Chapter 2098: حمله
نوآ با تعجب فکر کرد: "یک درخت؟" او با شاه الباس، چیزی مشابه را نابود کرده بود؛ اما نمی‌دانست که آیا این دو رابطه مشترکی دارند یا خیر.

اژدهای زمان گفت: «اول باید بقیه گروه‌مون رو پیدا کنیم.» و همراهانش دور او جمع شدند.

اژدهای فضا و اژدهای زمان، هاله‌های خود را آزاد کردند و محیط را در تکنیکی قفل کردند که همه را تله‌پورت کرد. صحنه در دید نوآ در کمتر از یک ثانیه تغییر کرد. منظره خاکستری در چشمانش آشکار شد و یک­سری غرش به سرعت به گوشش رسید.

این منطقه دارای مجموعه‌ای از تونل‌ها و غارها بود که مستقیماً در آسمان ضعیف حفر شده بودند. با این­حال، تار و پود محیط با تحولاتی روبه‌رو شده بود که نفوذ آسمان و زمین را مجبور به خروج کرده بود. اژدهایانی که لانه را پر کرده بودند، اطراف خود را با قدرتی آلوده کرده بودند که هاله حاکمان را از بین می‌برد.

اژدهای زمان غرش کرد و اژدهایان از غارها بیرون آمدند تا در مقابل رهبران خود جمع شوند. صدها گونه در رتبه‌های آسمانی، لانه خود را ویران کردند تا فضای کافی برای اجتماع خود ایجاد کنند. طولی نکشید که ارتشی شکل گرفت که منتظر دستورات موجودات رده بالا بودند.

اژدهای فضا از طریق غرش، سخنرانی کرد که جون قادر به درک آن نبود. فریادهایش هیچ معنای انسانی‌ای نداشت. آن غرش‌ها قصد نبرد و تمایل عمیق خود را برای مبارزه با آسمان و زمین بیان می‌کردند.

وقتی سخنرانی تمام شد، اژدهایان دیگر آن غرش‌ها را بازتاب کردند و آرایش فضا-زمان در منطقه منجمد شد؛ زیرا دو گونه رده بالا توانایی مشترک خود را فعال کردند. صحنه دوباره دگرگون شد و نوآ به زودی توانست آسمان واقعی در حال گسترش را در مقابل خود ببیند.

منطقه خالی از آسمان ضعیف بود؛ اما نوآ توانست به سرعت دلیل این ویژگی عجیب را پیدا کند. ریشه‌های غول­پیکر از آسمان واقعی بیرون آمدند و انرژی محیط را جذب کردند. پایه یک تنه خاکستری نیز به طور مبهم در طرف دیگر لایه سفید قابل مشاهده بود.

نوآ درحالی­که درخت را مطالعه می‌کرد، در ذهنش فکر کرد: "جای تعجب نیست که اژدهایان فکر می‌کردن که این گیاه جادویی در برابر آسمان و زمین قرار گرفته. این چیزیه که آسمان رو سوراخ می‌کنه تا رشد کنه."

درخت بسیار بزرگ بود، اما ب...