فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 851

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل 851: اژدهای خون عقوبت آورنده
سرافینا زیر لب نزدیک بای زه‌مین در حالی که چشمانش را به حرکات دست کالی دوخته بود، زمزمه کرد: «کالی واقعا تحسین برانگیزه، نه؟» 
بای زه‌مین در حالی که حرکات دختر را از فاصله‌ای نه بیشتر از دو و نیم متر، تماشا می‌کرد، ناخودآگاه سری تکان داد. او جرأت نداشت صدایی تولید کند یا حرکت کند، انگار می‌ترسید کالی را از حالت تمرکزی که به نظر می‌رسید در آن قرار دارد، خارج کند.
او منگ چی را دیده بود که روی رمزگذاری رون‌ها برای اتصالات بعدی و ایجاد دایره‌های جادویی کار می‌کرد، اما دیدن کالی کاملاً متفاوت بود، حتی با اینکه هر دو کار یکسانی را انجام می‌دادند.
بای زه‌مین می‌دانست که مقایسه منگ چی با کالی اصلاً هوشمندانه نیست، بالاخره منگ چی به تازگی مطالعه رون‌های جادویی را شروع کرده بود، بنابراین، از آنجایی که منگ چی بیشتر از دو ماه در حال یادگیری این کار نبوده، پس اینکه توانسته بود چنان رون‌های قدرتمندی بکشد، یک معجزه بود. با این حال، کالی دو سال کوچک‌تر از منگ چی بود، از نسیان شدید رنج می‌برد و علاوه بر آن، قادر به باز کردن چشمانش نبود.
حرکات منگ چی به دلایل واضح، دست و پا چلفتی بود و هر ضربه‌ای که می‌زد، از ترس خراب کردن همه چیز، کند و با احتیاط بود.
از طرفی کالی مثل یک پیانیست باتجربه بود، دستانش با سرعت رعد و برق می‌آمدند و می‌رفتند و رون پشت رون ترسیم می‌کردند. بی‌خیال به نظر می‌رسید، انگار اصلاً از خراب کردنشان نمی‌ترسید، با این حال، این نگرش بی‌احتیاطی او پشتوانه اعتماد به نفس آشکاری داشت که به حرکات دستانش، هر بار که اسکنه تحت فرمان انگشتانش جلویش می‌رقصید، ظرافت می‌بخشید.
اتاق تقریباً کاملاً تاریک بود و به وضوح چیزی جز پرده‌هایی معمولی، اجازه ورود نور را نمی‌داد و دیوارها مراقب بودند که هر گونه صدای بیرون را همان بیرون نگه دارند. با این حال، بای زه‌مین متوجه شد که هر بار که کالی اسکنه را حرکت می‌دهد، برق‌های طلایی درخشانی از نوکش می‌آیند و مانند شب تاب‌های کوچک دور کالی می‌چرخند و سپس با ظرافت روی شمشیر بزرگ فرو می‌افتند و به آرامی در آن فرو می‌روند و سرانجام کم‌رنگ شده و شکل یک رون کوچک درمی‌آیند، رونی به نظر مرموز و باستانی.
سرافینا یک بار دیگر زمزمه کرد: «قبلا هم کالی رو موقعی که روی ت...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی