اپ بازیگر فیلمهای ماورأطبیعی
قسمت: 98
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 98 – کیفیت
خیلی خوب؟
شیهچی با خوشحالی ابرویش را بالا انداخت.
هنگام مقابله با حریف قویتر، میتوان قدرت به دست آورد. به نظر میرسید برد محدودی داشته باشد، اما نیازی به افزایش قدرت در هنگام مبارزه با شخص ضعیفتر وجود نداشت. تنها هنگام مبارزه با حریف قویتر بود که نیاز به افزایش قدرت، وجود داشت.
اثر ناشناخته دامنه شیطانی نیز وجود داشت. این قدرت را افزایش میداد و میشد آن را ارتقا داد، بنابراین ارزش از دست دادن یک آیتم تصادفی از فیلم ارواح را داشت. باف تقویتکننده باید متعلق به شیهشینگلان باشد. شیهچی به شوخی گفت: «برادر واقعا خوبه.»
شیهشینگلان سرفه کرد و موضوع را تغییر داد: «در مورد سفید کنجکاو نیستی؟»
«وقتی 5.000 امتیاز به دست بیارم، میفهمم.»
شیهچی ناگهان به سمت راست چرخید: «از اونجایی که ما استعداد داریم، باید در برابر بازیگرای دیگهای که استعداد دارند از خودمون محافظت کنیم.»
او 3.368 امتیاز داشت. ملاقات با بازیگرانی با بیش از 5.000 امتیاز در فیلمهای بعدی، غیرممکن نبود. برای بازیگرانی که به 5.000 امتیاز رسیده بودند، تا زمانی که استعداد داشتند و شرایط بیداری فراهم بود، میتوانستند برای باز کردن استعداد خود، امتیاز مصرف کنند. افزایش استعداد او کم نبود و شاید استعداد بقیه بازیگران ضعیفتر از او نباشد. او فقط از فرصت استفاده کرده و استعداد خودش را از قبل باز کرده بود. ارزش احساس شادی زیاد را نداشت.
شیهشینگلان افکار او را فهمید و پاسخ داد.
دامنه شیطانی. شیهچی معنای این کلمات را متوجه شد: «یه محدوده میدانی و شیطانی، ممکنه یه حالت خاص باشه. فعلا فقط میتونم معنای تحت اللفظی اون رو حدس بزنم. احتمال به کار انداختنش خیلی کمه و نمیشه ارتقاش داد. به خاطر همین وضعیتش رو نمیدونم.»
شیهچی تنبلتر از آن بود که با یک مشکل موقتا غیرقابل حل مبارزه کند: «به وقتش دربارهش حرف میزنیم.» او از صفحه استعداد خارج شد و به قسمت رابط رفت.
عنوان او بالاخره ارتقا یافته بود. عنوان اصلی او استعداد تازهکار و باهوش بود در حالی که عنوان ارتقا یافتهاش ستاره در حال ظهور که توانایی خود را نشان داد، بود. عنوانش در ابتدا آبی ملایم بود اما اکنون به رنگ بنفش ظریفی تبدیل شده بود. این بار کادر عنوان، جلوه خاصی داشت. انرژی بنفش روشن در اطراف قاب پیچده شده و ابرها و مه در حال حرکت و پراکنده شدن بودند.
ارزیابی تحت عنوان نیز به روز شده بود: محبوبیت شما بسیار جلوتر از نسل جدید بازیگران است. افراد بیشتری تواناییهای شما را دیدهاند، تحتتأثیر جذابیت شخصی شما قرار گرفته و طرفدار شما شدهاند. قدرت جامع شما نسبتا قوی است و اساسا هیچ کمبودی وجود ندارد. آثار نماینده شما عبارتند از: شبحی در لباس قرمز (بازیگر)، خانه متروکه 1552 (بازیگر)، عاشقان زامبی (بازیگر)، شما در جنگ وحشت شرکت کرده و به خوبی به رتبه اول دست یافتید.
در ارزیابی یک نکته وجود دارد: [تبریک میگوئیم، عنوان شما ارتقا یافته است و اکنون اجاره ورود به چند فیلم ترسناک با کیفیت فوقالعاده (نارنجی) را دارید.]
[از آنجایی که در فیلمهای ارواح و زامبی شرکت کردهاید، به فیلمهای ارواح و زامبی با کیفیت فوقالعاده دسترسی دارید. با افزایش امتیازات، انواع بیشتری از فیلمهای نارنجی را باز خواهید کرد.]
شیهچی لبخند زد. با توجه به چیزی که متوجه شده بود، در ارزیابی جامع برای یک فیلم نارنجی، رتبه اول 1.000 امتیاز داشت. این وسوسهانگیز بود، او با بازی در فیلم عاشقان زامبی بیش از 1.200 امتیاز و خانه متروکه 1552 بیش از 1.400 امتیاز کسب کرده بود. بنابراین حداکثر امتیازی که میتوانست در چنین فیلمهایی کسب کند، حدود 1.500 تخمین زده میشد. اگر میخواست از این حد عبور کند و امتیاز بیشتری کسب کند، فقط میتوانست به سراغ فیلمهای ترسناک با کیفیت بالاتر برود.
او هنوز به بیش از 6.000 امتیاز نیاز داشت تا بدن برادرش دائمی شود. اگر خوب پیش میرفت، آن وقت... 3 یا 4 فیلم نارنجی نیاز بود.
ضربان قلبش کمی تندتر شد.
این برنامه برخی ازمجوزها را برای او باز کرده بود، به این معنا که میتوانست آن را در سطح فعلی خود به چالش بکشد. علاوه بر این، فیلم بنفش خانه متروکه 1552 به یک فیلم نارنجی ارتقا پیدا کرده بود. این به او درک خاصی از فیلمهای نارنجی میداد.
خودش را ارزیابی کرد. از نظر آمادگی جسمانی، برای مقاومت در برابر ضرب و شتم لزوما بدتر از لوون نبود. قدرت بینایی و ذهنی او کمی برتر بود. از نظر آیتمها، نسخهبردار انعطاف زیادی داشت. شاید بدتر از آیتمهایی که قبلا به دست آورده بود، بدتر نباشد. استعداد ضعیف میتواند در برابر قوی پیروز شود مفید و پایدار بود. متغیر دامنه شیطانی وجود داشت. چیزهایی که اکنون فاقد آن بود، سلاحهای دستی و وسایل انفجاری قوی بود.
البته میتوانست اسلحههای بازیگران دیگر و اقلام انفجاری گرانقیمت آنها را کپی کند. این 2 نوع آیتم بسیار رایج بودند و احتمال کپی از آنها کم نبود. تا حدودی کاستی قابل توجهی نداشت. حتی اگر به یک فیلم با کیفیت فوقالعاده میرفت، ممکن بود جایگاه خودش را داشته باشد.
شیهچی به آن اندیشید و به ستون قابل گسترش پشت ستون امتیازات نگاه کرد.
[رتبهبندی کل فعلی شما 3.919 است. 1.677 بازیگر با عنوان شما وجود دارند.]
به یاد آورد که با حدود 20.000 شروع کرده بود. او بازی عاشقان زامبی را تمام کرد و بعد از اتمام جنگ به 8.000 و سپس 5.000 پرش کرد. الان تقریبا 4.000 بود. مطمئنا هرچه بالاتر میرفت، صعود برایش سختتر میشد.
برای این هرم رتبهبندی، رسیدن به قله نادر بود و هزاران نیرو در پائین وجود داشتند.
شیهچی ناگهان کمی کنجکاو شد. ژائوجینهوا گفت دهها فیلم بازی کرده است. حتی اگر او فقط به سراغ فیلمهای با کیفیت بینظیر میرفت، یک فیلم با کیفیت ملایم 500 امتیاز داشت. دهها مورد از آنها بین 20 تا 30.000 امتیاز ارزش داشتند. با این حال، او فقط یک سطح 3 بود؟ اگر این الگوریتم درست بود، آیا شنیی 70 یا 80.000 امتیاز نداشت؟
فکر کرد این کمی مسخره است. این سئوال را در تلفن همراه خود جستجو کرد. عنوان او ارتقا یافته بود و اکنون این اختیار را داشت که پاسخ چنین سئوالاتی را ببیند. به جواب روی صفحه نگاه کرد و چشمانش کمی ریز شد.
در ابتدا ارتقا عنوان، فقط به امتیازات مرتبط بود. پس از رسیدن به میزان امتیاز مناسب، عنوان ارتقا مییافت. فقط بعد از رسیدن به سطح ستاره در حال ظهوری که استعداد خود را نشان داد، ارتقای عنوان فقط به امتیاز نیاز نداشت. برای کیفیت فیلمها نیز الزاماتی وجود داشت. برای ارتقا به ستاره نوظهور، یک بازیگر باید با موفقیت 3 فیلم که مزیت آنها بیش از معایب بود یا یک فیلم نارنجی فیلمبرداری کرده باشد. بعد از رسیدن به سطح ستارههای نوظهور، تنها چند مسیر برای رتبهبندی وجود داشت. ارتقا به سطح سوم، نیاز به فیلمبرداری 3 فیلم نارنجی یا یک فیلم قرمز داشت. بعلاوه او صلاحیت اطلاع یافتن درباره آنها را نداشت.
در مراحل اولیه، ارتقا عنوان یک بازیگر اساسا با امتیازات بستگی داشت، در حالی که در دورههای بعدی، تعداد فیلمهای باکیفیت بالا اهمیت داشتند. عناوین دوره بعدی، اگر بازیگر فیلم فوقالعادهای ساخته بود، حتی ممکن بود چندین سطح پرش کنند.
در این مرحله، او حتی کیفیت فیلمها را هم درک کرده بود. از پائین به بالا عبارت بودند از: سبز، آبی، بنفش، نارنجی، قرمز و سیاه. این نشاندهنده، خشن، ملایم، مزایا بیش از معایب و فوق العاده بود.
نام کیفیت فیلمهای قرمز و سیاه فاش نشده بود.
بنابراین، اگر کیفیت مورد نظر برآورده نشده بود، اهمیتی نداشت چند امتیاز جمع کرده باشد. این همان واقعیت صنعت سرگرمی بود. شهرت یک ستاره به تعداد فیلمهایی که بازی میکرد، ربطی نداشت. کیفیت کار تولید شده و شهرت، نقش حیاتی در این زمینه داشتند.
به همین دلیل در برنامه وضعیتی وجود داشت که کسانی که امتیاز بیشتری داشتند، دارای رتبه پائینتری بودند. به همین دلیل ژائوجینهوا با وجود اینکه امتیازات زیادی کسب کرده بود، در رده سوم قرار داشت. او در الزام کیفیت فیلم گیر کرده بود. واضح است که ژائوجینهوا این اختیار را داشت که به فیلمهای نارنجی یا حتی قرمز برود، اما او در جایگاه فیلمهایی که مزایا بیش از معایب، مانده بود که بسیار از جایگاه او دور بودند. تخمین میزد حد ژائوجین هوا، فیلمهای نارنجی و بالا رفتن از آنها، برایش به سختی رسیدن به بهشت باشد.
شیهچی زمان بیشتری را صرف جستجو کرد و اطلاعاتی به دست آورد.
کیفیت فیلم با سختی آن برابر نبود. تم، خدمات، بازیگران و عملیات فوقالعاده میتوانست بر کیفیت فیلم تأثیر بگذارد. بنابراین ممکن بود کیفیت یک فیلم بالا نباشد اما سختی آن بیشتر باشد. اما اینکه بطور نسبی هرچه کیفیت بالاتر باشد، فیلم خطرناکتر است، درست بود. زیرا ارواح و بازیگران داخل آن فیلمها، حریفان قویتری بودند. او نه تنها باید در برابر ارواح، بلکه باید در برابر بازیگران دیگر نیز از خود محافظت میکرد.
از این گذشته، این یک برنامه رتبهبندی رقابتی بود.
ژائوجینهوا حاضر به رفتن به فیلمهای با کیفیت بالا نبود. لزوما به این دلیل نبود که از سختی میترسید. احتمالا از سرکوب شدن توسط یک حریف قدرتمند، تبدیل شدن به خوراک توپ و حتی از دست دادن جان خود میترسید.
به همین دلیل، کاری را که میتوانست انجام میداد.
چشمان شیهچی دوباره روی 10 رتبه برتر قرار گرفت. شنیی بیحرکت مانده بود در حالی که رتبههای پنجم، نهم و دهم جایگزین شدند. رتبه پنجم احتمالا مرده بود در حالی که مکانهای نهم و دهم از لیست خارج شده بودند.
لبخند زد. چندان از این افراد دور نبود. سریعترین راه برای صعود، فیلمبرداری فیلمهایی با بالاترین کیفیت بود.
پیامی برای یانجینگ فرستاد. برای 2 هفته بعد، یانجینگ به او کمک کرد تا دنبال فیلمهای نارنجی مناسب بگردد. به مدت نیم ماه، در محل سکونت خود دراز کشید و فیلمهای برنامه را تماشا کرد. پس از ارتقای عنوان، او میتوانست تمام فیلمهایی را که در سطح پائینتر از مزایا بیش از معایب بودند را، رایگان تماشا کند.
یک روز در اوایل سپتامبر، یک دعوتنامه ویدئویی از یانجینگ دریافت کرد.
ویدئو متصل شد، یانجینگ هیجان زده به نظر میرسید: «برادر چی، طوفان خونینی تو این 10 روز گذشته اتفاق افتاده. اما میدونم نمیخواستی اذیت بشی برای همین دنبالت نگشتم.»
شیهچی با گل تربچهای که شیهشینگلان درست کرده بود، بازی کرد و با لحنی خالی پرسید: «چه خبره؟»
یانجینگ حیرت کرد و نتوانست حالت خود را کنترل کند: «تو ژائوجینهوا رو کشتی. متوجه نشدی چه خبر بزرگیه؟ یه تازهوارد یه بازیگر سطح 3 رو کشت. خیلی از بازیگرا حالا تو رو میشناسند...»
شیهچی با بیعلاقگی حرف یانجینگ را قطع کرد: «اوه، در مورد اون حرف میزنی.»
یانجینگ آهی مخفیانه کشید: «تو...» شیهچی اهمیتی نمیداد دنیای بیرون درباره او چه میاندیشد. یانجینگ خیلی خوشحال بود اما جایی برای ابراز آن نداشت. بعد گل تربچه را دید و فورا حواسش پرت شد: «هاه؟ مهارت کار با چاقوت خیلی خوبه.»
با تشکر از نسب زامبی خود، یانجینگ در فیلمهای زامبی مانند ماهی در آب بود و امتیاز زیادی را کسب کرده بود. برای بازگرداندن بینایی او که بسیار ارزان بود، فقط دهها امتیاز لازم بود.
شیهچی بیعلاقه، با شنیدن این حرف ناگهان هیجان زده شد و برای یانجینگ چشمک زد: «این خوبه؟»
یانجینگ گیج شده بود: «ها... بله؟» فکر کرد آیا او فقط ستایش نیاز داشت؟ مغزش در حالی که با عدم قطعیت روبرو بود، شکسته بود: «خیلی خوب، خوب و زیبا.»
شیهچی در حالی که به آرامی گل را در دستش میچرخاند، لبخندی زد: «کارت رو بگو.»
یانجینگ حس کرد ممکن است ستایش کار درستی بوده باشد و شروع به صحبت کرد: «اوه... فیلمای نارنجی کمتری اکران میشند. شما فقط فیلمای ارواح و زامبی رو دارید و نمیتونید سراغ فیلمای نارنجی دیگه برید. شرایط خیلی زیاده. یه ماه گذشت و بالاخره یکی پیدا کردم. نارنجی روشنه و بین فیلمای نارنجی کیفیتش کمی پائینتره اما بازم نارنجیه. گفتی برای ارتقای عنوان به یه فیلم نارنجی نیاز داری و این کاملا مناسبه.»
«چیز دیگه؟»
«نه، مزایا بیش از معایب خیلی زیاده. اونا رو هم برایت یادداشت کردم. میخوای نگاه کنی...؟»
فیلمهای بنفش 500 امتیاز کمتر از فیلمهای نارنجی میدادند. شیهچی سرش را قاطعانه تکان داد: «درباره فیلم نارنجی چی؟ وضعیت چطوره؟»
یانجینگ سرش را خاراند: «این یه فیلم ارواحه. میگند یه فیلم ارواح تبادلیه. پیام این طوری نوشته شده، اما نمیدونم فیلم تبادلی چطوریه.»
یانجینگ با تلخی ادامه داد: «برادر چی، تو نمیدونی! اطلاعات یه فیلم نارنجی رو نمیشه با امتیاز خرید. به عبارت دیگه، غیر از اطلاعات رسمی فاش شده، هیچ کس چیز دیگهای دربارهش نمیدونه...»
شیهچی کمی تعجب کرد: «این عادلانه نیست؟» شروع از نقطه یکسان برای او خوب بود. او... فقیر، عجول و همچنین خسیس بود.
یانجینگ دوباره سرش را خاراند: «خب... حق داری این رو بگی.»
«دیگه چی بطور رسمی فاش شده؟»
یانجینگ بلافاصله گفت: «این برنامه توانایی شخصی قوی رو توصیه میکنه در حالی که بازیگرا باید پشتیبانی با قابلیت محافظت از خود مخصوصی داشته باشند. به خاطر همین اومدم تا بهت بگم، میترسم کسایی که اجازه ورود دارند پر بشه و اگه خیلی دیر موافقت کنی...آه، بذار ببینم.»
یانجینگ به تلفن همراهش نگاه کرد: «دو جایگاه قبلا پر شده. نمیتونم حداکثر سهمیه رو ببینم...»
شیهچی که بی سروصدا در حال گوش کردن بود، بدون درنگ گفت: «من رو اضافه کن.»
یانجینگ هیجانزده شد: «باشه!»
«کی شروع میشه؟»
«4 روز دیگه.»
کتابهای تصادفی
