بذر کتان: شو شین
قسمت: 4
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر چهارم: نیوسوما و ینشی
روز بعد، مینیون درست حوالی غروب به دنبال شو شین رفت و قرار ملاقاتی رو با ارباب خودش یعنی بای جن ترتیب داد. با این وجود، بای جن افتخار رو به رو شدن با عضو جدید رو نداد. شو شین به جای بای جن، با دو زن به اسم نیوسوما و سایو داعو ینشی رو به رو شد.
چیزی که در مورد این دو کمی عجیب به نظر میرسه شباهت انرژیشون هست. حتی فرد ناشی ای مثل شو شین هم مطمئنه که اونها روح انسان هستن. کالبد انرژیشون کاملا قوی و ملموس هست و کیمونوهای بلند و فاخری رو پوشیدن. نیوسوما حالت گنگ و مرموز تری داره و نگاه سنگینش تا عمق وجود طرف مقابلش رو کاوش میکنه. موهاش فرم کوتاهی داره که در عین حال، بهش حالتی جدی و خشمگین میبخشه. با اینحال زن ظریف و زیباییه.
ینشی، ریزه میزه تر از نیوسوما هست اما این حسو میده که جفت دو قلوش باشه. موهای ینشی، بلند و تاریکه و کیمونوی گشاد و بزرگی به رنگ کرمی و گلهای ریز برنزی پوشیده. پیشگوهای بای جن در مورد سرنوشت و چیزی که در انتظار شو شین هست صحبت میکنن. همچنین چیزایی رو در مورد گذشتهاش میگن که همگی درست به نظر میرسن.
شو شین معنی بسیاری از اون حرفا رو نمیفهمه. بخصوص جملات نیوسوما حالت اسراری داره. اون با تاکید خاصی خطاب به شو شین میگه: این پیشگویی با شکسته شدن لبههای دنیا میتونه کاملا متحول بشه. اگر که صدای این شکستن رو بشنوی، به موقع در مورد تغییر سرنوشت خودت میتونی اقدام کنی.
ینشی ادامه میده: تصمیمهای تاثیر پذیرفته از دورههای شکستگی، معمولا خیلی ساده اما حساس هستن. بعد از اولین شکستگی، تو تردید زیادی رو تجربه میکنی.
نیوسوما با چشمهایی که حسی از انتقام جویی رو منتقل میکنه گفت: در مقابلش تسلیم میشی، دیگه با سرنوشتت مبارزه نمیکنی.
شو شین گفت: اما این بر خلاف طبع مبارز منه.
ینشی گفت: نکته اینه که مبارزه همیشه با شمشیر صورت نمیگیره.
نیوسوما ادامه داد: مبارزه با سرنوشت رو چیزی تحقیر آمیز میبینی.
شو شین با صدای مینیون از افکار خودش بیرون اومد. مینیون پسر جوانیه که موهای ذاتا سیخ سیخی ای داره و این حسو منتقل میکنه که یه فرد پرانرژیه. اون از هم نژادای شو شین و صاحب قدرت زیادی در محدودهی آناتومی دست و بازو هست. اما قدرت پنهانی در چشم هاش وجود داره که از همهی تواناییهای دیگه اش تحسین برانگیز تر محسوب میشه. این قدرت، هنوز خودشو به شو شین نشون نداده.
مینیون میگه: داری به چی فکر میکنی؟
شو شین میگه: بای جن هیچ وقت حاضر به دیدن من نمیشه؟
-اون امروز تو رو دید، هر چند تو اونو ندیدی. معمولا توی اولین دیدار، اون پیشگوها رو میفرسته تا بتونه اطلاعات لازم رو در مورد کارمندای جدیدش بشنوه و همچنین یک جلوه ای از تواناییهای سازمانشو به رخ کارمندای جدید بکشه.
شو شین میگه: یعنی اینقدر به اون دو زن اعتماد داره؟ اگر پیشگویی احمقانه ای انجام بدن باعث خجالته.
مینیون میگه: نکته همینه که اونا معمولا خیلی خوب کار میکنن، چیزایی که در مورد گذشته و وضعیت فعلیت گفتن اشتباه بود؟
شو شین دوباره توی اون حرفای مرموز و اسراری پرت شد و با خودش فکر کرد که سرنوشتش اونقدرا هم بد توصیف نشده.
مینیون که متوجه خودخوری شو شینه، سعی میکنه که بهش تسلی بده و لیوان جدیدی رو براش پر کرد.
شو شین کنجکاوانه پرسید: بای جن چجور موجودیه؟
-یه انسان
-یه انسان؟
مینیون که میدونست این جواب چقدر تکان دهنده است لبخندی زد و گفت: اون نه تنها روح یک انسانه بلکه یک کالبد فیزیکی هم داره. یه انسان زنده با قدرتهای خاص. اون خیلی وقته که توی این جغرافیا زندگی میکنه.
شو شین میگه: چرا باید برای یه انسان کار کنیم؟ این کمی تحقیر آمیز نیست؟
مینیون متفکرانه به لیوانش خیره میشه و پاهاشو با بیخیالی روی میز میذاره: اون زیاد شبیه آدما نیست و کم کم داره فرم انسانی خودش رو از دست میده. در ضمن مهم اینه که قدرت خوبی داره و من فقط تا زمانی که منافعم رو تامین کنه باهاش روزگار میگذرونم. چیز بیشتری نمیتونه ازم توقع داشته باشه.
-یعنی بهش وفاداری و ارادت خاصی نداری؟
-وفاداری در نظر تو معنیش چیه؟
شو شین به نقطه ی نامعلومی خیره میشه: یعنی مردن به خاطر کسی که برات مهمه یا هدفی که تعیین کردی.
-خب این کاری نیست که معمولا موجودات باهوش انجام بدن.
شو شین نگاهی به ظاهر مینیون میندازه و با خودش فکر میکنه که این پسر یک جورایی ایده آل اون در زمینه ی قدرت طلبی هست.
کتابهای تصادفی
