NovelEast

تولد شمشیر شیطانی

قسمت: 1815

تنظیمات

فصل ۱۸۱۵‌: زوج‌ها

حین اقامت کوتاه مدت‌شان در قصر پادشاه الباس، نوآ، با زمان کمی که داشت، نتوانست به درک کاملی از پتانسیل فعلی و قدرت جدیدش برسد. او فقط توانست نبردهایی که منجر به گذر از سطحش شده بود را دوباره مرور کند، و تنها تکنیک‌های قدیمی‌ خود را بهبود بخشد. چرا که در قصر، فرصت و شرایط آن‌که بتواند مهارت‌های جدیدی را امتحان کند نبود.

او برای تمرین و محک زدن توانایی‌های خود به مکان دیگری نیاز داشت. مثلا خلا! آن‌جا از یک نظر گزینه‌ ایده‌الی بود، چرا که درونش اصولا شی یا چیزی وجود نداشت که حین تمرین و آزمایش از بین برود. اما، از طرفی دیگر، فعلا هیچ انرژی‌ای در آن‌جا نبود، و این فقدان انرژی به قدری جدی بود، که بتواند رای ایده‌آلی خلا را بزند، و آن را به بدترین محیط ممکن برای تست و توسعه تکنیک‌های تازه تبدیل کند.

نوآ تصمیمش را قطعی کرد، مقصد بعدی او بدون شک مناطق طوفانی بود، و او، برای ورود به آن‌جا، حتما لازم داشت که آمادگی کامل را داشته باشد. سطح قدرت فعلی‌ او به اندازه‌ای بالا بود که بتواند در آن‌جا دوام بیاورد؛ البته تنها اگر احتیاط می‌کرد، و به قولی مراقب رفتارش می‌بود. البته نوآ در نهایت خیلی هم اشتیاقی به مناطق طوفانی نداشت، و تنها دلیلی که او را قانع می‌کرد که به آن دیوانه‌بازار مملو از قوانین آشفته نزدیک بشود، وجود منابع سطح ۹ درون محیطش بود.

مثل روز واضح بود، که اگر او می‌خواست در مناطق طوفانی عملیات موفقی داشته باشد، و بتواند موجودات اَبَر قدرتمند سطح ۹ اش را شکار کند، می‌بایست که کاملا به قدرت و توانایی خود مطمئن باشد، و با اعتماد بنفسی واقعی وارد میدان شود.

تنها تجربه درست و درمان او از موجودات سطح ۹ برای درگیری‌هایش در خلا بود. اما در آن نبرد، او تنها نبود، و پشتیبانی و حمایت تمام افراد گروهش را داشت. برای همین نمی‌توانست آن پیروزی را دلیل قانع‌کننده‌ای برای اثبات این موضوع بداند، که اکنون به تنهایی قدرت کافی برای جنگیدن با موجودات سطح ۹ را دارد. او یک رهبر بود. و اتکا به قدرت سربازان و زیردستان شایسته مقامش نبود...

جناح‌های مختلف سرزمین در حال ارتقا و رشد بودند، رهبران‌شان نیز تقریبا در انزوای کامل تمرین می‌کردند. و درکی خاموش و ساکت، در سراسر خشکی سیاه پیچیده بود؛ تا سفر به مناطق طوفانی، زمان زیادی باقی نمانده بود.

به‌طور معمول، کاوش در آن مناطق ماموریتی بود که موجودات نزدیک به رتبه نهم به تنهایی انجامش می‌دادند. اما گروه نوآ یک استثنا حساب می‌شد.

برای یک سازمان عادی، تقریبا غیرممکن بود که ارشدهای زیادی داشته باشد که قدرت‌شان در حدی باشد که بتوانند به ماموریت مناطق طوفانی بروند. اما خب، سرطان آسمان و زمین، یعنی ارتش نوآ صرفا یک سازمان عادی نبود، همچنین هیچ شباهتی به صفت معمولی نداشت و در استانداردهای رایج نمی‌گنجید، مخصوصا وقتی که پای توانایی اعضای آن، و کل‌کلی که میانشان در این زمینه بود وسط می‌آمد.

ارتش نوآ مملو از نیرو‌های قوی بود؛ موجودات متعددی که در اوج رتبه ۸ بودند، و به واسطه قدرت‌شان می‌توانستند در جنگ به خوبی جولان بدهند و خودنمایی کنند. حتی بسیاری از جانوران جادویی همراه نوآ نیز از پس این کار برمی‌آمدند. در واقع و در تئوری، نوآ می‌توانست گروهی که همراهش به خلا آمده بودند را از نو بازسازی کند، و همان‌ها را با خود به مناطق طوفانی ببرد، تا ماموریت جدیدی را شروع کنند.

با این حال، فکری وسوسه انگیز ذهن نوآ را قلقلک می‌داد؛ فکر آن‌که در مناطق طوفانی یک تجربه نسبتا انفرادی داشته باشد و ببیند که چند مرده حلاج است. البته او کاملا پذیرفته بود که برای سفر به مناطق طوفانی بهتر است که گروه کوچکی همراهش باشد تا این‌که کاملا تنها برود، اما دیگر هم نمی‌خواست که یک ارتش کامل را با خودش بار کند و ببرد.

هر زمان که نوآ از بررسی یک پروژه به پروژه دیگر می‌رفت، افکار و احتمالاتی گوناگون در ذهنش رفت و آمد می‌کردند، و گزینه‌های زیادی برای بررسی و انتخاب داشت.

او به‌طور معمول، و به‌خاطر وضعیف عجیب و غریب فعلی دنیا، مجبور بود که خشکی سیاه را دائما ترک کند تا بتواند در خلا سفید، آزمایش و عملیات لازم را انجام دهد. به همین علت تصمیمات نهایی او در قبال دنیا، و همچنین عواقبی که همراه خود داشتند، می‌توانست برگ بُرد یا باخت او و سازمانش باشد. و لازم بود که برای بررسی تمام گزینه‌های پیش‌رویش زمان کافی بگذارد، و بهترین انتخاب را داشته باشد.

از طرفی دیگر، تمرینات نوآ بس...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب تولد شمشیر شیطانی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی