آسمان ها را مهر خواهم کرد
قسمت: 91
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 91: از هر دست بدی از همون دست میگیری
گویهای آتش یکی پس از دیگری بر روی اجساد فرود میآمدند. بوی خون هنوز در فضا آکنده بود، اما زود بوی گوشت سوخته بر آن غلبه کرد. بوی مشمئز کنندهای در همهی جهات منتشر شد.
منگهائو کیسهی دارایی را برداشت. هوا را بو کشید، سپس با آخرین نگاه خاموش به دریای شمال، چرخید و رفت.
«من دیگه نمیتونم تو منطقهی ژائو بمونم ... باید برم.» منگهائو میدانست که اگر فرقهی جریان مارپیچ ظاهر میشد، آنگاه باقی سه فرقهی بزرگ دیگر هم از مرگ کشیشها و ارشدهایشان آگاه میشدند. و خیلی زود کوهها با تهذیبگران خالصسازی چی پر میشد که به دنبال دلیل مرگ آنها بودند.
منگهائو اخم کرد. با نگاه کردن به دوردست، تصویری در ذهنش ظاهر شد، نقشهای از دامنهی جنوبی.
آن سوی این کوهها دشت وسیعی وجود داشت که مرز منطقهی ژائو بود.
«بعید نیست، ولی خیلی زود همهچیز اینجا خشونتآمیز میشه. من نمیتونم بیشتر بمونم.» منگهائو مسیرش را تغییر داد. این کوهها متعلق به منطقهی فرقهی معتمد بود. او از یک مسیر متفاوت منطقهی ژائو را ترک میکرد.
منگهائو با ذهنش به پیش رفت. متأسفانه، قبل از اینکه بتواند دور شود، چشمانش تنگ شد و به زمین افتاد. با اخم و چشمان سرد به دوردست نگاه کرد. چند ده کیلومتر جلوتر از او، سپر درخشان عظیمی داشت از آسمان فرود میآمد. به دانههای بیشماری از برف پرنده تبدیل شد که ناحیههای بیرونی فرقهی معتمد را از بقیهی جهان قطع کرد.
مردی میانسال که ردای مشکی بلندی بر تن داشت در آسمان و دوردست شناور بود. پایهی تهذیب او در سطح پایهریز بنیاد بود. در دستش تکهای از یشم یخزده را نگهداشته بود. پرتوهای نور به آرامی دور آن میچرخیدند. این آیتم جادویی، منبع سپر برفی پرندهای بود که همهچیز را احاطه و آن را مهروموم کرده بود.
اطراف مرد هفت یا هشت تهذیبگر خالصسازی چی بودند. با نگاههای باوقار در چهرههایشان و منگهائو میتوانست از لباسشان بفهمد که از فرقهی باد سرد هستند.
«عجیب نیست که بهشون سه فرقهی بزرگ میگن. حتی با این همه ارشد پایهریز بنیاد که مُردن، حتی بیشتر ظاهر میشن.» قلب منگهائو از این که فهمید راه فرارش توسط مهروموم بسته شده فروریخت. او اکنون راهی برای ترک این مکان نداشت. قبل از اینکه وقت داشته باشد وضعیت را بیشتر بررسی کند، ناگهان به عقب شلیک شد.
سپر برفی پرنده ناگهان شروع به انقباض سریع کرد. همانطور که این کار را انجام داد، زمین و درختان را به طور کامل منجمد کرد. به سرعت حرکت کرد و مستقیماً به سمت موقعیت منگهائو حرکت کرد. البته هدفش منگهائو نبود؛ این فقط یک عملکرد عادی از طلسم مهروموم بود.
انقباض برای مدت طولانی دوام نمیآورد. چند صد کیلومتر به سمت داخل حرکت میکرد، سپس بهآرامی متوقف شد.
منگهائو خیلی از آن دور نبود. هنگامی که او عقبنشینی میکرد، هیچ زمانی نداشت که حرکات خود را پنهان کند. با نزدیک شدن به شمشیر پرنده پرید و تبدیل به پرتو نور شد که البته توجه تهذیبگران فرقهی باد سرد را به خود جلب کرد.
«اون شخص...»
«اون منگهائوعه! من عکسش رو دیدم!»
«پس منگهائوعه. کشیشها و بقیه دنبال اون هستن. بگیرینش! اونوقت میتونیم بفهمیم که اینجا چه اتفاقی افتاده!»
چشمان تهذیبگران فرقهی باد سرد با نیات بیمارگونه درخشیدند.
تهذیبگر پایهریز بنیاد گفت: «همهی شما، برید اون رو بگیرید، من دارم طلسم مهروموم کننده رو محکم میکنم و هنوز چند لحظه نیاز دارم.»
همینکه مهر منبقض شونده را فعال میکرد، قادر به ترک موقعیت خود نبود. با اینحال، تا آنجا که به او مربوط میشد، منگهائو قادر به فرار نبود.
بهمحض اینکه کلمات از دهان مرد بیرون آمدند، هفت یا هشت ش...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

