همترازی با خدایان
قسمت: 67
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
«آتیش؟»
«ولی اونقدر که گرم نبود...»
«همشون تا حد مرگ سوختن؟»
تعداد هیولاهای عنکبوتی سوخته در این اتاق بسیار بیشتر از هر اتاق قبلی بود. ده ها، شاید حتی صدها عنکبوت غول پیکر حتی بزرگتر از آنهایی که در اتاق های قبلی بودند مرده بودند.
و این تمام ماجرا نبود.
«اونجا رو ببین!» یکی از اعضای گروه فریاد زد و توجه گروه را به جایی که اشاره میکردند متمرکز کرد.
انگشتشان به سمت سقف بود.
چشمان هون پس از دیدن آنچه در آنجا بود گرد شد.
«اون...»
«و-واقعا بزرگه...»
«اونم واقعا یه عنکبوته؟»
عنکبوتی به اندازه یک خانه، با دهها پا روی سقف مرده بود. کاملاً ظاهرش مشخص نبود زیرا کاملا سیاه و جزغاله شده بود، اما به نظر میرسید که صدها چشم در پشت خود داشته باشد.
«آگریا…»
برای هرکسی که احمق نبود واضح بود. رئیس این سیاه چال بود. آگریا، ملکه عنکبوتها بود که سال ها بود طعم شکست را نچشیده بود.
«همونطور که روی سقف مونده جون داده؟»
«یعنی چه اتفاقی افتاده؟»
-پریدن-
در حالی که همراهانش در سردرگمی گم شده بودند، هون از جا پرید. با دویدن از روی دیوار، به سقف رسید و به جسد آگریا لگد زد و آن را روی زمین انداخت.
بام-
به دلیل وزن زیاد جسد، اتاق برای لحظهای لرزید.
در حالی که شعله های بنفش شروع به خاموش شدن کردند، هون از نزدیک جسد آگریا را بازرسی کرد.
او فکر کرد: این فقط توی آتیش خالی نسوخته...
بازرسی جسد به او ایده ای تقریبی از مهارت های قاتل می داد و بهخاطر ریشه داشتن از یک قبیله رزمی متخصص در شمشیر، هون در خواندن آثار شمشیر استثنایی بود.
این نشانه ها قطعا با شمشیر ایجاد شدن. طول شمشیر تقریباً 1.3 متر بوده. اون فرد موفق شده پس از نرم شدن بدن آگریا با گرما، او رو در یک چرخش پاره کنه.
هون با بررسی رد برش، توانست مبارزه را در سر خود به تصویر بکشد.
هیولا بزرگ آگریا. بازیکنی که می توانست یک آتش ارغوانی را کنترل کند. حرکت بازیکن، و بعد پاره کردن گوشت بدن آگاریا، در حالی که از شدت درد زنده زنده سوخته شدن فریاد می زد.
لرزیدن -
هون در ستون فقراتش احساس سرما کرد. او فکر می کرد که اگر مجبور شود با بازیکنی که میتواند این کار را انجام دهند رو به رو شود، چه اتفاقی می افتاد.
با نگاهی به اطرافش، متوجه شد که هیچ اثر سوختگیای در خود اتاق وجود ندارد.
او هرگز در مورد مهارتی نشنیده بود که بتواند چنین کاری را انجام دهد.
در حالی که با صدای بلند فکر کرد گفت: «ممکنه این کار یه رتبهدار باشه؟»
این تنها نتیجه ممکنی بود که او می توانست به آن برسد. کسی که این کار را انجام داده بود خیلی قدرتمندتر از آن بود که فقط یک بازیکن در طبقه یازدهم باشد.
اما همین مورد این سوال را مطرح میکند که: چرا یه رتبهدار باید به اینجا بیاد؟
هیچ دلیلی برای یک رتبهدار وجود نداشت که به یکی از سیاهچالهای طبقات پایین حمله کند چرا خیلی بهتر است تا به سیاه چال های طبقات بالا حمله کنید تا سطحتان را بالا ببرید. ناگفته نماند که اگر رتبهدارها به یک سیاهچال در طبقهی پایینتر حمله کنند، توسط سایر رتبهدارها مورد تمسخر قرار میگیرند.
هون گفت: «بیاید برگردیم.»
اتاق رئیسی که زودتر از حد انتظار پیدا شده بود، قبلاً توسط شخص دیگری که پیش از آنها از مسیر دیگری به آنجا رسیده بود، پاکسازی شده بود.
هون چاره ای جز رها کردن این سیاه چال نداشت.
* * *
[تار آگاریا]
- نوع: مواد اولیه
- تاری خارج شده از بدن ملکهی عنکبوتها، آگاریا. این تار رسانایی مانا و کشسانی بسیار بالایی دارد و از فولاد سختتر است.
کتابهای تصادفی

