آسمان ها را مهر خواهم کرد
قسمت: 92
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 92: پایهریز بنیاد را نابود کن!
در مقابل منگهائو، تهذیبگر قدیمی پایهریز بنیاد از فرقهی غروب عمودی قرار داشت. پشت سر او تهذیبگر پایهریز بنیادِ خشمگین، از فرقه باد سرد ایستاده بود. در این لحظه، دو تهذیبگر پایهریز بنیاد از سه فرقه بزرگ منطقهی ژائو ظاهر شه بودند.
منگهائو در دل میدانست که بین یک سنگ و یک مکان سخت گیر کرده بود. فرار سخت خواهد بود. از نظر تئوری، او میتوانست آنها را به منطقه مراقبه پدرسالار معتمد هدایت کند، اما برای انجام این کار، همکاری خود پدرسالار معتمد نیاز بود.
با توجه به همه چیزهایی که بین این دو نفر اتفاق افتاده بود و همچنین با توجه به خلق و خوی پدرسالار، احتمالش کم بود که به او کمکی کند. علاوه بر این، منگهائو قبلاً از آن حیله یک بار استفاده کرده بود. شانس فریب دادن افرادی بیشتر به یک روش زیاد نبود. البته در پایان، او انتخاب دیگری جز تلاش کردن نداشت.
درست زمانی که تهذیبگر پایهریز بنیاد از فرقه غروب عمودی هنگام بالا بردن دستش نزدیک شد، منگهائو ناگهان گفت: «پدرسالارها و ارشدهای سه فرقهی بزرگ نمردن!»
بهمحض اینکه کلمات از دهانش خارج شدند، چشمان پیرمرد برق زد. چهره مردی که از فرقه باد سرد بود نیز سوسو میزد.
«اونا توی غار جاودانه پدرسالار معتمد گیر افتادن. دقیقا اونجاست.» او دستش را بلند کرد تا به سمت کوه شرقی اشاره کند.
چشمان تهذیبگر پایهریز بنیاد از فرقه باد سرد، هنگام نگاه کردن به نوک قله، مانند صاعقه درخشید. تهذیبگران خالصسازی چی از فرقه غروب عمودی نیز به سمت شرق کوه نگاه کردند.
اما تهذیبگر پایهریز بنیاد از فرقه غروب عمودی لبخند زد. یک لبخند وحشتناک پر از تمسخر.
«دوست دارم بدونم چطور از این موضوع خبر داری که کشیش و ارشدهای سه فرقه بزرگ مردن.» با شنیدن این، قلب منگهائو بالا و پایین شد، هرچند چهرهاش تغییری نکرد.
«در واقع مهم نیست که تو چی میگی. وقتی گیرت بندازم، به همهی سوالاتم پاسخ میدی.» او دست راستش را بلند کرد و به سمت منگهائو دراز کرد . همانطور که این کار را میکرد، قدرت تهذیب پایهریز بنیادش منفجر شد و دستی عظیم در هوا در مقابلش اهر شد. هوا را شکافت و مستقیماً به سمت منگهائو حرکت کرد.
منگهائو بلافاصله شروع به جاخالی دادن کرد، اما حتی همانطور که این کار را میکرد، تهذیبگر پایهریز بنیاد از فرقه باد سرد آستینش را تکان داد و خندهای سرد بیرون داد. باد شدیدی به سمت منگهائو شلیک شد.
هر دو تهذیبگر پایهریز بنیاد هم زمان حمله کردند. دندان قروچه کنان، منگهائو سیلی به کیف داراییاش زد. صفحهای از صاعقه ظاهر شد که در یک پرچم صاعقه ترکیب شده بود.
این پرچم یکی از اشیایی بود که از پدرسالار معتمد گرفته بود و قدرت دفاع در برابر حملات تهذیبگران پایهریز بنیاد را داشت. بهمحض ظاهر شدن، رشد کرد و به ورقهای از مه تبدیل شد که در آن صاعقه میغلتید. مه گسترش یافت تا منگهائو را بپوشاند.
انفجاری رخ داد. در داخل مه، منگهائو یک لقمه خون سرفه کرد و بدنش به عقب رانده شد. چشمان تهذیبگر پیر پایهریز بنیاد گشاد شد و او با حیرت به مه خیره شد.
مردی که از فرقه باد سر بود نفسش را در سینه حبس کرد.
مه اطراف منگهائو حدود پانزده یا بیست متر قطر داشت. صورت منگهائو رنگ پریده و دهانش آغشته به خون بود. اندامهای داخلیاش زق زق و خونریزی میکردند و تنها با تلاش فراوان توانست آنها را تحت کنترل نگه دارد. استفاده از تمام قدرت پرچم به پالایش قابل توجهی نیاز داشت و منگهائو زمان زیادی برای تمرین با آن نداشت. به این ترتیب، او فقط میتوانست از نیمی از قدرت آن استفاده کند که بهطور ناپایدار به دورش میچرخید.
«این گنجینه عالیه.» مردی که از فرقهی غروب عمودی بود گفت: «خیلی بد شده که نمیتونی درست ازش استفاده کنی. بیا ببینیم چقدر از جادوی منو تحمل میکنی!» او...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

