تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1895
قسمت 1985: میل غریزی
ارشدان پس از گفتوگویی کوتاه به مناطق تمرینی خود بازگشتند. حرف زیادی برای گفتن وجود نداشت. پادشاه الباس نگران عواقب احتمالی تصمیماتشان بود، اما میدانست که انتخاب دیگری پیش رویشان نیست.
رها کردن جهان تا به مسیر قبلیاش ادامه دهد، تنها به پیروزی آسمان و زمین منجر میشد. تصمیمات نوآ ممکن بود اوضاع را وخیمتر کند و مسیر سطوح بالاتر را سختتر کرده باشد، اما ارشدان چارهای نداشتند جز اینکه این خطر را به شکست قطعی ترجیح دهند.
حاکمان قدیمی ممکن بود قدرت اولیه خود را بازیابند، اما این خطری بود که نوآ و دیگران مجبور بودند بپذیرند. وجود دو نسخه تهدیدآمیز از آسمان و زمین، تغییری در وضعیت آنها ایجاد نمیکرد. هر چیزی بهتر از شکستی بود که از کمبود زمان برای پیشرفت ناشی میشد.
حتی مهم نبود که حاکمان قدیمی از نفوذ نوآ بهره ببرند یا نه. این روند، نهتنها به آنها کمک میکرد قدرت قبلی خود را بازپس بگیرند، بلکه فرصتی برای رفع نقاط ضعفشان فراهم میکرد؛ همان ضعفهایی که پیشتر باعث شکستشان شده بود. اما این هم خطری دیگر بود که ارشدان برای خریدن زمان بیشتر مجبور بودند بپذیرند.
هنگامی که نوآ به محل تمرین بازگشت، فشار خفیفی بر ذهنش احساس کرد. تقریباً میتوانست ببیند که جهان به سوی پرده پایانی خود پیش میرود و وجود او بخشی از این پایان نیست.
بااینحال، این آگاهی، هیچ انتخاب جدیدی پیش رویش نگذاشت. نوآ، که در اوج رتبه هشتم قرار داشت، تغییری در خود احساس نمیکرد. تنها چیزی که باعث نگرانیاش شده بود، سرعت سرسامآور اتفاقاتی بود که در اطرافش رخ میداد.
ذهنش بهناچار به مرکز قدرتش متمرکز شد. نوآ یک مرکز قدرت آماده برای پیشرفت داشت؛ او میتوانست دیوارهای ذهنیاش را حس کند که لبههای قلمروهای بالاتر را لمس میکنند. اما آنها حاضر نبودند از جای خود تکان بخورند. حتی روشهای تمرینی متعددی که در شهر وجود داشت، موفق نمیشدند این موانع را از سر راه او بردارند.
ذهن او واقعاً در همان سطح گیر نکرده بود. این اندام همچنان در حال گسترش بود، اما این روند آنقدر آرام و تدریجی بود که نوآ را از بررسی پیشرفت آن منصرف کرده بود.
در نهایت این مسئله باعث خشم او شد. نوآ در آستانه یک جهش بزرگ قرار داشت، اما بهنظر میرسید مرکز قدرتش با این صعود مخالفت میکند. مشکل حتی به ذات او هم مرتبط نبود. گویی نیرویی نامرئی، مرکز قدرتش را در ...
کتابهای تصادفی

