جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 75
قسمت 75: آزمایش موفق
بای زهمین، کای جینگیی، فو شوفنگ و ژونگ ده بهدنبال شانگوان بینگ شو به داروخانه که گروهبازماندگان در آن بودند، بازگشتند.
وقتی این گروه پنجنفره بهمحل رسیدند، افراد زیادی از قبل روی قلوه سنگهای بزرگ نشسته بودند و با لقمههای گشاد غذا میخوردند و دیگران قبل از اینکه بنشینند و مانند بقیه شروع به خوردن کنند، با غذای خود از داخل ساختمان بیرون میآمدند.
بای زهمین متوجه تعجب در چهره دانشجویانی که ببر پشمالویی که توسط او با یکدست کشیده میشد را دیده بودند، شد.
«نگاهکن، اونا حتی یک ببر هم شکار کردن.»
«مگه پلنگ نیست؟»
«احمق، مشخصه که اون یه ببره که جهش پیدا کرده!»
«خفهشو و قبل از اینکه برگردی سر کارت غذاتو بخور.»
او همه آنها را نادیده گرفت و جسد ببر سایه را نزدیک جایی که سوسک سوزان بود رها کرد.
درحالحاضر، سوسک سوزان بخش زیادی از پوستهمحافظ خود را از دستداده بود و بازماندگان نیز شروعبه بریدن گوشت کرده و آن را در کیسههای پلاستیکی بستهبندی میکردند تا بعداً بهیخچال منتقل شوند.
اگرچه هنوز مشخص نبود که گوشت خوراکی است یا نه، زیرا هنوز آنقدر طول نکشیده بود که همه احساس امنیت کنند، شانگوان بینگ شو تصمیم گرفت که برای صرفهجویی در زمان بهتر است از قبل روی آن کار کنند و از آنجایی که بازماندهها درحالانجام کار سازندهای نبودند، ایده او بلافاصله مورد تأیید همه قرار گرفت.
بای زهمین کاسه برنج و همچنین یکتکه گوشتقرمز بزرگ، یکتکه گوشتسفید کوچکتر و یک نان بخارپز شده دریافت کرد.
پس از تکاندادن سر به مردم داخل آشپزخانه، بهسادگی به پشتبام ساختمان رفت و در فاصله کوتاهی از لیلیث زیبا در آنجا نشست. بااینحال، این مدت زیادی طول نکشید زیرا وو ییجون بهزودی در محل ظاهر شد و شروع به گپزدن با او کرد.
از آنجایی که به نظر میرسید قصد بدی ندارد و نمیخواست از او چیزی بخواهد، بای زهمین در طول ناهار کمی دیر، با او درباره چیزهای بیاهمیت گپ زد.
پس از اتمام غذا، خود را مرخص کرد و به محلی که قبلاً بود بازگشت تا ...
کتابهای تصادفی

