Chapter 2090: ضعیف
نوآ ذات واقعی جون را می‌شناخت. او بخش اصلی در شکل‌گیری آن بوده است. وضعیت فعلی عجیب به نظر می‌رسید و وضعیت جون عجیب‌تر بود؛ اما او می‌توانست احساس کند که بخشی از وجود واقعی جون هنوز در بدن او وجود دارد، بنابراین تصمیم گرفت آن را توسعه دهد.

صدها اژدهای شش بازو از دنیای تاریک بیرون آمدند تا ارتشی ایجاد کنند که به سمت جون پیشروی می‌کرد. جون پس از سقوط احساس سرگیجه می‌کرد؛ اما چشمانش با دیدن تعداد زیادی از حریفان در رده پایین که به سمت او پرواز می‌کردند، روشن شد.

بدن او با نور سفید روشن شد، زیرا جرقه‌هایی روی بدنش می‌درخشیدند. لبخند جون وقتی دست‌هایش را باز کرد، بیشتر شد. درحالی­که ضربان قلبش در سراسر خلاء طنین­انداز می‌شد، حالت رضایت بخشی روی صورتش شکل گرفت.

نوآ چشمانش را بست تا در لذت آن صداها غرق شود. او آن ضربان قلب را به یاد می‌آورد؛ اما می‌توانست تفاوت‌هایی را با آنچه عاشقش بود، حس کند. سر و صدا خفه نشد؛ اما وقتی به گوشش رسید، به نظر می‌رسید توسط مانعی حبس شده است.

فشاری که به بدنش وارد می‌شد نیز، عجیب بود. قدرت جون همچنان در حال افزایش بود؛ اما بیشتر اوقات عجیب بود. نوآ تنها زمانی می‌توانست خود واقعیش را ببیند که او را تحت فشار قرار دهد تا فراتر از محدودیت‌هایش برود.

اژدهایان برای پیشروی زیر ضربان قلب شدید، تلاش کردند. آنها سعی می‌کردند به جلو حرکت کنند؛ اما صدای ریتمیک همیشه آن‌ها را به عقب می‌راند. علاوه بر این، فشاری که صداها بر بدن آن‌ها وارد می‌کرد، به آرامی شکاف‌هایی ایجاد کرد که با ادامه آن حمله، گسترش یافتند.

نوآ درحالی­که جاه­طلبیش افزایش یافت و یک­سری هسته‌های تقلبی از دنیای تاریک بیرون آمدند، فکر کرد: "مسئله این نیست." 

قدرت اژدهایان به سرعت افزایش یافت و قبل از قدم گذاشتن در قلمرو بعدی، هنگامی که هسته‌های تقلبی با بدن آن‌ها ترکیب شدند، به مرزهای رده پایین رسید. آن‌ها توانستند فشاری را که در آن شکل جدید بر آن‌ها وارد می‌شد، نادیده بگیرند و جون به زودی خود را تحت محاصره یافت.

یک انفجار رخ داد. نور سفید از جون پرتاب شد و اژدهایان را دقیقاً در اطرافش از بین برد؛ اما موجودات بیشتری از درخشش عبور کردند و دستان خود را به سمتش دراز کردند.

جون روی آسمان ضعیف هل داده شد. یک اژدها او را به زمین چسباند، درحالی­که جانوران دیگر دهان خود را به سمت او نشانه گرفتند. قبل از اینکه دریای آتشین منطقه را پر کند، شعله‌های سیاه در گلوی آن‌ه...