جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 70
قسمت 70: اقدام به پاکسازی مسیر خروج
نه، زمان تنها مشکل نیست.
بای زهمین سرش را تکان داد و اخم روی صورتش عمیقتر شد زیرا فهمید که اوضاع حتی پیچیدهتر از آن چیزی است که در ابتدا بهنظر میرسید.
زمان، به دلیل اینکه اکنون دشمنان او تنها سه زامبی سطح پایین بودند که با سرعت یک لاک پشت حرکت میکردند مشکل اصلی بود. اما حتی اگر آهسته حرکت میکردند، چناچه تعداد زامبیها به قدری زیاد بود که در حالی که بای زهمین به کشتن رسیدگی میکرد، تعدادی دیگر مسیر را مسدود میکردند، آنگاه همه چیز بیمعنی میشد.
اما مشکل دیگری که بای زهمین تقریبا از آن غافل شد تمرکز بود.
در این شرایط به دلیل اینکه او نقاط ضعف و قوت دشمنی که با آن روبهرو بود را میدانست، خوب در نظر گرفته میشد. با این حال، آیا میشد چنین کاری را علیه دشمنان ناشناختهاش انجام دهد؟ پاسخی که بای زهمین پس از بررسی دقیق تمام جزئیات دریافت کرد، یک نه محکم بود.
چگونه میتوانست در حالی که سعی میکرد بدن خود را سالم نگه دارد و تا حد ممکن آسیب نبیند، حتی فرصت داشته باشد تا روی ایجاد و تصور شکل یک سلاح یا شئ تمرکز کند و سپس در حین حرکت در میدان جنگ، مانای خود را با دقت حرکت دهد؟ انجام تمام این کارها در یک آن نه تنها بسیار دشوار بود، بلکه میتوانست باعث شود او برای یک لحظه تمرکزش را روی امنیت خودش از دست بدهد و در آن لحظه، زندگیاش به پایان برسد.
در حالی که سرش را میخاراند آهی کشید. «واقعا سخته.» و به حرکت در جهت جنوب شرقی ادامه داد.
هر زمان که گروههای کوچکی از زامبیها ظاهر میشدند، بای زهمین از آنها به عنوان موش آزمایشگاهی استفاده میکرد تا کنترل خود را بر مانا تمرین کند لذا میزان تمرکز مورد نیاز برای به حرکت درآوردن آن را کاهش دهد. در عین حال، او سعی میکرد بهترین راه را برای تصور شکلگیری نیزههای خونی بیابد؛ بای زهمین به جای تغییر مداوم شکل اسلحه به این نتیجه رسیده بود که بهتر است قبل از تمرکز روی شکلهای دیگر، ابتدا به یک شکل مسلط شود.
مهارت دستکاری خون مرتبه اول او در برابر دشمنان زندهای که قادر به احساس درد بودند قدرتمند به شمار میآمد. با این وجود، در...
کتابهای تصادفی

