فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

تولد دوباره یک سوپراستار

قسمت: 10

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل10 سوپ لوبیای سبز

ظاهر کانگ‌ژیان از نظر کلاسیک خوش تیپ نبود.

او قد بلند و اندام خوبی داشت در حالی که بینی او صاف، چشمانش کمی کوچک و پلک­هایش دوتایی بودند. چانه‌اش تقریبا چهارگوش و استخوان گونه­اش برجسته بود. وقتی جوان بود در میان جمعیت مردان خوش­تیپ هیچ برجستگی نداشت. با این وجود هرچه سنش بالاتر می­رفت ظاهر او برای رفتن در مسیری بالغانه مناسب­تر می­شد. بعد از اینکه متحمل طراحی یک استایل برای نقش خود شد، در آن نقش، تصویر شخصی را داشت که از بیرون ظاهری معمولی و بازیگوش اما از درون احساسات عمیقی را پنهان می­کرد. به این ترتیب کانگ‌ژیان قاتل زنان مسن شد.[1]

در زندگی قبلی، این زمان بای‌لانگ و کانگ‌ژیان دوستان معمولی بودند. کانگ‌ژیان ابتکارعمل زیادی را در این زمینه انجام می­داد. اگر برای گفتگو تماس نمی­گرفت پس برای شام در خانه بای‌لانگ ظاهر می­شد.

وقتی آن اخبار زشت درباره خانواده بای پخش شد، تماس کانگ‌ژیان با او کمتر شد. در مقابل به دلیل انتشار اولین فیلمش و همچنین تبلیغات UNI ستاره کانگ‌ژیان به تدریج توسط مخاطبان شناخته می­شد. بای‌لانگ بطور طبیعی دلیل کاهش تماس را، اشتغال زیاد کانگ‌ژیان می­دانست.

چند سال بعد که بای‌لانگ به دلیل محبوبیت "کی شام رو آماده می­کنه" دوباره مشهور شد، تماس­های مکرر کانگ‌ژیان برگشت. در آن زمان گرچه نمی­شد کانگ‌ژیان را بازیگر لیست A در نظر گرفت، اما او در اغلب تولیدات کوچک نقش اول مرد یا نقش مکمل مرد را بازی می­کرد. در مقایسه با بای‌لانگ دوباره محبوب، او را می­شد در همان سطح در نظر گرفت.

بنابراین کانگ‌ژیان هرگز سعی نکرد این واقعیت را پنهان کند که او و بای‌لانگ دوستان قدیمی بودند. آن‌ها دو سبک متفاوت داشتند بنابراین احتمال رقابت آن‌ها با یکدیگر زیاد نبود. گاهی اوقات با هم در سوپرمارکت ظاهر می­شدند، که می­توانست اخبار جزئی بین هواداران ایجاد کند که آن‌ها دو نامزد صمیمی هستند.

این آغاز رابطه این دو نفر بود.

تغییر رابطه هم توسط کانگ‌ژیان آغاز شد.

کانگ‌ژیان غیر متعهد بود با اینحال وانمود میکرد که اینطور نیست و مشکلی با افکار رادیکال بای‌لانگ هم ندارد.

و بای‌لانگ تمیز و زیبا بود، شخصیت آرامی داشت و درباره چیزهای کوچک تحقیر نمی­کرد. همین طور می‌دانست چطور از دیگران مراقبت کند. بعد از اینکه یکدیگر را شناختند، به نظر نمی­رسید کانگ‌ژیان احساس واقعی نداشته باشد. با این حال او در آن زمان به فکر حرفه خود بود. از آنجا که بای‌لانگ اخبار دردسرساز زیادی داشت، کانگ‌ژیان تصمیم گرفت دیگر او را دنبال نکند.

اما وقتی بای‌لانگ برای دومین بار محبوب شد، قلب کانگ‌ژیان دوباره تحریک شد. در آن زمان کانگ‌ژیان هم با شخصیت بای‌لانگ آشنا شده بود. این واقعیت که بای‌لانگ کم حرف بود و از افرادی که نق می­زنند یا حسادت می­کنند نبود کانگ‌ژیان را خوشحال می­کرد. پس از چند بار آزمایش متوجه شد به نظر نمی­رسد بای‌لانگ تعصبی نسبت به جفت گیری داشته باشد. بنابراین وقتی بای‌لانگ مست بود از فرصت استفاده کرد و معامله را با او بست.

بعد از آن کانگ‌ژیان مدتی را صرف آرام کردن بای‌لانگ شوکه کرد.

او در مورد عشق پنهان و طولانی و دشوار خود برای او سخنرانی­های طولانی کرد، فقط به این دلیل رخ داده بود که او نتوانسته بود علاقه خود را سرکوب و تمایلش را کنترل نماید.

در فیلم­ها این نوع شخصیت­های شیفته و عاشق اغلب ظاهر می­شوند. از بازی کانگ‌ژیان احساسات می­چکید. باید گفت روش کانگ‌ژیان کاملا درست بود. این نوع مسیر تبدیل دوست خوب به عاشق در بای‌لانگ بی­گناه و ساده­لوح کاملا مؤثر بود. به این ترتیب کانگ‌ژیان به سادگی مورد بخشش و پذیرش قرار گرفت. بای‌لانگ آن زمان هنوز بار سنگین بازپرداخت بدهی بای­لی را به دوش می­کشید. چیزی مثل داشتن یک رابطه، برای او لوکس بود.

با این حال انتظار نداشت قول عشق کانگ‌ژیان تنها برای 3 سال ادامه داشته باشد.

3 سال او تمام قلب خود را به کانگ‌ژیان اهدا کرد و کانگ‌ژیان با خیانت آن را پس داد.

به همین دلیل پس از تولد دوباره تلفن بای‌لانگ با تماس‌های از دست رفته کانگ‌ژیان پر شد. این غیرمعمول نبود. قسمت غیرمعمول آن این بود که بای‌لانگ او را نادیده می­گرفت.

بای‌لانگ تصمیم خود را گرفته بود که در این زندگی هیچ رابطه­ای با کانگ‌ژیان نداشته باشد.

اگر او به اصطلاح دوستی خود را با کانگ‌ژیان حفظ می‌کرد، شاید انجام کارهایی که بای‌لانگ تصمیم گرفته بود انجام دهد، راحت­تر بود[2]، با این حال بای‌لانگ به دلیل احساس خیانت او در زندگی گذشته‌اش از او متنفر بود و نمی­خواست به چنین کسی نزدیک شود. از همه مهمتر بای‌لانگ می­ترسید در مقابل کانگ‌ژیان نتواند احساس خشم و انزجار درون قلب خود را پنهان کند.

حالا که به زندگی گذشته­اش فکر می­کرد، آخرین باری که در زندگی گذشته­اش کانگ‌ژیان را دیده بود، زن دیگری دست او را گرفته بود.

او گفته بود هرچقدر دنیا تغییر کند او در کنار بای‌لانگ خواهد ماند.

و حالا که کانگ‌ژیان بار دیگر در مقابل چشمان بای‌لانگ ایستاده بود، او احساس قصاص شدیدی می­کرد.

*******

کانگ‌ژیان 3 کیسه بزرگ، کنسرو سوپ شیرین در دست داشت و برای دیدن کسی که می­شناخت به مجموعه آمده بود.

و البته آن شخص برادر ارشد او از همان شرکت، ووشن‌ان بود.

هنرمندان تحت حمایت یک شرکت اغلب این گونه کارها را انجام می­دهند. آن‌ها می­توانند از این فرصت برای ایجاد آشنایی و نزدیک شدن به عوامل استفاده کنند تا به کسی که او را ملاقات می­کنند چهره بدهند. شاید اگر زمان مناسب بود، آن‌ها می­توانستند این شبکه­ها را به فرصتی برای خود تبدیل کنند.

بنابراین، این اولین بار نبود که کانگ‌ژیان می­آمد. او به ووشن‌ان سلام کرد و سپس سوپ را بین همه توزیع کرد. در حال حاضر صحنه­ای برای فیلمبرداری وجود نداشت و به همین دلیل این نوع مراسم چایی بعدازظهر با استقبال همه روبرو شد.

بای‌لانگ، لبخند کانگ‌ژیان را نادیده گرفت و به گفتگو با کارگردان زو ادامه داد. اگر حالا اتاق را ترک می­کرد مطمئنا به کانگ‌ژیان برخورد می­کرد و او چنین چیزی را نمی­خواست.

فن‌شان و ووشن‌ان هم آنجا را ترک نکردند. موضوع مکالمه به سمت فیلمنامه معطوف شد. بازیگران نقش اول زن و مرد هر دو از این بابت بسیار مضطرب بودند. در پایان حتی بازیگر نقش چین‌می‌یو، یوکیان‌کیان هم به آن‌ها پیوست. این افراد کارگردان زو را محاصره کرده و دور میز کار او نشستند و در حالی که به بحث خود ادامه می­دادند سوپ لوبیای شیرین خود را نوشیدند.

فن‌شان با کنجکاوی پرسید: «واقعا شما در این باره جدی هستید؟ واقعا بچه­ها دنبال آن نویسنده داستان‌پرداز رفتند؟»

در وب‌سایت رسمی غیر از صفحه رسمی بحث، یک قسمت کار طرفداران نیز وجود داشت. حتی اگر آن‌ها این کار را نمی­کردند، چنین فن‌ورک ­هایی برای نمایش‌های محبوب ظاهر می­شدند. با این کار آن‌ها می‌توانستند این ماجرا را تنظیم کنند و فقط فن‌ورک‌های منتشرشده در وب‌سایت رسمی بطور پیش فرض مجاز شناخته می­شدند. پیش فرض این بود که باید یک تصویر مثبت سالم برای درام و ارتقای آن ایجاد می­شد. همچنین شرکت دارای حق کلیه موارد منتشر شده با شخصیت­های خود بود و می­توانست از ساخت سریال جلوگیری کرده یا مواردی که به نظر آن‌ها نامناسب بود حذف کند.

البته تا به حال به این شدت از این حق استفاده نشده بود. بالاخره شرکت آنقدر وقت نداشت که همه کارهای غیرمجاز در اینترنت را حذف کند. اما از آنجایی که اخبار مبتنی بر تأثیر آثار منتشر شده در فن‌ورک در بخش هیئت مدیره رسمی را منتشر کرده بودند، بیشتر طرفداران جذب آنجا شده بودند. این روش خوبی برای تمرکز کارها در یک مکان بود. پس از 2 ماه پخش "شرکا" روابط بین این 4 شخصیت به تدریج روشن شد. در طی این مدت قسمت فن‌ورک مثل قارچ شروع به جوانه زدن کرد.

شیوه کارگردانی زو نسبت به فن‌شان به همان اندازه دوستانه بود: «بهتره در این باره از شیائودونگ بپرسی تا من. اون اهداف نویسنده فیلمنامه رو بهتر از من میدونه.»

تهیه کننده چن‌دونگ‌لی نیز آن‌ها را وادار نکرد که دور هم حلقه بزنند. لب­های او بهم خورد و گفت: «قبلا با هم ارتباط برقرار کردیم. معلوم شد اون یه دختر دانشجوی کاملا جوونه. اسناد اون هنوز پیش والدینش نگهداری می­شند. وقتی درِ خونه اون رفتیم، نزدیک بود به عنوان کلاهبرداری هنرمندان ما رو فراری بدند، واقعا غیرمنتظره بود.»

چن‌دونگ‌لی تقریبا بیش از 100 کیلو وزن داشت. در این زمان او آخرین قطره سوپ شیرینش را تمام کرده و به نظر می­رسید هنوز راضی نیست.

بای‌لانگ با دیدن این موضوع سهم سوپ شیرین خود را که هنوز لمس نکرده بود به طرف او هل داد. چن‌دونگ‌لی چندبار وانمود کرد آن را رد کرده، ولی بعد آن را برداشت و تمام آن را نوشید.

بقیه از این رفتار تعجب کردند، بعضی هم آن را متکبرانه دانستند. آن‌ها این را به عنوان چاپلوسی کردن، در نظر گرفتند. اینکه شما از هدیه کس دیگری برای این کار استفاده کنید؟ روش نادری بود. بای‌لانگ واقعا نمی‌خواست چیزی را که کانگ‌ژیان آورده بود بخورد. از کسی که می­توانست او را از شرش خلاص کند، سپاسگذار بود.

«نتیجه چی شد؟» فن‌شان بود که می­پرسید: «آیا واقعا من و جیانگ‌شین‌چنگ کنارهم قرار می­گیریم؟»

چن‌دونگ‌لی جوابی نداد. یوکیان‌کیان با استفاده از صدای نرم و ملایم خود مکالمه را قطع کرد: «من فکر کنم احتمالش کم باشه خواهر شان. چیزی که طرفدارها دوست دارند دقیقا وفاداری جیانگ‌شین‌چنگه. اگه اون ناگهان کسی رو که دوست داره عوض کنه، برخلاف شخصیتش عمل کرده.» در درام شخصیت او بسیار زنانه و در زندگی واقعی هم همین طور بود.

فن‌شان احساس ناراحتی کرد. با این حال لبخندی سطحی زد: «به همین دلیل به اون قدرت نویسنده می‌گند. کیان‌کیان، اونا رو دست کم نگیر. در غیر این صورت من و لین‌کوان‌شی اینقدر با هم بحث کنیم ولی آخرش با هم تموم کنیم؟ در زندگی واقعی این امکان وجود نداره، اما فیلمنامه نویس هم قادر به نوشتن اون نیست؟» فقط با چند جمله او برچسب بزرگی به یوکیان‌کیان چسبانده بود که روی آن نوشته بود: «نویسندگان فیلمنامه را دست کم می­گیرد.»

یوکیان‌کیان کمی یخ زد. سپس لبخندی زد و گفت: «درسته، این به خاطر عدم تجربه منه. خواهر شان حق داره.»

«اما شیان‌یا شنیدن این حرف واقعا قلبم رو می­شکنه.» ووشن‌ان او را به نام زن اصلی فیلم صدا کرد و وانمود کرد که قلبش واقعا صدمه دیده است. «این نگاه کردن به غذای دیگران در حالی که داری غذای خودت رو میخوری نیست؟»[3]

اگرچه او وانمود می­کرد شخصیت دارد اما چیزی که واقعا سعی داشت به آن اشاره کند، حرص و طمع فن‌شان بود.

چهره فن‌شان کمی تغییر کرد. سپس آهی کشید: «این همون چیزیه که هوادارا برای من میخواند، آه. تو نمی‌دونی اما همیشه توی وب‌سایت این سئوال رو از من می­پرسند. در غیر این صورت چرا نگران اون باشم؟ جیانگ‌شین‌چنگ شما باید به آه روغن اضافه کنید. طرفدارای من می­خواند من این پیام رو به شما منتقل کنم. همه آن‌ها مشتاقانه منتظر چیزی که شما می­تونید انجام بدید هستند.»[4]

تجربه چندین ساله فن‌شان بیهوده نبود. او در استفاده از کلمات خود برای پائین آوردن هنر دیگران بد نبود. با این حال به نظر می­رسید آخرین سخنان او آتشی که برای او روشن شده را به سوی بای‌لانگ سوق می­دهد. او نمی­خواست با ووشن‌ان در فضای باز مبارزه کند. اگر مستقیما رقیب او بای‌لانگ را بیرون می­آورد، می­توانست بسیاری از خصومت­های ووشن‌ان را از خود دور کند.

بای‌لانگ قبلی متوجه این موضوع نمی­شد، اما اکنون روشن­تر از این نمی­توانست باشد. او لبخندی زد و پاسخ داد: «خواهر فن به قدری علاقمند حمایت از هوادارانه که هر کسی به اون حسادت می­کنه. من این چیزها رو متوجه نمی­شم فقط چیزی رو که فیلمنامه بگه دنبال می­کنم.»

پاسخ او بسیار آرام و شسته رفته بود، اما وقتی فن‌شان به چشمان خندان بای نگاه کرد، احساس خجالت کرد.

چن‌دونگ‌لی ظرف سوپ دوم را تمام کرده بود. او طوری رفتار کرد انگار کاملا مبادلات بین این 4 نفر را درک نکرده و گفت: «این موارد هنوز در حال بحث و بررسی هستند. سن نویسنده اون داستان واقعا خیلی کمه. والدینشم خیلی سخت­گیرند. نویسنده فیلمنامه هنوز قصد داره موضوعات پرطرفدار رو برای مدتی طولانی مشاهده کنه و بعد تصمیم بگیره.»

با شنیدن این پاسخ، فن‌شان چاره­ای نداشت جز اینکه با ناامیدی موضوع را کنار بگذارد. البته حالت چهره ووشن‌ان هم خیلی بهتر نبود. زیرا نشان می­داد هنوز هم می­توان اوضاع را تغییر داد و فیلمنامه نویس همچنان به چیزهایی فکر می­کند.

کانگ‌ژیان تمام سوپ­های شیرین را از دست داد. وقتی بحث به یک مکث طبیعی رسید، او بسیار زیرکانه روزنه­ای پیدا کرد و پیش آمد و سلام کرد.

کانگ‌ژیان گفت: «برادر شن، کارگردان زو، برادر چن، اینجا خیلی سرحاله، شما درباره چی حرف می­زنید؟ اجازه میدید منم شرکت کنم؟»

کارگردان زو خندید و گفت: «ما فقط داشتیم درباره سوپ لوبیای سبز شما واینکه چقدر خوبه حرف می‌زدیم، آه. حتی کونیاک هم داخلش داشت. خیلی سیرکننده­س.»

چشمان کانگ‌ژیان فورا روشن شد و بلافاصله موضوع را ادامه داد: «بله کارگردان زو. این رو از فروشگاه صدساله خریدم که قبلا برنامه "غذاهای لذیذ محلی" اون رو پیشنهاد کرده بود. اون رو دیدم و خواستم یه مقدار بیارم تا همه امتحان کنند. متوجه نشدم فروشگاه اونا سفارش قبول نمی­کنه و برای خرید فقط می­تونید توی صف بایستید. خوشبختانه زود رسیدم و تونستم به موقع برای چای بعدازظهر اون رو برسونم.»

کانگ‌ژیان بعد از این حرف صندلی را به روشی خودمانی پیش کشید. او خودش را بین ووشن‌ان و کارگردان زو قرار داد. اگرچه این لحظه ممکن است تصادفی و بی­دقت به نظر بیاد، اما در واقع او مستقیما خودش را در این گروه کوچک زیر نظر همه قرار داده بود.

فن‌شان لبخندی زد: «شما خیلی باملاحظه هستید. اگه من بودم قطعا توی صف نمی­موندم. در آینده اگه کسی شما رو به عنوان نامزد خودش به دست بیاره واقعا خوش شانسه.»

کانگ‌ژیان با حالت شرم پوزخندی زد: «خواهر فن شما به من می­خندی. نامزد خوب واقعی قطعا برادر بزرگ­تر لین‌کوان‌شیه. اون خیلی بین دخترا محبوبه و هیچ کسی نمی­تونه اون رو شکست بده. من نگران نیستم، تا زمانی که اون رو دنبال کنم، قطعا می­تونم یه نامزد پیدا کنم.»

این کلمات کاملا بی خطر بودند و در عین حال ووشن‌ان را ستودند. هرچند مستقیما به دنبال موضوع مکالمه قبلی می­گشت، ووشن‌ان احساس کرد این بدمنظر به نظر می­رسد. صورتش سنگ شد. فن‌شان که متوجه این موضوع شد با بیانی بازیگوشانه نگاه کرد و چشمانش را ریز کرد و جوابی نداد.

کانگ‌ژیان چندبار خندید و فهمید هیچ کس با او همراه نیست. احساس کرد عجیب است. او بطور غریزی به عنوان آشنا به طرف بای‌لانگ رفت. «آه­لانگ این همان سوپ لوبیای سبزی بود که قبلا تلفنی به شما درباره­ش گفتم، دوستش داشتی؟»

بای‌لانگ ساکت ناگهان نام خود را شنید. فن‌شان با کنجکاوی گفت: «آه­لنگ؟ شما دوتا همدیگه رو می­شناسید؟»

[1] یعنی در بین این جمع محبوب شد

[2] جلوگیری از ظهور کانگ­ژیان

[3] معنای مشابه کیک خودت رو داری و کیک بقیه رو می­خوری.

[4] روغن اضافه کردن = سخت کار کردن، موفق بودن. عنوان چینی آن را آوردم چون مطمئن بودم همه متوجه معنای آن می­شوند.

کتاب‌های تصادفی