داستان گای ( جلد ۱ )
قسمت: 3
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۳ : یک روز ساده
پدر این سیب ها خیلی درشته: گای
راست میگی ها یک فکر خوب دارم اینا رو خودمون همینجا بخوریم بداشو ببریم برا اونا : لئو
نه پدر من این کار خوبیت نداره : گای
تو کی تا هالا دنبال خوبیتی : لئو
خب باشه بخوریم ولی قول نمیدم لوت ندم : گای
باشه جرعت داری لو بده : لئو
خب باشه من رفتم : گای
گای در حال دویدن به سمت خانه است
و لئو هم دنبالش است
باهم به خانه میرسند و در را باز میکنند
مامان مامان بابا میخواد بدون تو غذای خوب بخوره : گای
نه نه دروغ میگه : لئو
هر دو نگاهشان به سفره ای که پهن کردند میافتد
ها سفره بهن کردید و مرغ میخورید هاااا : گای و لئو
نه نه اشتباه برداشت کردید داریم گوشتای بدو میخریم تا شما خوبا رو بخورید : ملیاث
آره آره مامان راست میگه قصد بدی نداشتیم هه هه: اکتی
بیشوعوراااااا یعنی چی زر زر میکنید خیلی نامردید : لئو و گای
ها خب من که زنم و مرد نیستم هه هه : ملیاث
میگم پدر بیا بریم همونایی که بهتر از گوشته رو بخوریم : گای
ها کدوم که بهتره ؟ : لئو
در گوش لئو میگوید: بیا کم نیاریم با این کار : گای
آها آها هالا یادم اومد راست میگی بیا بریم : لئو
هر دو گای و لئو بیرون رفتند
خب هالا چی کوفت کنیم : لئو
من نمیدونم : گای
ها خودت که نقشه کشیدی باید فکر اینجاشم میکردی : لئو
خب ولی میدونی که اونا دارن دنبالمون میان ولی ما خیلی ازشون جلوتریم : گای
خب که چی : لئو
نقشه دارم : گای
چه نقشه ای : لئو
بیا از در پشتی بریم داخل و همه ی مرغا رو بخوریم در حالی که اونا دارن دنبالمون میگردن هه هه : گای
باشه نقشه ی خوبیه : لئو
آن دو نفر
ها خب تو خونه خوبه مطمعنم که چیزی بهتر از این پیدا نمیشه : ملیاث
میگم احتمالا اونا میخواستن از در پشتی بیان و اینا رو بخورن همشو خوردیم بیا سفره جم کنیم و بریم بیرون که اونا که اومدن شکست عشقی بخورن : اکتی
باشه : ملیاث
رفتند بیرون
آن دو ( گای و لئو)
خب هالا بریم داخل : گای
آره : لئو
در باز شد
هااااا ؟؟ : گای
چرا نیست : لئو
خب بیا بریم مرغ درست کنیم : لئو
یعنی مطمئن باشم که بلدی : گای
آره بابا : لئو
مرغ را یک طرف نپخته و یک طرف برشته شده بود
هااا خب خوبه که هر دو طرفو نسوزوندی : گای
هر دو خوردند
خب هالا مامانت و داداشتم میاد : لئو
آن دو آمدند
هاااا ؟؟ غذا خوردید : ملیاث
گای و لئو تبهکارانه نگاه کردند و بعد گای اکتی رو زد و لئو ملیاث رو
خب خلاصه که هم رد زیاد زدند و یک دعوای حسابی رو شد
پدر این سیب ها خیلی درشته: گای
راست میگی ها یک فکر خوب دارم اینا رو خودمون همینجا بخوریم بداشو ببریم برا اونا : لئو
نه پدر من این کار خوبیت نداره : گای
تو کی تا هالا دنبال خوبیتی : لئو
خب باشه بخوریم ولی قول نمیدم لوت ندم : گای
باشه جرعت داری لو بده : لئو
خب باشه من رفتم : گای
گای در حال دویدن به سمت خانه است
و لئو هم دنبالش است
باهم به خانه میرسند و در را باز میکنند
مامان مامان بابا میخواد بدون تو غذای خوب بخوره : گای
نه نه دروغ میگه : لئو
هر دو نگاهشان به سفره ای که پهن کردند میافتد
ها سفره بهن کردید و مرغ میخورید هاااا : گای و لئو
نه نه اشتباه برداشت کردید داریم گوشتای بدو میخریم تا شما خوبا رو بخورید : ملیاث
آره آره مامان راست میگه قصد بدی نداشتیم هه هه: اکتی
بیشوعوراااااا یعنی چی زر زر میکنید خیلی نامردید : لئو و گای
ها خب من که زنم و مرد نیستم هه هه : ملیاث
میگم پدر بیا بریم همونایی که بهتر از گوشته رو بخوریم : گای
ها کدوم که بهتره ؟ : لئو
در گوش لئو میگوید: بیا کم نیاریم با این کار : گای
آها آها هالا یادم اومد راست میگی بیا بریم : لئو
هر دو گای و لئو بیرون رفتند
خب هالا چی کوفت کنیم : لئو
من نمیدونم : گای
ها خودت که نقشه کشیدی باید فکر اینجاشم میکردی : لئو
خب ولی میدونی که اونا دارن دنبالمون میان ولی ما خیلی ازشون جلوتریم : گای
خب که چی : لئو
نقشه دارم : گای
چه نقشه ای : لئو
بیا از در پشتی بریم داخل و همه ی مرغا رو بخوریم در حالی که اونا دارن دنبالمون میگردن هه هه : گای
باشه نقشه ی خوبیه : لئو
آن دو نفر
ها خب تو خونه خوبه مطمعنم که چیزی بهتر از این پیدا نمیشه : ملیاث
میگم احتمالا اونا میخواستن از در پشتی بیان و اینا رو بخورن همشو خوردیم بیا سفره جم کنیم و بریم بیرون که اونا که اومدن شکست عشقی بخورن : اکتی
باشه : ملیاث
رفتند بیرون
آن دو ( گای و لئو)
خب هالا بریم داخل : گای
آره : لئو
در باز شد
هااااا ؟؟ : گای
چرا نیست : لئو
خب بیا بریم مرغ درست کنیم : لئو
یعنی مطمئن باشم که بلدی : گای
آره بابا : لئو
مرغ را یک طرف نپخته و یک طرف برشته شده بود
هااا خب خوبه که هر دو طرفو نسوزوندی : گای
هر دو خوردند
خب هالا مامانت و داداشتم میاد : لئو
آن دو آمدند
هاااا ؟؟ غذا خوردید : ملیاث
گای و لئو تبهکارانه نگاه کردند و بعد گای اکتی رو زد و لئو ملیاث رو
خب خلاصه که هم رد زیاد زدند و یک دعوای حسابی رو شد
کتابهای تصادفی


