست کنم؟

نوآ در حالی که به سمت زمین درهم ‌شکسته شیرجه می‌رفت در فکر فرو رفت.

- نمی‌تونم هربار که با آسمون و زمین رو به‌ رو می‌شم تکنیک‌های جدیدی ابداع کنم. اینکه تو همچین لحظه‌های حساسی بتونم یه برگ برنده بکشم بیرون خیلی شانسیه.

هیچ راه‌حل واقعی وجود نداشت. نوآ تنها موجود دیگری بود که آسمان و زمین خود را برای سرکوب آن آماده می‌کردند. اگر سطح او تکامل نمی‌یافت، سرنوشت او مانند بسیاری از موجودات قدرتمند دیگر بود؛ مثل همه‌ی آن‌ها شکست می‌خورد.

- قوانین آشفته هم تو همچین نبردی تقریباً بی‌فایده است.

نوآ در ذهنش نفرین کرد.

- احتمالا وقتی به چندتا دنیا دسترسی داشته باشی ایجاد شمارنده آسون باشه.

وضعیت ناامید کننده به نظر می‌رسید، اما نوآ نمی‌خواست تسلیم شود. آسمان و زمین باید سقوط می‌کرد، اما او نمی‌دانست چگونه موفق شود. اگر حاکم پس از رسیدن او به رتبه نهم شروع به هدف قرار دادن وجود او می‌کرد، همه چیز فرق می‌کرد، اما اکنون می‌ترسید که قبل از رسیدن به آن مرحله مرگش فرا برسد.

- کامل کردن اسلش نهایی ضروریه.

نوآ در...