فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

بذر کتان: کازوهیکو

قسمت: 7

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر 7

حالا یه هفته از فعال شدن سیستم بازی میگذره و هم کازوهیکو و هم اطرافیانش، تا حدی با این سیستم ور رفتن. "آخرین روز کاری" اسم یه شرکت ساخت تجربه است که ریشه در سیاره ی فعلی کازوهیکو نداره اما در جریان دوره ی آموزشیش، با بعضی سیستم های شبیه سازی ساخته شده به دست این شرکت، آشنایی پیدا کرده بود.

این شرکت، ریشه در سیاره ای داره که به لحاظ تکاملی، کمی بالاتر از سیاره ی کازوهیکو قرار داشت و به این ترتیب، امثال کازوهیکو فقط مصرف کننده ی محصولات بودن و اصولا ارتباط چندان روشن و مستقیمی با مردم این سیاره نداشتن.

اما کازوهیکو سعی میکنه تا به نحوی با این شرکت، ارتباط بگیره. میدونه که این کار، بی فایده است اما ممکنه اونو به جواب روشنی در مورد وضعیت فعلی سیاره برسونه.

توی اتاقی که به جلسه ها و جمع بندی های روزانه ی بازمانده های ارتش اختصاص داده شده، کازوهیکو به همراه چند مرد جوان دیگه حضور دارن. جوان ترین‌شون، مردی به اسم اوکوبو تادایوکی هست که موهای مشکی ای داره؛ ظاهرا مدت زیادی از اصلاح کردنشون میگذره. به هر صورت، چهره اش هنوز یک فرد در آستانه ی جوانی رو تداعی میکنه. با این وجود، اون به هیچ عنوان یه نیروی ناشی نیست.

چیزی که به اون مجوز ورود زودهنگام به ارتش رو داد، توانایی هاش در استفاده از کامپیوتر بود. به جز اون، مرد جوان دیگه ای به اسم آراتا تاکاهاشی در کنار کازوهیکو حضور داره.

چهره ی کازوهیکو تا حد زیادی، بیشتر از سن و سالش به نظر میرسه و این حس رو تداعی میکنه که به نحوی، محافظ و رئیس افراد دیگه ی حاضر در اتاق هست. برای همینه که وقتی چهره ی بازی ساز، توی مانیتور روی دیوار ظاهر میشه، اول از همه، به کازوهیکو نگاه میکنه و لبخند زورکی ای رو تحویل میده.

همه از دیدن چهره ی فرد بازی ساز، تعجب میکنن. آراتا پیش خودش فکر میکنه که احتمالا شرکت آخرین روز کاری، عارش اومده که فرد مهم تری رو بفرسته؛ اما برای اوکوبو، دیدن افراد کم سن و سال در موقعیت های خاص، چیز جدیدی نیست.

کازوهیکو ایده ای نداره که علت حضور یه دختر تقریبا نوجوون به عنوان نماینده ی شرکت آخرین روز کاری چیه، اون صرفا سوالاتی داره که منتظره هر چه زودتر، بهشون جواب داده بشه.

«سلام، اسم من توما سایسونه، کارفرماهای من مخالف دادن این اطلاعات به شما هستن اما در هر صورت اینجا هستم تا با شما صحبت صریحی داشته باشم.»

کازوهیکو و چند نفر دیگه، بنا به دلایلی در آرامش و حتی شادی به سر میبرن. برخی از اونا تونستن با این سیستم، تجارب خاصی رو به دست بیارن. کسب امتیاز، پیشروی و کسب قدرت، همچنین راحت شدن از دست سیستم های فاسد قدیمی، وام های عقب افتاده و مالیات و آینده ی شغلی ای که به سختی دستخوش تغییر میشد، باعث شده تا با اشتیاق بیشتری، خودشون رو با وضعیت جدید سیاره وفق بدن.

اما برای کازوهیکو، تقریبا همه چیز بی معنیه. اون صرفا به پوست بیش از حد صاف و موهای کوتاه و چهره ی بچه گانه ی سایسون نگاه میکنه.

سایسون متوجه نمیشه که کازوهیکو در حال چشم چرونیه و در حالی که به ماکت یک کشتی بادبانی کوچیک که کنار دستش هست نگاه میکنه، توضیح میده: «تمدن شما، به نحوی فروخته شده، فکر میکنم با خیانت، آشنایی خوبی داشته باشید. براتون باید روشن شده باشه که اونا طی این مدت، به کمک شما نیومدن و جنازه ای هم ازشون پیدا نشده. عده ی زیادی هم غیبشون زده درسته؟ خیلی ها رو مجبور شدیم از سیاره تون بیرون کنیم چون سطح تکاملیشون اجازه نمیداد که توی این بازی بمونن، قوانین کیهان، ممکن بود که به خاطر این افراد، آزمایش ما رو خراب کنه. اما شما موندید، شما چیزی شبیه به موش آزمایشگاهی شرکت "آخرین روز کاری" هستید.»

سایسون لحظه ای مکث میکنه و به واکنش سربازا خیره میشه اما متوجه میشه که اونا صرفا توی حالت پوکر و کمی متعجب قرار دارن و چیز خاصی نمیگن. این باعث تعجب سایسون میشه چون انتظار داشت که الان بهش فحش بدن. «شما انتظار شنیدن این حرفا رو داشتید یا فعلا نمی دونید چطور خشم خودتون رو خالی کنید؟»

چند نفر از سربازا نگاهی به همدیگه میندازن و حتی پوزخند میزنن.

کازوهیکو توضیح میده: «ما میدونیم که این یه خیانته. چیزی بود که از افراد قدرتمند سیاره ی ما بر میومد و بارها هم این کارو انجام داده بودن. صرفا می خوایم بدونیم که در نهایت، این بازی به کجا میرسه؟ نمیشه بهش گفت یه بازی چون مستقیما داره با زندگی واقعی ما کار میکنه. آیا احتمال مرگمون زیاده؟ طی هفته ی اخیر، نبرد های سختی نداشتیم و تمام موجوداتی که باهاشون رو به رو شدیم، به راحتی از پا در اومدن. این موجودات هم دست ساخته هستن؟»

سایسون نفس عمیقی میکشه، انگار که از فحش نشنیدن خوشحال و راضی باشه، توضیح میده: «بحث زمانه، الان برای بازمانده های شما خیلی راحت تره که توی محدوده ی امن و سرپناه های خودشون بمونن. میتونن بقای خودشون رو حفظ کنن چون موجودات مهاجم، چندان قدرت تخریب و میل به کشتار ندارن. این توصیف کننده ی مرحله ی ابتدایی بازیه. اما این انفعال، بعدا میتونه به ضررشون تموم بشه. شمایی که بازی رو شروع کردید، قطعا ازش سود میبرید و در ضعیف ترین حالت، می تونید بقای خودتون رو حفظ کنید.»

سایسون نفسی تازه میکنه و ادامه میده: «موجوداتی که توی سیاره پخش شدن هم توی آزمایشگاه به وجود اومدن. هوش مصنوعی دارن اما بدنشون ارگانیکه و حاصل همکاری مشترک یک آزمایشگاه با شرکت بازی سازی ما هست.»

اوکوبو تادیوکی، وسط حرف سایسون میپره و میپرسه: «هدفتون از ساخت این بازی، فقط درست کردن یه آزمایشگاه بوده؟»

سایسون لحظه ای با تعجب به اوکوبو نگاه میکنه، به هر صورت، سوال اون یهویی مطرح شد. «کارفرماهای من موجودات شروری هستن. اینطور که خودتون گفتید، از بالادستی هاتون ناامید بودید و اونا هم موجودات فاسدی بودن. خب تفاوتشون با بالادستی های من اینه که ما در سطح تکاملی بالا تری هستیم. وقتی یه موجود تکامل یافته تر، اراده میکنه به انجام یه عمل شرورانه، مطمئن باشید که دامنه ی شرارت و تخریبی که میتونه به بار بیاره هم بیشتره. اونا به دنبال تولید ژن های خوب هستن. پس حداقل کاری که ازتون بر میاد اینه که در نهایت، اگر تونستید زنده از این بازی بیرون برید، نذارید که سرنوشت‌تون رو به بازی بگیرن.»

.

.

.

کتاب‌های تصادفی