فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

آسمان ها را مهر خواهم کرد

قسمت: 37

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر 37

زنگ‌ها به صدا در آمدند، و در قلب منگ‌هائو و سراسر فرقه‌ی معتمد طنین‌انداز شدند. خیلی زود، منگ‌هائو توانست شاگردان بی‌شماری را ببیند که با عجله به جلو پیش می‌رفتند.

طولی نکشید که میدان مملوء از جمعیت شد. وقتی شاگردان وارد آنجا شدند، با تعجب به منگ‌هائو نگریستند، سپس درود فرستادند.

فتی در میان جمعیت ایستاده بود، خشنود به نظر می‌رسید، و با شمشیرِ پرنده‌اش دندان‌هایش را سوهان می‌کشید. او توسط گروهی از شاگردان که چاپلوسی‌اش را می‌کردند، احاطه شده بود.

«پس برادر ارشد منگ، امروز قرص دارویی توزیع می‌کنه... اوه، یه زمانی رو به یاد می‌آرم که اونم مثل ما شاگرد فرقه‌ی خارجی بود، ولی الان یکی از اعضای فرقه‌ی درونیه.»

«برادر ارشد منگ کاتب و فرهیخته‌ست. شنیده‌م که قبلاً از کاتب‌های عالی‌رتبه بوده، ولی بیشتر به تهذیب اهمیت می‌داده، برای همینم استعفا داده و به فرقه‌ی معتمد پیوسته.»

«الان که بهش اشاره کردی، اولین باری رو به یاد آوردم که برادر ارشد منگ رو سال‌ها پیش دیدم. اون زمان می‌تونستم بگم که اون عادی نیست. توی تمام مبارزه‌ش با وانگ تنگ‌فی، می‌دونستم که تهش برادر ارشد منگ پیروز می‌شه.» هیاهوی پچپچه‌ها فضا را پر کرد، و در نهایت به گوش منگ‌هائو رسید. سرفه‌ی خشکی کرد.

با این‌که سرفه‌ای نسبتاً آرام بود، باعث شد که همه‌ی شاگردان در میدان، به یکباره ساکت شوند. آن‌ها با احترام به او می‌نگریستند. آفتاب صبح بر ردای نقره‌گونش می‌تابید، و او حقیقتاً مانند وجودی آسمانی بود.

منگ‌هائو، ژو کای را در میان جمعیت دید؛ از حالت چهره‌اش بر می‌آمد که درگیر تعارضی درونی شده باشد. سپس منگ‌هائو به یین تیان‌لونگِ اندوهگین نگریست که لبخندی از سر اجبار به او زد. او همچنین سایر شاگردان سطح چهارم خالص‌سازی چیِ را دید که از آن روز شناخت‌شان. وقتی نگاهش به آن‌ها افتاد، چهره‌هایشان سرشار از نگاه‌هایی چاپلوسانه شد.

او حتی سائو یانگ را دید، که لرزان آن‌جا ایستاده بود.

منگ‌هائو گفت: «امروز، من مسئولیت توزیع قرص رو برعهده دارم.» او کاتب بود، بنابراین نیازی به استفاده از کلمات فخرفروشانه نداشت، فقط طبیعی صحبت می‌کرد. هنگامی که صحبت می‌کرد، نیرویی در درون قلب حضار نفوذ می‌کرد. «شاگردهای هم‌مسلک عزیز، خودتون رو وقف تهذیب کنید تا در نهایت سطح ششم رو پشت سر بذارین. من مشتاقانه منتظر اون روزی هستم که فرقه‌ی درونی معتمد یک عضو جدید دیگه داشته باشه.»

نیروی سخنان او نه از پایه‌ی تهذیبش، بلکه از جایگاهش به عنوان یک شاگرد فرقه‌ی درونی سرچشمه می‌گرفت.

«ما پندهای برادر ارشد منگ رو بعدها به خاطر می‌آریم.» چند نفر در پایین صحبت کردند، چهره‌هایی سرشار از احساس، انگار که به تازگی صدایی از آسمان‌ها شنیده باشند. یکی پس از دیگری، به منگ‌هائو درود فرستادند.

خیلی زود، همگی در حال تکرار این کلمات بودند، تا این‌که تمام میدان به‌طور هماهنگی با یکدیگر هم‌صدا شده بودند.

منگ‌هائو کیسه‌ی نگهدارنده را از خدمتکار جوانِ کنارش گرفت، بازش کرد، و آستینش را تکان داد. قرص‌های دارویی و سنگ‌های روح به سوی همه پرتاب شدند.

پس از آن، دست راستش روی کیسه‌ی نگهدارنده جرقه زد، سپس یک قرص دارویی شیری رنگ را بالا گرفت. هاله‌ای سفید و عطری خوشبو از آن منتشر می‌شد. انگار درخششی سحرآمیز در خود داشت.

«این... این یک قرص روح سفیده!»

«این قرص برای هر کسی که سطح چهارم خالص‌سازی چی یا پایین‌تر باشه، فوق‌العاده مؤثره. اونا خیلی وقت بود که حتی یکی از اون‌ها رو توزیع نکرده بودن. بالاخره یکی‌شون توزیع شد!» خیلی زود، همه در میدان سخت نفس می‌کشیدند و به قرص دارویی که در دستان منگ‌هائو قرار داشت، خیره شده بودند.

چشمان منگ‌هائو جمعیت را وارسی می‌کرد. فتی لبخند می‌زد. این قرص تا جایی که او می‌دانست، چیز چندان نادری هم نبود. او قبلاً چندتایی از آن‌ها را در کیفش داشت و منگ‌هائو آن‌ها را به او داده بود.

«این قرص فوق‌العاده‌ست. همه‌ی شما حتماً باید بدونید که من قصد داشتم این رو فقط به یک شاگرد برجسته بدم. با این حال، من، منگ‌هائو، دوستی‌های قدیمیم رو هم در یاد دارم. همین الان چشم...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی