فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 62

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
قسمت 62 – استخوان‌های معتدل گراویس در غار خود نشست و اولین قرص استخوان را مصرف کرد. در مقایسه با زمانی که پوستش را تعدیل می‌کرد، در حین مصرف قرص‌ها هیچ تمرین اضافی انجام نمی‌داد. دلایل متعددی برای این کار وجود داشت. اول از همه، در آن زمان، او سعی کرده بود مصرف قرص پوست را یک قرص کاهش دهد، زیرا به شدت کمبود پول داشت. دلیل دیگر این بود که تعدیل استخوان‌ها با تمرین بسیار سخت بود. از نظر تئوری، او می‌توانست با مشت و لگد زدن به دیواره‌های غار استخوان‌های اندام‌هایش را نرم کند، اما در مورد استخوان‌هایی که در بالاتنه و سرش بودند چطور؟ در عوض، او در غار ماند و هر چند ساعت یک قرص مصرف کرد. او احساس کرد که استخوان‌هایش کم‌کم دوام بیش‌تری می‌یابند و هر افزایش تنها به تشنگی او برای قدرت دامن می‌زند. این‌بار با زمانی‌که پوستش را معتدل کرده بود فرق داشت. در طول سه ماه گذشته، او به انزوای خود عادت کرده بود و هدف کوتاه‌مدت جدید او بازگشت به خانواده‌اش در دنیای خود بود. اگر او به دنیای خود باز می‌گشت، دیگر احساس انزوا و تنهایی نمی‌کرد. او پدرش، مادرش، اورفیوس، و احتمالاً سایر اعضای خانواده‌اش را در کنار خود می‌داشت. گراویس ممکن بود در دنیای پایین تنها باشد، اما در دنیای خود این‌گونه نبود. شاید این‌جا تاریک و منزوی به‌نظر برسد، اما او فقط باید از آن عبور می‌کرد و همه‌چیز، خود به خود حل می‌شد. او فقط برای بازگشت نیاز داشت جهان پایین را پشت سر بگذارد. حرص و آز و انگیزه، گراویس را وادار کرد تا به تعدیل استخوان‌هایش ادامه دهد. هر افزایش قدرت، او را به هدفش نزدیک می‌کرد. روز به شب تبدیل شد و شب دوباره به روز تبدیل شد. بعد از 28‌ساعت کامل، گراویس کار تعدیل استخوان‌هایش را تمام کرده بود. او سرزندگی و سختی باورنکردنی آن‌ها را احساس کرد. او مطمئن بود که هر چه تلاش کند نمی‌تواند استخوان‌هایش را بشکند. استخوان‌ها به‌طور طبیعی سخت‌تر از پوست بودند، و این برای استخوان‌ها و پوست معتدل نیز صدق می‌کرد. مجروح کردن پوست گراویس بسیار چالش‌برانگیز شده بود، اما استخوان‌های او چندین برابر سخت‌تر بودند. روزگاری گذشته بود که او مجبور بود در دعوا با شانه شکسته دست و پنجه نرم کند. چون به‌طور جدی، همیشه شانه بود که می‌شکست. یک جانور اهریمنی رده‌متوسط ممکن است پوست او را مجروح کند و ماهیچه‌هایش را از بین ببرد، اما در شکستن استخوان‌ها مشکلات قابل‌توجهی خواهد داشت. تا زمانی‌که اندام قطع نشده باشد، گراویس می‌تواند دوباره خودش را درمان کند. گراویس از خوشحالی لبخند زد. او متوجه شده بود که افزایش قدرتش آن‌طور که وقتی پوستش را تعدیل می‌کرد، بی‌ارزش نیست. با هر افزایش قدرت، او به هدف خود در مبارزه با بهشت و مهم‌تر از آن، به بازگشت به خانواده‌اش نزدیک می‌شد. او دیگر از انزوا نمی‌ترسید زیرا هدفی در سر داشت. انکار دوستی یک دوست شایسته‌ در آینده ممکن است برایش دردسرساز شود، اما او می‌توانست با آن کنار بیاید. با اراده کافی می‌توانست از همه این‌ها عبور کند و به هدفش برسد. گراویس نیشخند کوچکی زد و گفت: «فورنیوس گفته بود وقتی پوست و استخوان‌هامون رو معتدل ‌کنیم، بعضی از ماهیچه‌هامون پتانسیل نهفته‌شون رو آزاد می‌کنن. بدنمون دیگه یه "محدود کننده" برای آسیب رسوندن به خودمون نداره. همه قسمت‌های بدنم جز ماهیچه‌هام معتدل شده‌ان و ماهیچه‌هام هر چقدر هم که تلاش کنند دیگه نمی‌تونن بهم صدمه بزنن. بذار ببینم...» گراویس برخاست، دستش را عقب برد و با تمام قدرت به دیوار غار مشت زد. صخره لرزید و او سوراخی در دیوار ایجاد کرد. او با خودش نیشخند زد و گفت: «درست همون‌طور که فکر می‌کردم. من اون‌قدر اندام‌ها و خون معتدل داشته‌ام که قدرت طبیعی واقعی ماهیچه‌هام از قبل با ماهیچه‌های معتدل بقیه تقریباً برابره.» این دلیلی بود که او آن‌قدر می‌خواست استخوان‌هایش را معتدل کند. اگر استخوان‌های او فقط بقای او را افزایش می‌داد، در مبارزه با جانوران اهریمنی رده‌متوسط کمک چندانی نمی‌کرد. او ممکن است از یک یا دو ضربه جان سالم به در ببرد، اما هنوز در صدمه زدن به آن‌ها مشکلات زیادی می‌داشت. او با استخوان‌های معتدل بالاخره چارچوبی داشت که می‌توانست از تمام قدرت عضلاتش استفاده کند. پوست او با فشار ماهیچه‌ها نمیشکست. استخوان‌هایش با قدرت ماهیچه‌ها ترک نمی‌خوردند. اندام‌های او با حرکت ماهیچه‌ها منقبض نمی‌شدند و خون او می‌توانست تمام مواد مغذی مورد نیاز ماهیچه‌ها را برای وحشی شدن فراهم کند. درحال‌حاضر، با استخوان‌ها و ماهیچه‌هایی که با قدرت ماهیچه‌های معتدل دیگران رقابت می‌کردند، گراویس اساساً به‌عنوان فردی با بدنی کاملاً معتدل به حساب می‌آمد. گراویس همراه با هاله-اراده، همگامی‌عنصری و تجربه مبارزه باورنکردنی‌اش، مطمئن بود که قوی‌ترین تهذیب‌کننده در قلمرو تعدیل بدن در این دنیای پایین است. سرانجام، پایه باورنکردنی او تأثیر خود را نشان می‌داد. در نهایت، او به اندازه کافی قدرتمند بود که محدود نشود. تقریباً هیچ‌کس در قلمرو جمع‌آوری انرژی در این قاره بیرونی وجود نداشت. هنگامی که او ماهیچه‌های خود را در گیلد صاعقه معتدل کند، می توانست بلافاصله به قلمرو جمع‌آوری انرژی نفوذ کند. بزرگترین مشکل نفوذ به قلمرو جمع‌آوری انرژی، حس کردن انرژی در هوا بود. فورنیوس دو سنگ بدون انرژی و انرژی زیاد بیرون آورده بود تا این گلوگاه دستیاران تحقیقاتی را زودتر از موعد از بین ببرد. قلمرو جمع‌آوری انرژی برای پیشرفت، نیازی به گنج یا قرص‌های پزشکی نداشت. البته، آن چیزها می‌توانستند پیشرفت در تهذیب را تسریع کنند، اما دیگر آن‌طور که در قلمرو تزکیه بدن وجود داشت، یک ضرورت نبود. گراویس فقط باید یک مکان خوب با صاعقه زیاد پیدا کرده و آن را جذب می‌کرد. این درحال‌حاضر قدرت او را بسیار افزایش می‌دهد. پس از این همه سختی و مشکلات بسیار با پول، سرانجام گراویس مسیری روشن و بدون مانع دید. گراویس کمی خندید: «هه‌هه‌هه، آهاهاهاها-» درحالی‌که گراویس دیوانه‌وار از خوشحالی می‌خندید، صخره بالای سرش فرو ریخت و او را دفن کرد. مشت او شاید کمی بیش‌ازحد قوی بود. بعد از چند ثانیه، جلوی صخره باز شد و گراویس سرش را بیرون آورد. گراویس به آسمان نگاه کرد و با خود گفت: «هوف، من تازه وارد قلمروی تعدیل استخوان شدم، و همین الانش با یه موقعیتی روبه‌رو شدم که می‌تونست قبلاً من رو بکشه. شاید نباید زیاد به خودم مغرور شم.» گراویس به‌سرعت خود را بیرون آورد، لباس‌هایش را تمیز کرد و شروع به دویدن در امتداد صخره کرد. سرعت او حداقل سه‌برابر بیش‌تر از قبل بود. گراویس از باد در صورتش لذت می‌برد و احساس می‌کرد فقط با پریدن می‌تواند پرواز کند. او به سرعت مکان دو روز پیش را پیدا کرد، تکه‌های بریده شده از صخره را دید و فهمید که دوباره در قلمرو عنکبوت است. گراویس پوزخندی زد و به جنگل رفت. جانوران اهریمنی رده‌پایین می‌توانستند توسط گروهی از افراد با پوست معتدل یا توسط یک فرد با ماهیچه‌های معتدل شکار شوند. جانوران اهریمنی رده‌متوسط را می‌توان توسط گروهی از افراد با ماهیچه‌های معتدل یا توسط یک فرد با بدن کاملاً مزاج شکار کرد. هنگامی که گراویس برای اولین‌بار با عنکبوت مبارزه می‌کرد، او در قلمرو پوست تعدیل شده شخص قوی‌تری بود. اکنون، او اساساً از قلمرو ماهیچه‌های معتدل رد شده بود و از قبل به‌عنوان فردی با بدنی کاملاً تعدیل شده به حساب می‌آمد. قدرت او با قبل غیر قابل‌مقایسه بود. «قراره بیام ریز ریزت کنم!»  

کتاب‌های تصادفی