آسمان ها را مهر خواهم کرد
قسمت: 75
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 75: یک مسیر باستانی دوباره ظاهر می شود!
صورت منگ هائو عبوس بود. به دو شمشیر چوبی نگاه کرد که سه اینچ دورتر از شانگوان شیو روی هوا معلق مانده بودند. آن سه اینچ مانند یک دره عظیم بودند که منگ هائو نمیتوانست با پایگاه تهذیب فعلی خود از آن عبور کند .
در مورد شانگوان شیو، در آن لحظه واقعا نمیشد او را یک تهذیب گر خالص سازی چی در نظر گرفت. اگرچه هنوز کمی با پایه ریز بنیاد فاصله داشت، اما یک ستون دائو در دریاچه هستهاش در حال شکلگیری بود. تا آن لحظه علیرغم اینکه منگ هائو در سطح نهم خالص سازی چی قرار داشت، در مقایسه با شانگوان آنقدر ضعیف بود که حتی یک ضربه هم نمیتوانست تحمل کند.
فاصله بین مرحله پایهریز بنیاد و مرحله خالص سازی چی مانند فاصله بین آسمان و زمین بود و چیزی بود که هرگز تغییر نمیکرد. به استثنای برخی رویدادهای غیرمنتظره که بر خلاف میل آسمان بود، برای کسی از مرحله خالص سازی چی غیرممکن بود که بتوند کسی از مرحله پایهریز بنیاد را بکشد .
مبارزه بین این دو، مانند مبارزه بین یک نوزاد و یک مرد قوی میبود. حتی اگر مرد قوی به نحوی ضعیف میشد، باز هم میتوانست نوزاد را با یک حرکت دست بکشد.
امروز، منگ هائو فقط کمی بیشتر از یک ساعت فرصت داشت قبل از اینکه یک تهذیبگر پایهریز بنیاد در مقابلش ظاهر شود. شانس او از قبل هم کم بود، اما در آن زمان، دیگر اصلاً هیچ شانسی نداشت.
زمان گذشت و سایه مرگ نزدیکتر شد. حتی اگر در زمان بسیار کوتاهی موفق میشد فرار کند، مهم نبود کجا برود، حتی اگر به دورترین گوشه دریای راه شیری میرفت ، باز هم نمیتوانست از مرگ فرار کند.
«باید چیکار کنم؟» چشمان منگ هائو تمام خون گرفته بود. او تنها فرد عصبی و مضطرب نبود. در پایین کوه، رنگ به صورت ببر کوچولو نمانده بود. با دیدن تحولات، دندانهایش را محکم به هم فشار داد.
«منگ هائو!» او فریاد زد. انگشتانش با افسون سوسو زدند و سپس آنها را روی سینهاش فشار داد. مقدار زیادی خون بالا آورد و سپس آنها را به تعدادی ابر قرمز تبدیل کرد. «این مروارید زندگی منه، اجاره بده یکم کمک کنم.»
به محض اینکه کلمات از دهانش خارج شدند، بیهوش شد. مروارید، ابرهای خون ببر کوچولو را به درون خود مکید و سپس به رنگ قرمزی شروع به درخشش کرد. چند بار دیگر دور گوی خون چرخید، اما ناگهان به سمت منگ هائو شلیک شد. وقتی به او رسید، درخشش شدت گرفت و منگ هائو را با نور خود فرا گرفت.
در آن لحظه احساس عجیبی قلب منگ هائو را پر کرد. به نظر میرسید که انگار پایگاه تهذیبش ناگهان بالاتر رفته بود!
دریای هسته طلاییاش در حین انبساط غرش کرد. انگار که در یک لحظه، اندازهاش دو برابر شده بود. بیکرانیاش چنان افزایش یافت که انگار میخواست از داخل بدنش منفجر شود.
بدن منگ هائو ناگهان با نور طلایی رنگی درخشید و او را کاملاً خارق العاده جلوه داد.
هسته شیطانی درونش موج دار نشد، بلکه به سرعت شروع به چرخیدن کرد. در همان حین، نیروی معنوی شدیدی در بدن منگ هائو جاری شد، ذهن او را با غرشی رعدآسا پر کرد و رشتهای از چی!
چی ضعیف بود ، درست مثل رشتهای که وقتی به سطح اول خالص سازی چی رسیده بود، احساس میکرده بود.
چیزی که منگ هائو نمیدانست این بود که این رش...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی


