آسمان ها را مهر خواهم کرد
قسمت: 87
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 87: من باید به اوج سطح سیزدهم خالصسازی چی برسم!
«منگهائو....» پدرسالار معتمد دندانهایش را روی هم فشار داد. او کاملاً غمگین بود و حتی بیشتر از آن، پشیمان بود. اگر میدانست که این گونه خواهد شد چیزهای قشنگتری به منگهائو میگفت.
او چگونه میتوانست تصور کند که منگهائو در این حد ظالم باشد؟ بیرحمی او به کنار، او یک کیسهی کیهانی داشت! کیسهی کیهانی هم به کنار، او وارد سطح دهم خالصسازی چی شده بود!
صحنهای که پیش از آن جلویش رخ داد، او را وادار به گریه میکرد، به جز اینکه برای او اشکی باقی نمانده بود. همین که احساس وحشت بیشتری قلبش را پر میکرد او نیز دندانهایش را به هم میفشرد.
او الزامات یشم مهرکنندهی شیطان را به یاد آورد. یشم فقط میتوانست توسط شخصی استفاده شود که به سطح سیزدهم خالصسازی چی رسیده بود. وقتی آن حرامزادههای قدیمی در گذشته این را گفته بودند، او بسیار تحقیر شده بود. او بر این باور بود که میتواند جلوی میراث فرقهی مهرکنندهی شیطان را از ادامه پیدا کردن و رسیدن آن به نسلهای آینده بگیرد. اما، اکنون که منگهائو را در حال عبور به سطح یازدهم میدید، این قلب لرزان او را مضطرب ساخت.
متأسفانه او فقط میتوانست به دندانقروچهاش ادامه دهد و تا آنجا که ممکن است انرژی معنوی جذب کند. او باید بیشتر از منگهائو این کار را میکرد و میبایست این کار را نیز سریعتر انجام دهد. او نیاز داشت که قطبنمای فنگشویی مقابلش کاملاً تعمیر شود و از پیشرفت بیشتر منگهائو جلوگیری کند.
انرژی معنویای که به زمین مکیده میشد و در قطبنمای فنگشویی جذب میشد به رنگ قرمز روشن بود. به نظر میرسید هر چیزی را از همان زمینی که از آن گذر میکند میمکد.
«لعنت بهش، منگهائو. تمام کاری که کردم این بود که بهت یه سنگ روح بیکیفیت دادم و زهرت رو دفع نکردم. هنوز به اندازهی کافی تلافی نکردی؟ کردی؟ از همهی اینها گذشته من هنوز پدرسالار توام.»
پدرسالار معتمد عمیقاً احساس کرد که در حقش ظلم شده.
اما در مقابل، ندای خروشانی تمام بدن منگهائو را پر کرد. با جذب بیست درصد از انرژی معنوی لامپها، بدن او میلرزید و احساس میکرد که در حال تغییر است.
تغییر در دریای هستهی او رخ میداد. بزرگتر میشد، و همانطور که این اتفاق میافتاد، گذرگاههای چی او ضخیمتر شدند. صدای انفجاری در سرش شنید و احساس گذر از سطحی به سطح دیگر را دریافت کرد.
سطح یازدهم خالصسازی چی!
دریای هستهی او برای پر کردن تمام بدنش پخش شد. این نوع از دریای هسته واقعاً برای کسی از این سطح خالصسازی چی غیرممکن بود. عظمت آن رشد بیپایان در آینده و قدرت مبارزه را تضمین میکرد.
برای منگهائو رسیدن به پایهریز بنیاد با چنین دریای هستهای دشوارتر میشد، اما... اگر موفق میشد، آنگاه دو برابر قدرتمندتر از افراد دیگر در همان مرحله میشد!
سطح یازدهم چی تراکم بدن را پالایش نمیکند، بلکه دریای هسته را پالایش میکند!
وسعت دریای هستهی او باعث شد که بدن منگهائو با صدایی رعدآلود پر شود. انرژی معنوی بیحدوحصر که مانند دریایی او را سرشار کرد. امواج دریای هسته بیحد و مرز به آشوب و تلاطم افتادند.
منگهائو چشمانش را باز کرد و نفس عمیقی کشید. صدای نفسهای او مثل اصابت یک رعد بود. او ایستاد، چشمانش از پشتکار برق میزد. او یک گام دیگر به جلو برداشت. سپس دو. سپس سه!
او اکنون مستقیماً در کنار هفت لامپ نفتی ایستاده بود، آنقدر نزدیک بود که بتواند آنها را لمس کند. او سی درصد از انرژی معنوی آنها را جذب میکرد.
سی درصد شاید زیاد به نظر نرسد، اما اگر به خاطر تواناییهای سطح دهم خالصسازی چی نبود، این هم برای منگهائو غیرممکن میشد. این همان مرحلهای از خالصسازی چی بود که میتوانست اقبال را از آسمانها(بهشت) بدزدد.
کتابهای تصادفی
