فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

تولد شمشیر شیطانی

قسمت: 2089

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
Chapter 2089: نارنجی و سفید
صحنه هیچ معنایی نداشت. به نظر می‌رسید که آن هسته نارنجی چیزی است که آسمان و زمین معمولاً برای بررسی و تکرار آن می‌شکنند؛ زیرا جوهر واقعی جون را در خود دارد. با این­حال، نور سفید کوچکترین آسیبی به آن وارد نکرد. فقط از آن دنیای کوچک تقلید می‌کرد، بدون اینکه بر ساختمان آن تأثیر بگذارد.
نوآ سرانجام توانست توضیح دهد که چرا آن نسخه از جون به خود واقعی او شباهت نداشت. آسمان و زمین فرصت مطالعه درست او را نداشتند؛ اما این فقط سؤالات جدیدی را ایجاد کرد.
جون در مورد روش متفاوتی صحبت کرده بود؛ اما این توضیح نمی‌داد که چرا آسمان و زمین آن مسیر ساختگی را انتخاب کرده‌اند. اگر فرصتی برای نابودی او داشتند، آنها هیچ دلیلی نداشتند که بخشی از او را دست نخورده بگذارند. در عین­حال، منطقی نبود که جون در آن وضعیت با هسته دست نخورده خود، باقی بماند.
با ادامه بازرسی، سؤالات ذهن نوآ را پر کردند. امواج ذهنی او به آرامی به سمت آن دنیای کوچک حرکت کرد تا ذات آن را بررسی کند. او احساس می‌کرد که جون واقعاً آنجاست، اما حضور او در نهایت باعث واکنش غیرمنتظره‌ای شد.
وقتی دنیای کوچک متوجه امواج ذهنی خارجی شد، چرخش خود را در میان سایه‌های نارنجی، تیره و سفید متوقف کرد. قبل از اینکه موجی از انرژی ناگهان منطقه را پر کند، نوآ احساس کرد که کسی او را مشاهده می‌کند. این اتفاق باعث شد که او لبخند بزند؛ زیرا حضور جون را در آن هاله احساس می‌کرد؛ اما غریزه‌اش ناگهان به او در مورد خطری قریب­الوقوع هشدار داد.
نوآ چشمان واقعی خود را باز کرد تا نور نارنجی را ببیند که از شکاف‌های ظاهر شده روی صورت جون، بیرون می­ریزند. ماده ناپایدار در داخل بدنش جاری شد؛ اما قبل از اینکه بتواند قدرتش را پس بگیرد، یک صاعقه روی دستش فرود آمد.
وقتی نوآ احساس درد کرد، چشمانش از حیرت گشاد شد. صاعقه نارنجی روی کف دستش منفجر شده بود و او را مجبور کرده بود دستش را از صورت جون جدا کند. پوست او آسیبی ندید، اما یک اثر سیاه در جایی که حمله فرود آمد، ظاهر شده بود.
جون عقب­نشینی کرد. ردی از دود صورت او را پنهان کرده بود و خون از پشت آن ریخت. صاعقه به جون آسیب رسانده بود؛ اما نوآ در موقعیت خود باقی‌ماند تا بفهمد چه اتفاقی می‌افتد.
هاله جون که ناپایدار بود، قوی‌تر شد. اما به نظر می‌رسید دو ماهیت متفاوت در درونش وجود دارد. یکی مال آسمان و زمین بود و دیگری، نوآ را ب...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب تولد شمشیر شیطانی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی