فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

تولد دوباره یک سوپراستار

قسمت: 34

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل34 آبج+و تجاری تحمل الکل بای‌لانگ بسیار کم بود. اولین تجربه نوشیدن او بسیار بد بود. زمانی بود که فریب داده شده بود تا برای رفتن به باشگاه، مردم را همراهی کند. و حالا به دلیل شرایط بدنی‌اش بای‌لانگ مشروبات الک+ی را لمس نمی‌کرد مگر اینکه مجبور باشد. تحمل به الک+ل چیزی است که باید به تدریج ایجاد شود. اگر او پس از مدت طولانی دست نزدن به ا+لکل ناگهان می‌نوشید، مست شدن او بسیار آسان بود. وقتی فنگ‌هوا به بای‌لانگ در پذیرش این تبلیغ کمک کرد، در مورد تحمل ال+کل او فکر نکرده بود. او فقط اندیشیده بود وجهه تجاری آن شرکت خوب است و چون زنجیره‌ای می‌باشد، به خوبی در معرض دید قرار خواهد گرفت. کاملا تبلیغات اولیه UNI را از دست نخواهد داد. بنابراین بدون اینکه نظر بای‌لانگ را بپرسد، فنگ‌هوا آن را پذیرفت. بنابراین بای‌لانگ چاره‌ای جز رفتن نداشت. خیلی زود به اعضا اطلاع داد که او الک+ل نمی‌نوشد. اگر او بیش از حد NG می‌کرد و گیج می‌شد چاره‌ای نداشت جز اینکه برای استراحت متوقف شود. البته روش دیگری هم وجود داشت و آن تغییر الک+ل به یک نوشیدنی غیرال+کلی رنگ روشن در حین فیلمبرداری بود. در جلوی دوربین، این نوع طعمه و تغییر اغلب مورد استفاده قرار می‌گرفت و تا زمانی که اعمال پس از تولید با دقت انجام می‌شد، هیچ کس نمی‌توانست تفاوت آن را تشخیص بدهد. اما مالک، با شنیدن موضوع بلافاصله پاهایش را بر زمین کوفت. او گفت رنگ آبج+وی این مارک بسیار شفاف و زیباست. حباب‌های آن بسیار درشت و عالی هستند و نمی‌توان آن را با هیچ نوع مایع دیگری جایگزین کرد تا چشم را گول بزند. او اجازه نمی‌داد در تبلیغی که پول زیادی صرف آن کرده بود چیزی غیر از آب+جوی خودش به نمایش گذاشته شود. بنابراین بای‌لانگ چاره‌ای جز نوشیدن نداشت. متن تبلیغ پیچیده نبود. درباره مرد جوانی بود که در یک بار برای فراموشی مشکلات و دلشکستگی‌های خود در حال نوشیدن آبج+و بود. در این زمان، زیبایی خیره‌کننده ظاهر شد و به سمت او رفت و آرام آرام مشغول نوشیدن بود. قد بلند او با لباس جذابش جفت شده بودند. نگاه همه زنان و مردان بار به آن‌ها خیره شده بود. جوان بلافاصله راه زیبارو را بست و از روش‌های مختلف استفاده کرد تا توجه او را به خود جلب کند. بالاخره علاقه این زیبارو جلب شد. ابرو بالا انداخت و از او پرسید چه می‌خواهد؟ جوان بلافاصله به آب+جو زیبایی که در دست داشت اشاره کرد. این آخرین آن در یخچال بود که به وسیله زیبا گرفته شد. زیبا طبیعتا عصبانی شد. او آب+جو را روی سر جوان ریخت، سپس بقیه بطری را به طرف او هل داد و به شیوه‌ای ملکه گونه از آنجا رفت. جوان به جا گذاشته شد و متهم به نگه داشتن بطری نیم خورده شد. بقیه مردان درون بار هم به او خیره شده بوند. به نظر می‌رسید از ابتدا تا انتها آن‌ها فقط به این بطری آب+جو علاقه داشتند. متن منطقی نبود، چیزی نبود که در زندگی عادی رخ بدهد از این رو هیچ خط گفتاری وجود نداشت. بازیگران برای انتقال جلوه کمدی و خنداندن مخاطب مجبور بودند از بدن و حالت‌های چهره خود درست مثل یک میمون استفاده کنند. البته بای‌لانگ نقش زن زیبا را بازی می‌کرد. اما جوان فیلم، امپراطور جدید فیلم فی‌هونگ بودکه چندی پیش بای‌لانگ او را در جشن تولد رونگ‌آی ملاقات کرده بود. ******* هنگامی که فی‌هونگ جایزه امپراطور طلایی را برای بهترین بازیگر در سال گذشته به دست آورد، افراد زیادی می‌گفتند معاملاتی در پشت صحنه در جریان است. بسیاری از افراد از ویژگی‌های او که ظاهر بیش از حد خشن و با فک بزرگ و استایل اغواکننده دانسته و مورد انتقاد قرار می‌دادند. هر نقشی که او بازی می‌کرد حالت اغواکننده به خود می‌گرفت و به نظر می‌رسید بازی او قادر نیست ظاهرش را پوشش دهد. و نقشی که به خاطر آن جایزه را از آن خود کرده بود، شخصی دقیقا همانند خودش بود. شخصی با ظاهری چشم‌نواز و شخصیتی نرم. نقشی که به راحتی دوست‌داشتنی بود و بازی در آن نیز بسیار آسان بود و بعلاوه در گیشه نیز فروش بسیار خوبی داشت. از این رو توانست بالا برود و جایزه امپراطور طلایی را به دست آورد. اما اهمیتی نداشت، اگر فی‌هونگ بازیگر بدی بود، هر چقدر هم "تاکتیک" پشت جایزه امپراطور طلایی وجود داشت، باز هم قادر نبود آن را به دست آورد. بنابراین حتی اگر فی‌هونگ شایسته نام "امپراطور فیلم" نبود، هنوز کسی بود که مهارتی واقعی داشت. بنابراین درخواست از فی‌هونگ برای ایفای نقش زیبا در تبلیغات آبج+و باید خواست ساده‌ای باشد. او کت و شلوار مشکی پوشیده. این کار تقریبا باعث شد همه، که تعداد زیادی از آن‌ها زنان جوانی در اوایل دهه 20 زندگی خود بودند، سر خود را از دست بدهند. در تبلیغات کوتاه بای‌لانگ در حال به تصویر کشیدن یک زن زیبا بود. استایل او نیز بسیار خوش‌تیپ بود. لباس کوتاه قرمز با یقه‌ی شل بود، گویا قصد رفتن به یک کلوپ شبانه را داشت. برخلاف تصویر معمول زیبا و فرهیخته او، یک احساس جذابیت اضافی به او می‌داد. مدیر فریاد زد: "کات!" قیافه فی‌هونگ مجوز نگرفت و آن‌ها مجبور به شروع دوباره شدند. مثل شروع یک سری واکنش زنجیره‌ای بود. یک بار، 2بار، 3 بار و بیشتر. همه آن‌ها صحنه‌های NG بودند که در آن‌ها بای لانگ در حال ریختن آبجو روی فی هونگ بود. کار به جایی رسید که خدمه چاره‌ای جز استفاده از سشوار برای خشک کردن سریع پیراهن فی هونگ نداشتند. آن‌ها 5 پیراهن آماده کرده بودند تا اگر صحنه نیاز به عکس گرفتن داشت، او بتواند عوض کند. با این حال انتظار نداشتند این کار چندین بار انجام شود و هنوز کافی نباشد. 6 بار اول خطای فی‌هونگ بود. اما در هفتمین بار، درست وقتی که به نظر می‌رسید همه چیز به خوبی پیش می‌رود، نوبت به بای‌لانگ رسید. از آنجا که ال+کل از بینی او بالا رفته و او تحمل ا+لکل کمی داشت، احساس خوبی نداشت. چهره هیچ کس خوب نبود. یعنی چاره‌ای جز توقف و استراحت نداشتند یعنی فیلمبرداری به وقت اضافه می‌کشید. بیشتر عوامل مخفیانه انگشت خود را به سمت فی‌هونگ گرفتند. بعد از 6 بار اول یا ظاهر درستی نداشته یا مچ پایش را پیچانده بود. هر بار مسئله متفاوت بود و به نظر می‌رسید او عمدا تلاش می‌کند تا مشکل ایجاد کند. برای هر NG فی هونگ مجبور بود صورت خود را بشوید و دوباره آرایش کرده و لباس خود را عوض کند. حدود 20 دقیقه طول می‌کشید تا او بتواند دوباره صحنه را با بای لانگ مرتب کند. نه تنها بای‌لانگ رنج می‌‌برد بلکه مسئول گریم و خدمه نیز آسیب دیده بودند. در این فاصله فی‌هونگ بسیار عذرخواهی کرد. دستانش را به هم زد تا از اعضای خدمه عذر خواهی کند «من واقعا این کار رو عمدا انجام نمیدم. هرچه بیشتر تکرارش می‌کنم دستم بیشتر می‌لرزه. در مورد اینکه چقدر خانوم بای رنج کشیدند واقعا احساس بدی دارم و بیشتر عصبی می‌شم... حرکاتم هم همین طور. میخوام این صحنه رو با موفقیت طی کنم. میرم و از خانوم بای عذرخواهی می‌کنم.» سخنان ملایم وی باعث شد خشم شدید خدمه فروکش کند. آن‌ها فی‌هونگ را دیدند که با قیافه‌ای پشیمان به اتاق رختکن بای‌لانگ رفت و در زد به همین دلیل سری تکان دادند و پراکنده شدند. بای‌لانگ چشمانش را بسته و روی مبل در رختکن نشسته و منتظر عبور اثر ا+لکل بود. وقتی بای‌لانگ مست می‌شد زیاد قرمز نمی‌شد اما سرگیجه پیدا کرده و شکمش درد می‌گرفت. بنابراین برای اینکه از این صحنه بگذرند خودش را مجبور کرده بود مدت بیشتری تحمل کند و مقدار زیادی ال+کل استشمام کرده بود. حالا تمام بدنش احساس گیجی داشت. او عجله داشت تا زودتر یک نوشیدنی مهارکننده ال+کل بنوشد اما هونگ‌هونگ اصرار داشت بهتر است چیزی نخورد تا شکمش ردیف شود، بنابراین برای یافتن چیزی که بای‌لانگ بتواند بخورد، بیرون رفته بود. همین زمان فی‌هونگ در اتاق بای‌لانگ را زد. بای‌لانگ چشمانش را باز کرد و اجازه داد داخل شود. بعد از ورود به اتاق، فی‌هونگ در را پشت سرش بست. همان طور که به یکدیگر نگاه می‌کردند پشیمانی نگاه فی‌هونگ کم‌رنگ شد. حالتی درمانده و تا حدی غیرعادی در چشمانش ظاهر شد. «متأسفم، منم نمی‌خوام این کار رو انجام بدم. شرایط مجبورم کرد. امیدوارم بتونید درک کنید.» این سخنان فی‌هونگ تقریبا اعتراف به این نکته بود که اقدامات قبلی او عمدی بوده است. بای‌لانگ نگاه نامهربانی به فی‌هونگ انداخت. احساس ناراحت‌کننده‌ای از بدنش گذشت و او را بیش از حد تنبل کرده و می‌توانست با او بازی کند. او مستقیما پرسید: «کیوکو؟» فی‌هونگ لبخند زد. ویژگی‌های ظاهری او بسیار جذاب و فریبنده بودند. مبلی پیدا کرد و نشست. قیافه بی‌حالت او هم از بین رفت و نشان داد چقدر خسته است. «دیگه کی می‌تونه باشه؟ کیوکو، کیوکیان رو دوست نداره به همین دلیل وقتی شنید ما با هم کار می‌کنیم به من دستور داد این کار رو بکنم. توی مهمونی همه دیدند کیوکیان چه رفتاری با شما داشت.» بای‌لانگ احساس تلخی و درماندگی کرد. همان چیزی بود که می‌گفتند پیاده خود را به جنگ پیاده طرف مقابل فرستاده است. این نوع تحریک طبقات پائین واقعا او را لال می‌کرد. با این حال با قضاوت رفتار کیوکو در مهمانی خانواده رونگ نشان می‌داد که این کاملا شبیه کارهای او بود. اما چیزی که بای‌لانگ را ناامید کرد این بود که آیا برای قلدری آسان به نظر می‌رسد؟ طبق حرفی که فی‌هونگ می‌زد کل ماجرا به همین دلیل بود تا فی‌هونگ چیزی برای گزارش به کیوکو داشته باشد. شکنجه او به دلخواه خودش نبود، بنابراین شخصی که مجبور به همکاری و رنج کشیدن بود، بای‌لانگ بود. حالا که به آن فکر می‌کرد این اولین بار نبود. بای‌لانگ ناخواسته گفت: «تو دومین نفری.» هیچ پیش‌زمینه‌ای وجود نداشت بنابراین فی‌هونگ نتوانست متوجه شود. «ببخشید؟» «دومین نفری هستی که برای من مشکل درست می‌کنی و ادعا داری به وسیله بقیه هدایت می‌شی.» بای‌لانگ سرش را بلند کرد و خندید. اولین بار، گائوفن‌فن از "جلو و پشت دوربین" بود. فی‌هونگ لب‌هایش را پیچ داد: «این توی این چرخه طبیعی نیست؟ ظاهر براقه اما زیر اون خیلی سیاهه.» بای‌لانگ لبخند کم رنگی زد: «درسته. با این حال ثابت می‌کنه شما "دردسرسازا" به یه موضوع فکر نکردید. هرگز به این فکر نکردید کارهایی که انجام می‌دید توسط من فراموش میشه یا نه.» لحن بای‌لانگ ناگهان سرد شد و همین باعث شد فی‌هونگ یخ بزند. بای‌لانگ بدون نگرانی به فی‌هونگ نگاه کرد: «شاید در حال حاضر من ارزشش رو نداشته باشم در مقابلم گارد بگیرید. ممنونم که بهم یادآوری کردی. سخت کار می‌کنم تا ارزشش رو پیدا کنم. اجازه نمیدم دیگران از من اون طوری که دلشون میخواد استفاده کنند.» و منتظر بماند تا کیوکیان به او کمک کرده و شرایط را آماده کند. او نمی‌خواست کسی باشد که پشت کیوکیان پنهان می‌شود بلکه می‌خواست در کنار او ایستاده باشد. با نگاه کردن به او قلب فی‌هونگ ناگهان جهید. درست مثل اولین باری که NG داشت و نمی‌توانست نگاه از او بگیرد. ******* وقتی فیلمبرداری دوباره از سر گرفته شد، گرچه تأثیر ا+لکل روی بای‌لانگ کاملا از بین نرفته بود، اما همه چیز روان پیش رفت. معلوم نبود به خاطر سخنان بای‌لانگ بود یا نه، اما بعد از این استراحت، فی‌هونگ دیگر سعی نکرد برای او دردسر ایجاد کند. تنها آخرین صحنه "نوشیدن آب+جو با رضایت" همچنان برای بای‌لانگ دردسرساز بود. خوشبختانه او این NG را بارها انجام نداد و به سرعت از کنار آن عبور کرد. در غیر این صورت اگر او دوباره م+ست می‌شد، کل خدمه وقت خود را در انتظار او تلف می‌کردند. اگرچه او به سرعت از این صحنه عبور کرد اما پایان فیلمبرداری تا اواخر شب به طول کشید. آن روز کسانی که به دنبال بای‌لانگ آمدند نه تنها هونگ‌هونگ بلکه کیوکیان هم بود. این اولین باری بود که کیوکیان در محل کار بای‌لانگ ظاهر می‌شد. وقتی هونگ‌هونگ رفت تا ماشین را بیاورد بای‌لانگ با سرگیجه روی مبل نشسته بود. او نگاهش را بالا برد و کیوکیان را دید. «اینجا چیکار میکنی؟» کیوکیان آزادانه وارد رختکن شد: «تو نوشیدی چطور نمی‌یومدم؟» او کنار بای‌لانگ نشست و بازوی بلند خود را دور او حلقه کرد: «چه احساسی داری؟» بای‌لانگ به کیوکیان تکیه داد و چشمانش را بست: «گیجی.» کیوکیان کمی خندید: «می‌دونستم.» او به آرامی چانه بای‌لانگ را نوازش کرد: «میدونم که الان خیلی راحت به هیجان میای.» بعد از این حرف، سرش را پائین آورد و بای‌لانگ را به کاناپه فشرد و به گرمی بو+سید. بلافاصله تمام بدن بای‌لانگ داغ شد. دقیقا مثل اولین باری که کیوکیان را ملاقات کرده و قادر به دفاع از خودش نبود. «دستمزد فنگ‌هوا باید قطع بشه. اون باعث شد چنین تبلیغی رو قبول کنی.» بای‌لانگ الک+ل را در تمام منافذ بدنش احساس می‌کرد. از بالای انگشتان پا تا انتهای موهایش احساس گرما می‌کرد. خیلی مبهم اولین باری که کیوکیان را ملاقات کرده بود به خاطر آورد که در کلوپ م+ست کرده بود. درست مثل همان زمان، الان هم بای‌لانگ سخت کرده بود. بای‌لانگ دستانش را دور گردن کیوکیان قلاب کرد. در حالی که نفس نفس می‌زد گفت: «بریم خونه. این بار فرار نمی‌کنم.» کیوکیان راضی و در عین حال ناراضی بود. او را گرفت و میان بازوان خود در آغوش کشید: «در آینده، هیچ وقت خارج از خونه ننوش.» بای‌لانگ بطور مبهمی موافقت کرد و سپس در یک احساس آرامش و خواب‌آلودگی فرو رفت.

کتاب‌های تصادفی