سیستم خوناشامی من
قسمت: 288
فصل ۲۸۸ زمانی کمتر
شنیدن این کلمات از دهان فکس باعث یخ زدن تقریباً تمام رگهای بدن کوئین شد. نتوانست حرفش را کامل بگوید. «چ-چی گفتی؟»
فکس در حالی که سرش را خاراند و میدانست که توضیح دادن آن کار سختی است، پاسخ داد: «فکر کنم واقعا نمیدونستی، مگه نه؟ درست راجبش فکر کن، گاهی اوقات وقتی خون میخوریم، یه هیجانی به بدن ما وارد میشه که عادی نیست مگه نه؟ مطالعاتی انجام شده که در اون مشاهده شده که این حد قدرت خونآشامها رو تا حدود ده درصد افزایش میده بهخاطر همینم هست که همیشه یه قمقه همراهم هست، این خون برای من فقط جنبه درمانی نداره.»
«مشکل اینه که خون برای ما مثل یه شمشیر دو لبه است؛ هر چقدر که بیشتر اون رو مصرف کنیم، بیشتر از قبل هم هوس میکنیم. از سنین پایین، خون آشامهایی که روابط نزدیکی با سرپرست خانواده داشتن، آموزش داده میشدن که در برابر خون مقاومت کنند. اولاش، شاید نتونیم بیش از دو روز بدون خون ادامه دووم بیاریم، اما در نهایت، میتونیم در برابرش مدت خیلی بیشتری رو مقاومت کنیم.»
«خونآشامهایی که صدها سال زنده بودن، این روند رو بهطور جدی طی کردن و بعضیاشون دیگه حتی نیازی به مصرف خون هم ندارند. با این حال، مواردی هم هست که وقتی وارد نبرد میشن، مقداری از اون رو مصرف میکنن. توجه داشته باش که همه خونآشامها این مسیر رو انتخاب نمیکنن. اگه کسی بعد از مقاومت طولانی مدت خون بخوره، قبل از اینکه دوباره به حالت عادی برگرده، فقط براشون مثل یه عقبگرد کوچیک محسوب میشه.»
«با این حال، اگه همینطوری برای لذت خون بخوری همین اتفاق میافته. آخرش معتاد میشی و همیشه هوس خون میکنی و حتی نمیتونی تشنگیت رو برطرف کنی. به بیان سادهتر برای درکش، تبدیل به یه خونخوار آگاه میشی.»
این توضیح کمی کوئین را نگران کرده بود. او مرتباً خون مینوشید تا قدرتش را افزایش دهد. در واقع، اگر فرصتی برای مصرف خون وجود داشت، از آن استفاده میکرد زیرا به او اجازه میداد قویتر شود.
هنگامی که کوئین برای اولین بار قدرت خونآشامی خود را بهدست آورد، تصمیم گرفت فقط در صورت نیاز خون لایلا را مصرف کند، حتی اگر از طعم آن لذت میبرد. او دقیقا از رخ دادن همین اتفاق میترسید.
با این حال، هنگامی که او سیستمش را بهدست آورد، ترس اولیه او شروع به کاهش کرد. هر زمان که او در مورد مسائل خونآشامی سؤالی داشت یا زمانی که ممکن بود چیزی به او آسیب برساند، سیستم وارد عمل میشد تا او را متوقف کند و مسائل را برایش توضیح دهد.
بدون شک، سیستم میدانست که اگر کوئین ادامه دهد چه اتفاقی برای او میافتد؟ پس چرا سعی نکرده بود تا جلویش را بگیرد؟
تنها کاری که کوئین در این لحظه میتوانست بکند این بود که بپرسد.«راجع به این مورد میدونستی، چیزی که اون میگه درسته؟»
سیس...
کتابهای تصادفی

