NovelEast

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 315

تنظیمات

فصل ۳۱۵ - غیرعادی (قسمت ۴-آخر)

حتی اگر تنها ۵ درصد از کل قدرت او باشد، فردی که بتواند از آن ۵ درصد استفاده کند، قطعا امنیت زیادی برای زندگی خود خواهد داشت. بنابراین همه با حسادت به کانگ ‌لان نگاه کردند.

او با اطمینان گفت: «بنابراین، من هیچ جوره باور نمیکنم که مرده باشه!»

این بار کسی چیزی نگفت. اگرچه نمی دانستند آنچه کانگ ‌لان گفته درست است یا نه، اما حقیقت این بود که او بالاترین رتبه را در میان حاضران داشت. مخصوصا وقتی بای زه‌مین به اندازه کافی به او اعتماد می کرد که چنین زیر کلاس ارزشمندی را به او اعطا کند.

کانگ ‌لان رادیو اش را گرفت و دستور داد: «به همه رهبران تیم‌ها، دستور من رو انتقال بدید! همه نیروها دو کیلومتر به عقب حرکت کنن و در فواصل ده دقیقه ای منور ها رو شلیک کنن!»

رهبران مختلف هر تیم یا جوخه دستور را به زیر دستانشان رساندند و به زودی همه، دو کیلومتر عقب نشینی کردند و فاصله ای بین آنها و جنگل ایجاد شد.

بنگ! بنگ! بنگ! بنگ!...

چندین منور به آسمان پرواز کردند و منفجر شدند و به رعد و برق پیوستند تا همه چیز را در فاصله دو کیلومتری روشن کنند. از دور، چندین جانور وحشی را می‌توانست دید که به بیرون از جنگل نگاه می‌کردند، انگار در حال تردید بودند و گهگاه به اعماق جنگل نگاه می‌کردند.

یکی از جانورها بالاخره دیگر طاقت نیاورد و بعد از غرش به سمت خروجی حرکت کرد.

جانوران دیگر هم مانند دومینوهایی که یکی پس از دیگری سقوط می‌کنند، غرش می‌کردند و به سمت خروجی جنگل حرکت می‌کردند چون دیگر نمی‌خواستند در آنجا بماند و منتظر مرگ باشند. اگرچه همه جانوران جنگل نبودند و فقط بخش کوچکی از جانورهای داخل جنگل را تشکیل می‎دادند، حداقل ۵۰۰۰ جانور به سمت کمی بیش از ۱۰۰۰ انسان یورش بردند.

گرگ ها، گربه های وحشی، ببرها، شیرها، فیل ها و غیره در میان جمعیت دیده می‌شدند.

انواع جانوران به سمت پایگاه رم کردند. زمین لرزید، آذرخش در آسمان غرید و حالات خشن در چهره هیولاها را روشن کرد که به سمت اقلیت قاطع انسان ها می دویدند تا همه را در هم بکوبند.

«رئیس لو ، تو از اینجا فرمان رو به عهده بگیر.» کانگ ‌لان فرمان را به لو یان منتقل کرد. از این گذشته، او هیچ دانش نظامی برای فرماندهی چنین عملیات مهمی نداشت.

لو یان چیزی نگفت و منتظر ماند.

با وجود اینکه حدود ۵۰۰۰ جانور در حال حمله بودند و همه آنها به اندازه کافی به هم نزدیک بودند که گلوله ها حتی از فاصله بیش از یک کیلومتری به آنها اصابت می کرد، قدرت شلیک به شدت کاهش می یافت و احتمالاً برای کشتن آن ها، مخصوصا با وجود پوست سختشان، کافی نخواهد بود.

۷۰۰...

۶۰۰...

۵۰۰ متر.

«آتش به اختیار!» لو یان غرید و مسلسل سبک خود را بلند کرد و با انفجارهای بی وقفه شلیک کرد.

افراد نظامی که از قبل در حد غش کردن ترسیده بودند، سرانجام با شنیدن این فرمان، همه ترس های خود را رها کردند. هر یک از حدود ۶۰۰ نفر در حالی که با چشمان خون‌گرفته به جانوران حمله‌ور خیره شده بودند، اسلحه های خود را بالا بردند و با عصبانیت شلیک کردند.

صدای تیراندازی، به وضعیت آشفته پیوست و سکوت به کلی برچیده شد.

هنگامی که زبانه های آتش و فلز بر جانور می بارید، بسیاری از آنها در یک ثانیه پر از سوراخ شدند و به شدت روی زمین افتادند که دیگر بلند نشوند. کسانی که در خط مقدم بودند، بدترین آسیب را دیدند، زیرا بلافاصله تبدیل به آبکش شدند و در حوض خون خود غوطه‌ور شدند.

با این حال، اگرچه صدها جانور در چند لحظه سلاخی شدند، موج هزاران جانور به نظر نمی رسید کمترین ترسی داشته باشد. برعکس، آ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی