فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

آسمان ها را مهر خواهم کرد

قسمت: 36

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر 36

نیمی از ماه گذشت، منگ‌هائو بیشتر وقتش را در کاخ جادوی فرقه چهارزانو نشست و به مطالعه‌ی تاریخچه‌ی باستانی پرداخت. او اکنون درک بسیار عمیق‌تری از ایالت ژائو و دامنه‌ی جنوبی داشت.

او حتی نقشه‌ای از سرزمین‌های پراکنده‌ی آسمان جنوبی کشف کرده بود که با دست کشیده شده بود که تانگ بزرگ را در سرزمین‌های شرقی، دامنه‌ی شمالی با فلات‌های چیانگ‌دی، سرزمین‌های غربی وحشی‌ها و البته دامنه‌ی جنوبی را نشان می‌داد؛ در حالی که ایالت ژائو فقط یک نقطه‌ی کوچک در محدوده‌ی آن بود.

«دامنه‌ی جنوبی اونقدر بزرگه که می‌تونه چندهزار ایالت ژائو رو توی خودش جا بده...» او به آسمان آبیِ بیرون از کاخِ جادو نگاه کرد، نگاهش سرشار از شیفتگی بود.

«پس معلوم شد که سفر به تانگ بزرگ توی سرزمین‌های شرقی به این سادگی‌ها نیست. باید از دریای راه شیری عبور کنی...» بعد از مدتی، منگ‌هائو به نقشه و به چهار منطقه‌ی اصلی سرزمین‌های آسمان جنوبی نگاه کرد. سرزمین‌های شرقی و دامنه‌های شمالی شبه‌قاره‌ای را تشکیل می‌دادند که توسط اقیانوسی بزرگ، از سرزمین‌های وحشی و دامنه‌ی جنوبی که آن‌ها نیز شبه‌قاره‌ی دیگری را تشکیل می‌دادند، جدا می‌شد.

هنگامی که خورشید در پشت کوه‌های غربی شروع به پایین آمدن کرد و وقت غروب نزدیک شد، منگ‌هائو چشمانش را مالید، نقشه را به جای خودش برگرداند و کاخ جادو را ترک کرد. برای مدتی به سمت شرق و دوردست‌ها نگریست، سپس بازگشت و به سمت غار جاودانه‌ی خود در فرقه‌ی دورنی خود رفت.

در داخل غار جاودانه، مرواریدهای درخشانی که سقف را مزین کرده بودند، نور ملایمی را به دیوارهای سبز روشن ساطع می‌کردند. پنج اتاق سنگی و یک سرچشمه‌ی روحانی درحال جوشش وجود داشت که غار را آکنده از انرژی معنوی می‌کرد. این امتیازی بود که فقط برای شاگردان فرقه‌ی درونی در دسترس بود. منگ‌هائو وارد شد و چهارزانو روی تخته‌ای از یشم سفید نشست. این تخته از سنگِ روح ساخته نشده بود، اما مراقبه روی آن به روشن شدن ذهن کمک می‌کرد و گنجینه‌ی نسبتاً کم‌یابی بود.

این نیز فقط برای شاگردان فرقه‌ی درونی بود.

منگ‌هائو نگاه آرامی به اطرافش انداخت و فکر کرد: «فقط شاگردهای فرقه‌ی درونی می‌تونن واقعاً اعضای فرقه‌ی معتمد به حساب بیان.» روی دیوارهای سنگی سبز روشن، پرندگان و جانوران مختلفی حکاکی شده بودند که به نظر می‌رسید هرکدام‌شان سرشار از معانی عمیق است. حتی نگاه کردن به آن‌ها باعث می‌شد که به آدم احساس خلوص دست بدهد.

«امتیازات این‌جا خیلی با امتیازات فرقه‌ی خارجی متفاوته. به خاطر اینه که می‌خوان روی ویژگی‌های برجسته‌ی شاگردهای فرقه‌ی درونی تأکید کنن. درست مثل دنیای فانی، این‌جا هم تقسیم‌بندی لایه‌ها وجود داره. با مبارزه می‌شه از فرقه‌ی خارجی جلو زد. بعد از اون، اگه کسی بخواد تعالی پیدا کنه، باید قوی‌تر بشه!»

به زودی، غروب شد، و منگ‌هائو صدای احترام‌آمیزی را از بیرون شنید.

«برادرِ ارشد منگ، لی فوگویی از دامنه‌ی کوه درخواست می‌کنه که لحظاتی مورد توجه شما قرار بگیره.» صدای یک پسر بود، یک خدمتکار. پس از پیوستن منگ‌هائو به فرقه‌ی درونی، این پسر گماشته شده بود تا به او در مراقبت از امور روزانه‌اش کمک کند.

این یکی دیگر از امتیازات زندگی در فرقه‌ی درونی بود. در ابتدا، منگ‌هائو به سختی به او عادت کرده بود. تابه‎حال کسی پیشخدمتی‌اش را نکرده بود. اما وقتی خدمتکار برادر ارشد چن را دید که چطور به او کمک می‌کند، پذیرشش برایش آسان‌تر شد. با این حال، او هنوز به میلش برای قوی‌تر شدن پایبند بود.

تنها افراد قدرتمند می‌توانند بر دیگران چیرگی داشته باشند و از کنترل شدن توسط دیگران جلوگیری کنند. قانون جهان تهذیب و قوانین فرقه‌ی معتمد یکسان بود. منطقی و عادلانه به نظر نمی‌رسید، اما این قوانین وجود داشتند، و شیوه‌ی زندگی بودند.

وجودِ این قوانین، حقیقت...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی