تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1820
چپتر 1820: بخشهای داخلی
هنگامی که صدای خشمگین هزارپا از کنار ماده سمی شنیده شد، خارهای زیادی برای ایجاد رشتههای متعددی کشیده شدند. صدها سر به سمت هشت متخصص حمله کردند و سعی کردند با یک تهاجم قوی که بر قدرت محض تکیه داشت آنها را از پای در بیاورند.
استیون جلو رفت، و تعداد زیادی از رشتهها به سمت او همسو شدند. متخصص نفس عمیقی کشید قبل از این که دامنه خود را گسترش دهد و قوانین آشفته اطرافش را مجبور به ساخت دنیایی کند که تنها عزم اهمیت داشت.
هزارپا احتمالاً از همه متخصصین با هم پیرتر بود، اما هنوز یک جانور جادویی بود که توسط گرسنگی کنترل میشد. هوش توسعه یافته در طی رشدش فقط برای روشهای شکار و تکنیکهایش به کار گرفته میشد، اما تاکتیکهای کلی آن را پیشرفت نمیداد.
رشتههای زیادی به سمت استیون همسو شدند و وجود او را با شکلهای عظیم خود پوشاندند. حتی نوآ در مقابله با همچین حمله قدرتمندی تقلا میکرد، اما استیون وقتی چنگگهای مختلف نتوانستند از پوستش بگذرند خرخر کرد.
رشتههای دیگر به سمت دیگر متخصصها پرواز کردند، اما وقتی درخشش لاجوردی در میانشان پخش شد طوفانها آنها را کردند که دوباره به هم بپیوندند.
مشخص کردن منبع آن قدرت خیلی آسان بود. هزارپا میتوانست شیطان آسمانی را ببیند که در یک نقطه خالی بالای موجود بود، آن موجود کپیهای نادیده گرفته خود را کنترل کرد تا به سمت بدن او شلیک کنند.
الکساندر در مسیر آنها ظاهر شد و اندازه او با فعال کردن یک توانایی ذاتی دیگر افزایش یافت. چشم بنفشش ناپدید شد چون شاخها و پنجههایش همراه با وجود او رشد کردند.
سرهای زیادی به او برخورد کردند و وجود در حال رشدش را به عقب هل دادند. الکساندر خون تف کرد و از آسیبهای داخلی خود رنج برد. اما شیطان آسمانی نسبت به فداکاری او بیتفاوت ماند.
ویفلرد چند مشت به سمت رشتههایی که سعی میکردند از دفاع الکساندر بگذرند پرتاب کرد. تهاجم بیامان او تا وقتی که وقتی که الکساندر را رها کردند تا نفسی بکشد بر روی کپیها فرود آمد.
نوآ منتظر علامت قدیس شمشیر ماند تا به جلو رود. رابرت بدن اصلی موجود را با ماده سمی میپوشاند، و دیواری از رشتهها مسیر او را مسدود کردند. او به تنهایی هیچ وقت به هدف خود نمیرسید، پس به کمک متخصصین دیگر نیاز د...
کتابهای تصادفی

