جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 870
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر 870 : بای ز مین در مقابل وایرون شعله بنفش بخش 2
مرکب ارباب شیطان موجودی مرتبه سوم سطح بالا بود، به همین دلیل بدون شک وایرون شعله بنفش از سطح هوشی برخوردار بود که هیچ تفاوتی با یک انسان بالغ نداشت. گذشته از این، بهعنوان یک موجود جهشیافته، و بهویژه بهعنوان یک وایرون، حس خطر و توانایی درک قصد کشتهایی که در هوا شناور بودند در آن به طرز چشمگیری بالا بود.
با وجود فاصله زیاد، دمای شعلهی لوتوس آبیه بیپایان چنان هولناک بود که بخش بزرگی از دره تغییرات شدید آب و هوایی را تجربه کرد. علاوه بر این، بای زهمین تقریباً نیمی از کل مانای خود را برای ساختن نیزهای از خون بنفش و تقویت آن استفاده کرده بود و به دومین نیزه قدرتمندش بعد از نیزه بزرگی که در دنیای ابلون با مهارت دستکاری خون ساخته بود تبدیل شده بود.
در میان حرکاتی که به هیچ وجه مخفی یا پوشیده نبودند، چشمان وایرون شعله بنفش ناگهان باز شد. سر بزرگ و اژدهاگونهاش به سمت چپ و بالا حرکت کرد و بلافاصله انسان ایستاده در لبه بالاترین نقطه دره را دید.
وایرون شعله بنفش موجودیتی مغرور و متکبر بود که به غیر از سوارکار خود به هیچکس دیگری نگاه نمیکرد. برای او، انسانها با بدنهای ضعیفشان حتی در مقایسه با همسطحان خود، بیارزش به نظر میآمدند و حتی به پادشاهان قلمرو هم توجهی نداشت. با این حال، حس خطر شدیدی که از آن انسان در دره احساس کرد آنقدر عظیم بود که بدنش پیش از آنکه ذهنش واکنش نشان دهد، به حرکت درآمد.
چشمان سیاه بای زهمین برای لحظهای با چشمان خزنده بزرگ وایرون شعله بنفش برخورد کرد و سپس او با شدت دست راست خود را به جلو برد و زمانی که نیزه شعلهور به نهایت مسیر خود رسید، بهسادگی دست خود را رها کرد و آن را پرتاب کرد.
بوم!!!
موج انفجار صوتی بخشی از صخره را متلاشی کرد و بدن بای زهمین در حالی که زمین زیر پایش فرو ریخت شروع به سقوط کرد.
وقتی او از دید شاهزاده خانم بیانکا و گو لیم ناپدید شد، آن دو صدای عمیق او را شنیدند «شما دوتا همین الان از اینجا برید تا جلوی دست و پا نباشید»
گو لیم مشتهایش را آنقدر محکم فشرد که کف دستهایش شروع به خونریزی کرد. نمیدانست بای زهمین او را چگونه میبیند، اما برای گو لیم، بای زهمین یک دوست و کسی بود که گو لیم به طور کامل به او احترام میگذاشت.
«لعنتی!!» نداشتن توانایی برای کمک به یک دوست و علارقم اینکه حرفهای بای زهمین خشن بود، اما در عین حال حقیقت داشت باعث شد که گو لیم نتواند جلوی دشنام دادن به خود را بگیرد.
او گفت: «بیا بریم» و برگشت تا برود.
«اما، اون..»
«بیا بریم!» بیانکا...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی


