NovelEast

صاعقه تنها راه است

قسمت: 126

تنظیمات

قسمت 126 – خطر پنهان

بعد از مدتی، گراویس سرش را بلند و به رئیس گیلد نگاه کرد: «نیت پشت کاری که گورن انجام داده، مهم نیست. اون جونش رو به‌خاطر من به خطر انداخته و هرچی می‌تونسته به من داده. دلیل این کارا، خود کار رو تغییر نمی‌دن. من اون رو به‌خاطر کارایی که انجام داده به‌یاد خواهم داشت، نه به‌خاطر فکرایی که ممکن بود داشته باشه.»

چشمان رئیس گیلد، درخشش کوچکی از شناخت و علاقه نشان داد. او به سوی تخت خود رفت. او نشست و به گراویس نگاه کرد: «به اندازه کافی صحبت کردیم. ما الان هم‌دیگه رو بهتر می‌شناسیم و طرف مقابل رو هم درک می‌کنیم، اما رابطه ما تغییری نمی‌کنه. ما باید عدالت رو برای همه شاگردامون رعایت کنیم. هیچ‌چیزی تغییر نمی‌کنه.»

او مکثی کرد و سپس با صدایی بلند گفت: «اما، این جِیمی، نقش بزرگی تو این قضیه تراژیک بازی کرده. این شاگرد، یکی از اعضای گیلدش رو کشته و شاگردای گیلد صاعقه من حق ندارن این‌جوری رفتار کنن.»

او رو به یکی از ریش‌سفیدان کرد و گفت: «دنبال این جیمی بگردین و بیارینش این‌جا.»

ریش‌سفید برای رئیس گیلد سری تکان داد و سالن را ترک کرد. رئیس گیلد رو به گراویس کرد و دستش را به نشانه مرخص کردنش تکان داد: «کارمون این‌جا تموم شده‌ست!»

گراویس در‌حالی‌که می‌ایستاد سری تکان داد. او درحالی‌که برمی‌گشت گفت: «من همه مرگ‌ها رو در آینده جبران می‌کنم.»

او به در بسته رسید و با صاعقه‌اش آن را باز کرد. او از در رد شد و ادامه داد: «من فرقه صاعقه رو حاکم مطلق این جهان می‌کنم. طوری که هیچ رقیبی براش وجود نداشته باشه!»

در بسته شد، اما افراد داخل سالن صحبت نکردند. آن‌ها به کل دشمنی و این‌که چقدر غم‌انگیز بود فکر کردند. آن‌ها می‌توانستند گراویس را درک کنند، و همچنین می‌توانستند بفهمند که اگر قصد کشتن او را نداشته باشند، در واقع برای همه آن‌ها بهتر است. بااین‌حال، این فقط یک خیال بود. گیلد صاعقه باید عدالت را رعایت می‌کرد! اگر آن‌ها به گراویس رحم کنند، به همه قربانیان و جنایتکاران تحت‌تعقیب گذشته خیانت کرده‌اند.

رئیس گیلد پس از حدود 1دقیقه گفت: «جلسه‌مون تموم شده. معاونای گیلد بمونن.»

ریش‌سفیدان سری تکان دادند و به منظور خداحافظی، تعظیم کوتاهی کردند. همه آن‌ها سالن را ترک کردند و فقط 3نفری که در قلمرو شکل‌گیری روح بودند باقی ماندند. مدتی سکوت کردند تااین‌که سرانجام رئیس گیلد صحبت کرد: «چه چیزی دربارش دسگیرتون شد؟»

معاون اول در فکر سرش را روی دستانش گذاشت و نظر داد: «اون با‌نوعی صاعقه با حداقل80 درصد انرژی تخریب تذکیه کرده. همه کسایی که تو سالن بودن متوجه شدن. در غیر این صورت نمی‌تونست اون در رو باز کنه.»

درب سالن با توجه به چگالی انرژی تخریب در صاعقه کار می‌کرد. پایین سطح‌ترین کسی که می‌توانست در را باز کند، فردی در سطح پنجم جمع‌آوری انرژی با 40درصد انرژی تخریب بود. به‌طور منطقی، شخصی که دارای صاعقه‌ای با نسبت 30٪ انرژی تخریب یا کمتر باشد، باید در سطح ششم جمع‌آوری انرژی باشد تا در را باز کند.

چگالی انرژی با هر افزایش سطح 2برابر می‌شد. فشرده کردن انرژی بیش‌تر درحالی‌که قلمرو آن‌ها را افزایش نمی‌داد غیرممکن بود. همه این توانایی را داشتند که انرژی گراویس را احساس کنند، و همه دیدند که او انرژی متراکم‌تری نسبت به فردی در سطح چهارم جمع‌آوری انرژی ندارد. بنابراین تنها راهی که او می توانست در را باز کند، این بود که انرژی تخریب درون صاعقه او حداقل 2برابر 40٪ باشد.

اگر گراویس می‌دانست که راز صاعقه او برای همه اعضای گیلد صاعقه فاش شده است، دیگر آن‌قدر خون‌سرد نمی‌بود. اگر آن‌ها به قدرت و پتانسیل او پی می‌بردند، ممکن بود کل گیلد صاعقه را برای محافظت از فرقه صاعقه قربانی کنند. وضعیت گراویس به‌عنوان یک آسمان‌زاده نمی‌توانست از او محافظت کند.

این اولین‌باری بود که گراویس پس از اجرایی شدن طرحی از آسمان، متوجه آن نشده بود. آیا این تصادفی بود که گراویس درست زمانی‌که قدرت باز کردن در را به‌دست آورده بود به گیلد صاعقه فرستاده شد؟ البته‌که نه! اگر گراویس در سطح پنجم جمع‌آوری انرژی بود، هیچ‌کس اهمیت نمی‌داد. بااین‌حال، او زمانی‌که به سطح چهارم رسید، به‌ آن‌جا آمد.

گراویس این بار متوجه نقشه آسمان نشد، که آن را حتی مرگ‌بارتر می‌کرد. راز او برملا شده بود! در نظر همه، او یک آسمان‌زاده و تحت فرمان آسمان بود. گراویس هنوز 16ساله بود و خلق‌وخوی او هنوز ثابت نشده بود. آیا وقتی به 40سالگی می‌رسید همان آدم باقی می‌ماند؟ 100سال چطور؟ اطمینان او در مورد نداشتن دشمنی با فرقه صاعقه اگر در آینده تغییر کند، بی‌ارزش بود.

معاون دوم گفت: «ما باید در این مورد درست‌وحسابی صحبت کنیم. اون هنوز جوونه و پتانسیلش ترسناکه. ما قبلاً شاگردان قوی زیادی فرستادیم تا اون رو شکار کنن. وقتی در آینده از خودراضی بشه، ممکنه تصمیم بگیره که از دشمن‌های قدیمیش انتقام بگیره تا دوباره احساس جوونی کنه. همه ما می‌دونیم که آسمان‌زادگان صعود نمی‌کنن. هنگامی که اون تذکیه کردنش رو متوقف کنه، احتمالاً تو مرحله اوج شکل‌گیری روح خواهد بود یا شاید حتی ...»

معاون وقتی در مورد کاهن اعظم فرقه آسمان فکر کرد به خود لرزید. اگر گراویس نیز به قدرت او می‌رسید، فرقه صاعقه آن‌ها آسیب می‌دید. یک آسمان‌زاده در قلمرو شکل‌گیری روح، دردسرساز بود اما ترسناک نبود. اگر آسمان‌زاد‌گان بدون مأموریت رسمی عمل کنند، عمل آن‌ها شخصی تلقی می‌شد، به این معنی که قربانیان اجازه داشتند انتقام بگیرند و حتی آسمان‌زاده را بکشند.

بااین‌حال، حتی اگر فردی با قدرت کاهن اعظم به آن‌ها حمله کند فرقه صاعقه چه می‌توانست بکند؟ فرقه صاعقه فردی در آن قلمرو نداشت. قدرتمند شدن گراویس به خوبی می‌توانست عذابی را برای فرقه صاعقه به همراه داشته باشد. مسئله این نبود که آیا گراویس در آینده از خودراضی می شود یا خیر. مسئله این بود که این اتفاق، چه زمانی به حقیقت خواهد پیوست.

آسمان‌زادگان نمی‌توانستند صعود کنند و بنابراین، همچنین نمی‌توانند به نوک قله برسند. آن‌ها برای همیشه در این دنیا خواهند ماند و جاه‌طلبی و تشنگی آن‌ها برای قدرت، به پایان خواهد رسید. رویاهایشان می‌میرد و به دنبال روش‌های دیگری برای احساس کردن هیجان می‌گردند. کاهن اعظم در گذشته با از بین بردن فرقه چوب، آن را نشان داده بود. از آن روز، 8 گیلد عنصری-اصلی 7تا شده بودند.

معاون اول گفت: «خطرش خیلی زیاده. ما باید اونو بکشیم. گیلد صاعقه ما ممکنه نابود شه، اما این به نفع کل فرقه صاعقه‌ست. تازشم، ما دلیل خوبی برای کشتش داریم چون بین اون و ما دشمنی هست. شاید همه اعضای گیلد صاعقه نمیرن.»

معاون دوم هم سر تکان داد و گفت: «موافقم. خطرش خیلی زیاده. ما باید زندگی‌مون رو در راه رفاه فرقه صاعقه فدا کنیم.»

دو معاون به رئیس گیلد نگاه کردند. چشمان او ریز شدند و برق صاعقه در آن‌ها درخشید.

کتاب‌های تصادفی