جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 871
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر 871 : اولین درگیری با ارباب شیطان
قبل تر، مهارت بای زهمین تکامل نیافته بود و به این دلیل نبود که او نمیخواست آن را ارتقا دهد یا منابع کافی نداشت، بلکه دلیلش بسیار سادهتر بود.
این مهارت بسیار ویرانگر بود، به همین سادگی.
بای زهمین مهارتها و حملات بسیار ویرانگری در اختیار داشت، بنابراین میترسید با اضافه کردن این مهارت و محاسبات اشتباه، خودش یا حتی بدتر از آن، یکی از عزیزانش را به خطر بیندازد.
اما در شرایطی مانند این که حتی لیلیث به او راجب قدرت دشمن آیندهاش هشدار داده بود، بای زهمین جرأت نکرد مغرور باشد و تصمیم گرفت تمام توانش را به کار بگیرد. به همین دلیل، چند ساعت پیش او این مهارت را به مرتبه بعدی تکامل داد، که حالا نامش پس از تکامل تغییر کرده بود.
علاوه بر این، برای اولین بار، حالا فعالسازی دوم را داشت.
بدن بای زهمین در حالی که جاذبه اطرافش به طور ناگهانی ۶۰۰۰ درصد افزایش یافت از آسمان سقوط کرد. وزن روی بدنش به حدی رسید که تقریباً غیرقابل تحمل بود، تا جایی که او نشانه خفیفی از درد را احساس کرد.
با این حال، کسی که بیشترین شوک ناخوشایند را تجربه کرد بدون شک وایرون شعله بنفش بود.
در اولین ثانیهای که شمشیر بزرگ پوشیده از شعلههای بنفش به سر او برخورد کرد، وایرون عظیم چشمانش را با تعجب باز کرد زیرا موج بزرگی از درد و سرگیجه او را فرا گرفت. اما این تنها آغاز کابوس واقعی او بود.
بووووووووووووووم!!!
انفجاری وحشتناک نه تنها دره بلکه اطراف آن را نیز لرزاند و به دنبال آن غرش بلندی به گوش رسید که به هیچ وجه نشاندهنده سلطه یا خشم نبود، بلکه مملو از درد و رنج بود.
زمین قبل از چندین لایه فرو رفتن، لرزید و خاک و سنگها به گرد و غبار تبدیل شدند. آسمان غرید و برخی از تکامل دهندههای روح که در شعاع ۲ کیلومتری از محلی که بای زهمین و وایرون شعله بنفش با هم درگیر شده بودند قرار داشتند، با جریان موج شوکی که با سرعت صوت حرکت میکرد به عقب پرتاب شدند و خون از دهانشان جاری شد.
چشمان وایرون شعله بنفش از شدت درد پردازش شده توسط مغزش، چنان باز شد که نزدیک بود از حدقه بیرون بزند. این موجود قادر به هیچ نوع واکنشی نبود، زیرا سرش که با غرور در آسمان بالا گرفته شده بود، بهطور ناگهانی همراه با بقیه بدنش به سمت زمین فرود آمد.
همزمان به دلیل پارگی سطح بدنش و شکستن فلسهای روی سرش، خون قرمز جاری شد، قلب وایرون شعله بنفش منقبض شد و او بالاخره فهمید که دردی که در حال تجربه آن بود، در مقابل چیزی که در پیشه رو بود، هیچی نیست.
نیزهای که در شعلهها پیچیده شده بود سرانجام مانع نفس آتشین بنفش وایرون قدرتمند را شکست و بدون هیچ مانعی به راه خود ادامه داد.
حمله جادویی ویرانگر بای زهمین هنوز به زمین نرسیده بود اما بیش از 70٪ از دره را که در این مرحله تفاوت چندانی با زمین صاف نداشت، نابود کرده بود
با این حال، با تعجب و سردرگمی وایرون شعله بنفش، نیزه درخشان او را هدف نگرفت... درست در همین لحظه بود که این جانور عظیم متوجه شد انسانی که به او حمله کرده بود هرگز قصد هدف گیری او را ند...
قبل تر، مهارت بای زهمین تکامل نیافته بود و به این دلیل نبود که او نمیخواست آن را ارتقا دهد یا منابع کافی نداشت، بلکه دلیلش بسیار سادهتر بود.
این مهارت بسیار ویرانگر بود، به همین سادگی.
بای زهمین مهارتها و حملات بسیار ویرانگری در اختیار داشت، بنابراین میترسید با اضافه کردن این مهارت و محاسبات اشتباه، خودش یا حتی بدتر از آن، یکی از عزیزانش را به خطر بیندازد.
اما در شرایطی مانند این که حتی لیلیث به او راجب قدرت دشمن آیندهاش هشدار داده بود، بای زهمین جرأت نکرد مغرور باشد و تصمیم گرفت تمام توانش را به کار بگیرد. به همین دلیل، چند ساعت پیش او این مهارت را به مرتبه بعدی تکامل داد، که حالا نامش پس از تکامل تغییر کرده بود.
علاوه بر این، برای اولین بار، حالا فعالسازی دوم را داشت.
بدن بای زهمین در حالی که جاذبه اطرافش به طور ناگهانی ۶۰۰۰ درصد افزایش یافت از آسمان سقوط کرد. وزن روی بدنش به حدی رسید که تقریباً غیرقابل تحمل بود، تا جایی که او نشانه خفیفی از درد را احساس کرد.
با این حال، کسی که بیشترین شوک ناخوشایند را تجربه کرد بدون شک وایرون شعله بنفش بود.
در اولین ثانیهای که شمشیر بزرگ پوشیده از شعلههای بنفش به سر او برخورد کرد، وایرون عظیم چشمانش را با تعجب باز کرد زیرا موج بزرگی از درد و سرگیجه او را فرا گرفت. اما این تنها آغاز کابوس واقعی او بود.
بووووووووووووووم!!!
انفجاری وحشتناک نه تنها دره بلکه اطراف آن را نیز لرزاند و به دنبال آن غرش بلندی به گوش رسید که به هیچ وجه نشاندهنده سلطه یا خشم نبود، بلکه مملو از درد و رنج بود.
زمین قبل از چندین لایه فرو رفتن، لرزید و خاک و سنگها به گرد و غبار تبدیل شدند. آسمان غرید و برخی از تکامل دهندههای روح که در شعاع ۲ کیلومتری از محلی که بای زهمین و وایرون شعله بنفش با هم درگیر شده بودند قرار داشتند، با جریان موج شوکی که با سرعت صوت حرکت میکرد به عقب پرتاب شدند و خون از دهانشان جاری شد.
چشمان وایرون شعله بنفش از شدت درد پردازش شده توسط مغزش، چنان باز شد که نزدیک بود از حدقه بیرون بزند. این موجود قادر به هیچ نوع واکنشی نبود، زیرا سرش که با غرور در آسمان بالا گرفته شده بود، بهطور ناگهانی همراه با بقیه بدنش به سمت زمین فرود آمد.
همزمان به دلیل پارگی سطح بدنش و شکستن فلسهای روی سرش، خون قرمز جاری شد، قلب وایرون شعله بنفش منقبض شد و او بالاخره فهمید که دردی که در حال تجربه آن بود، در مقابل چیزی که در پیشه رو بود، هیچی نیست.
نیزهای که در شعلهها پیچیده شده بود سرانجام مانع نفس آتشین بنفش وایرون قدرتمند را شکست و بدون هیچ مانعی به راه خود ادامه داد.
حمله جادویی ویرانگر بای زهمین هنوز به زمین نرسیده بود اما بیش از 70٪ از دره را که در این مرحله تفاوت چندانی با زمین صاف نداشت، نابود کرده بود
با این حال، با تعجب و سردرگمی وایرون شعله بنفش، نیزه درخشان او را هدف نگرفت... درست در همین لحظه بود که این جانور عظیم متوجه شد انسانی که به او حمله کرده بود هرگز قصد هدف گیری او را ند...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی
