فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

شرور می خواد زنده بمونه

قسمت: 35

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر سی و پنجم

«بچرخ ببینم.»

سیلویا همونطور که او دستور داده بود برگشت، و بلافاصله متوجه شد که دکولین به او خیره شده.

«سیلویای تازه‌کار.»

«بله؟»

«تا جایی که من می‌دونم این کتابخونه فقط مختص هیئت مدیره هست. اسناد محرمانه زیادی در اینجا ذخیره می‌شه. لذا به جز اعضای هیئت علمی، ورود بقیه افراد ممنوع هست.»

«اوه می‌فهمم. من نمی‌دونستم. گم شدم.»

دکولین برای بهانه سیلویا سری تکان داد.

«به نظر نمی‌رسه که گم شده باشی، تو و کتابدار مقصر هستید...»

او دروغ گفت تا خودش را از وضعیت نجات بده، و از بند استثنا استفاده کرد.

«هیچ بند استثنایی وجود نداره.»

سیلویا بالاخره اعتراف کرد: «متاسفم. یه کتابی بود که می‌خواستم پیداش کنم.»

«اه..»

دکولین دستش را دراز کرد تا کتاب رو بگیره.

«اوه، ای وای...»

سیلویا تعادلش را از دست داد و روی ماتحتش روی زمین افتاد. خشم در درونش شروع به جوشیدن کرد، اما وقتی که او بلند شد و خودش را تکاند، چیزی در چهره‌اش قابل مشاهده نبود. او به دکولین نگاه کرد.

«....»

دکولین داشت به کتاب نگاه می‌انداخت. سیلویا از درون خرخر کرد و موقعیت را خنده‌دار یافت.

«این یه رمان اتینل هست. با توجه به اینکه هیچ سرگرمی دیگه‌ای جز معاشرت نداری، متوجه کتاب نمی‌شی. وقتت رو هدر نده و کتاب رو به من پس بده.»

«من دیشب با او بودم.»

«؟...»

سیلویا با شنیدن این حرف تعجب کرد.

«گل‌های قرمز در طول مسیر به سوی او رقصیدند.»

پروفسور دکولین به طرز غیرمنتظره‌ای جملاتی را از بر می‌خواند، به طوری که انگار داشت از روی کتاب می‌خواند، او حتی از یک لحن ملایمی استفاده می‌کرد که خیلی متفاوت از تن صدایش در سخنرانی‌ها بود.

«نمی‌خواستم به این فکر کنم که این احساسات از چه کسی شروع شد.»

او آرام ادامه داد، اما سیلویا نمی‌توانست بفهمد چه اتفاقی دارد می‌افتد.

«اگر می‌خواهید با او باشید، خوب است.»

او داشت کتاب را می‌خواند. واقعا این اتفاق داشت می‌افتاد، یا نکنه او فقط یاوه‌ می‌گفت؟

«اما من روح اون رو می‌شناسم...»

سپس پروفسور در حالی که کتاب را می‌بست، متوقف شد.

«تو... رمان‌های عاشقانه دوست داری. چیز مهمی نیست.»

«هاه؟» سیلویا که گیج شده بود و نمی‌توانست به کلمات مناسب فکر کند، لب‌هایش را گاز گرفت و سرش را تکون داد. «رمان...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب شرور می خواد زنده بمونه را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی