فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

داستان گای ( جلد ۱ )

قسمت: 3

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل ۳ : یک روز ساده
پدر این سیب ها خیلی درشته: گای
راست میگی ها یک فکر خوب دارم اینا رو خودمون همینجا بخوریم بداشو ببریم برا اونا : لئو 
نه پدر من این کار خوبیت نداره : گای
تو کی تا هالا دنبال خوبیتی : لئو 
خب باشه بخوریم ولی قول نمیدم لوت ندم : گای
باشه جرعت داری لو بده : لئو 
خب باشه من رفتم : گای 
گای در حال دویدن به سمت خانه است 
و لئو هم دنبالش است 
باهم به خانه می‌رسند و در را باز می‌کنند 
مامان مامان بابا میخواد بدون تو غذای خوب بخوره : گای
نه نه دروغ میگه : لئو 
هر دو نگاهشان به سفره ای که پهن کردند می‌افتد 
ها سفره بهن کردید و مرغ می‌خورید هاااا : گای و لئو 
نه نه اشتباه برداشت کردید داریم گوشتای بدو میخریم تا شما خوبا رو بخورید : ملیاث 
آره آره مامان راست میگه قصد بدی نداشتیم هه هه:  اکتی 
بیشوعوراااااا یعنی چی زر زر میکنید خیلی نامردید : لئو و گای
ها خب من که زنم و مرد نیستم هه هه : ملیاث 
میگم پدر بیا بریم همونایی که بهتر از گوشته رو بخوریم : گای
ها کدوم که بهتره ؟ : لئو 
در گوش لئو  می‌گوید:  بیا کم نیاریم با این کار : گای 
آها آها هالا یادم اومد راست میگی بیا بریم : لئو  
هر دو گای و لئو بیرون رفتند 
خب هالا چی کوفت کنیم : لئو 
من نمیدونم : گای
ها خودت که نقشه کشیدی باید فکر اینجاشم میکردی : لئو 
خب ولی میدونی که اونا دارن دنبالمون میان ولی ما خیلی ازشون جلوتریم : گای
خب که چی : لئو 
نقشه دارم : گای 
چه نقشه ای : لئو 
بیا از در پشتی بریم داخل و همه ی مرغا رو بخوریم در حالی که اونا دارن دنبالمون میگردن هه هه : گای 
باشه نقشه ی خوبیه : لئو 
آن دو نفر
ها خب تو خونه خوبه مطمعنم که چیزی بهتر از این پیدا نمیشه : ملیاث 
میگم احتمالا اونا می‌خواستن از در پشتی بیان و اینا رو بخورن همشو خوردیم بیا سفره جم کنیم و بریم بیرون که اونا که اومدن شکست عشقی بخورن : اکتی 
باشه : ملیاث 
رفتند بیرون 
آن دو ( گای و لئو) 
خب هالا بریم داخل : گای 
آره : لئو 
در باز شد 
هااااا ؟؟ : گای 
چرا نیست : لئو 
خب بیا بریم مرغ درست کنیم : لئو 
یعنی مطمئن باشم که بلدی : گای 
آره بابا : لئو 
مرغ را یک طرف نپخته و یک طرف برشته شده بود 
هااا خب خوبه که هر دو طرفو نسوزوندی : گای 
هر دو خوردند 
خب هالا مامانت و داداشتم میاد : لئو 
آن دو آمدند 
هاااا ؟؟ غذا  خوردید : ملیاث 
گای و لئو  تبهکارانه نگاه کردند و بعد گای اکتی رو زد و لئو ملیاث رو 
خب خلاصه که هم رد زیاد زدند و یک دعوای حسابی رو شد

کتاب‌های تصادفی