قسمت 1827 - 1827. سروصدا

همه افراد داخل گودال پس از مردن تعداد زیادی اژدهای رتبه 9 توانستند دوباره حرکت کنند، اما هیچکس جرات گفتن چیزی را نداشت. حتی موجودات قوی‌تر در نزدیکی ته گودال ثابت ماندند و نگاه خود را روی سه رهبر ‌‌نگه داشتند.

اژدهای گردن دراز از این رویداد خوشحال به نظر نمی‌رسید. اشک‌های شفافی که روی سایه نقره‌ای فلس‌هایش می‌درخشید، از چشمان گردش روی بدن بزرگش جاری شد. زمین با لمس سطح باز شد و انرژی به آن نقاط جریان یافت تا تخم‌های سفید بزرگی به دنیا بیاید.

در عوض، اژدهای باریک سیاه صدای خنده‌ای زمخت داد که در تمام منطقه پخش شد و گرد و غبار ایجاد شده توسط موجودات مرده را به سمت وجود خود جاری کرد. با ورود زباله‌ها به سوراخ بینی، فلس‌های آن شروع به انتشار یک‌هاله تیره کردند. رهبر‌‌ به نظر می‌رسید که می‌تواند از آن مواد بی‌ارزش تغذیه کند.

و دیگران کاملاً در هیبت قدرت نشان داده شده توسط اژدهای سبز باقی ماندند، اما فورا موجی از پشیمانی ذهن او را فرا گرفت. رهبر ‌‌صدها موجود رتبه 9 را با یک ضربه کشته بود، اما هیچ جنازه‌ای از خود به جای نگذاشت. اگر می‌توانست به آن جانوران جادویی دسترسی پیدا کند، می‌توانست در یک جلسه غذا خوردن به رتبه نهم برسد.

ویلفرد و الکساندر نیز به همین نتیجه رسیدند. سه دورگه نمی‌توانستند قبل از تکان دادن سرشان، نگاهی بی‌درد به یکدیگر رد و بدل کنند و بپذیرند که نمی‌توانند بر آن موقعیت تأثیر بگذارند.

به نظر می‌رسید اژدهای سبز از اقدامات خود خوشحال نیست. زنگ روی لبه‌های فلس‌هایش پخش می‌شد و سعی می‌کرد سایه‌های آن‌ها را کمرنگ کند، اما تصمیم به زودی چشمان درشت موجود را پر کرد و موجی از شعله‌های شفاف را به سمت آسمان پرتاب کرد.

حمله ناگهانی تمام قدرت اژدها را به همراه داشت، اما اژدها مطمئن شد که‌ تا زمانی که شعله‌های آتش به طوفان‌های بلند در آسمان برسد هاله خود را مهار کند.

هنگامی ‌که شعله‌های آتش طوفان‌ها را لمس کردند، ناگزیر انفجاری طنین‌انداز شد. طوفان‌های قوانین آشفته شروع به ناپدید شدن کردند زیرا حمله عظیم تار و پود آن‌ها را در هم شکست و آن‌ها را به چیزی بیش از انرژی اولیه تبدیل کرد.

شعله‌های آتش به جلو می‌پیچید تا اینکه تمام طوفان‌ها را درنورد و به سمت لایه سفیدی که انتهای آسمان را نشان می‌داد، پرواز کرد. صدایی با صدای بلند پس از برخورد شنیده شد و از طریق گذرگاه ایجاد شده در اثر ...