فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

آسمان ها را مهر خواهم کرد

قسمت: 117

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل 117: یک مجازات کوچک
 
 
 
 
فقط منگ­هائو می‌توانست این صدا را بشنود. هیچ­کس دیگری نمی‌توانست حتی ذره‌ای از آن را حس کند. با وجود اینکه چو یویان همراه منگ­هائو در آتشفشان بود، او هم نمی‌توانست آن را بشنود.
 وقتی صدا سرش را پر کرد، چشمان منگ­هائو با نگاهی شدید پر شد.
 
 «قبیله عذاب باستانی... نگو که ما کنار معبد باستانی عذاب هستیم!؟ میراث جاویدان خونین. جاودانه... » منگ­هائو شوکه شد. او نسبتاً با تمام سطوح مختلف تهذیب آشنا بود. بعد از مرحله‌ی روح نوظهور، قطع روح بود و پس از آن کاوش دائو و سرانجام معراج جاودان.
 با این­حال، در ده‌ها هزار سال، تنها هفت یا هشت نفر موفق به رسیدن به آن مرحله شده بودند. حتی رسیدن به مرحله جستجوی دائو نیز معمول نبود.
 
 «میراث جاویدان خونین. یعنی اون شخص خودش رو فقط جاودانه خونده یا در واقع به معراج جاودانه رسیده؟» با وجود اینکه هیجان­زده بود، ناگهان به نبرد بین پدرسالار فرقه معتمد و لرد مکاشفه و دو کلمه‌ای که گفته شده بود فکر کرد. جاودانه‌ی سحر.
 
 وقتی به سر بزرگ و دهان باز آن، که به­نظر می‌رسید آن­سویش نوعی تونل باشد، نگاه می‌کرد چشمانش می‌لرزید. ورود به معنای آغاز جستجوی میراث است.
 
 "«نُه در سرزمین‌های جنوبی، باز خواهد شد و همه خلقت خواهند دانست.» می‌تونه به این معنی باشه که وقتی من وارد می‌شم، بعدش نه ورودی دیگه به میراث، در جهان خارج باز می‌شه؟ بعدش باد و ابرها آشفته میشن و همه از اون مطلع می‌شن؟" او مردد شد و به دهان خیره شد و در فکر فرورفت.
«باید اینطور باشه. 9 ورودی وجود داره که افراد می‌تونن برای جستجوی میراث وارد بشند. از بین اونها، یکی برای دریافت میراث جاویدان خونین انتخاب می‌شه. بنابراین، نه مکان، مشابه این‌جا وجود داره. اگه یکی باز بشه، همه اونها باز می‌شن. فقط نمی‌دونم آیا کسی قبلاً اون رو باز کرده؟» ناگهان به اطراف سواحل دریاچه نگاه کرد. آنها پر از استخوان‌های وحشتناک و سفید بودند. بسیاری از استخوان‌ها جمجمه انسان بودند.
 
 جمجمه‌ها دارای آثار سایش بودند. بدیهی است که آنها سال‌ها در اینجا وجود داشته‌اند. شاید به دلیل عجیب بودن این مکان بود که آنها پراکنده نشده بودند، بلکه تمام این مدت اینجا مانده­اند.
به هر حال، منگ­هائو هیچ راهی برای تأیین مدت زمان حضور آنها در اینجا نداشت، یا هیچ راهی برای تأیین اینکه آیا آنها متجاوز بودند یا افرادی که در زمان ایجاد این مکان قربانی شده بودند.
 
 او مدتی فکر کرد و در نهایت تصمیم گرفت که عجولانه وارد ورودی دهان نشود. آهسته به عقب رفت. همانطور که او این کار را انجام داد، سر غول‌پیکر به آرامی به همراه محراب به داخل دریاچه فرورفت. وقتی به سی­صد متری رسید، همه­چیز ساکت بود.
 
 همانطور که به عقب می‌رفت، آستینش را تکان داد و تعدادی از استخوان‌ها را در کیفش جمع کرد. سپس همان‌جا ایستاد و مدتی به دریاچه خون نگاه کرد و سپس برگشت و رفت.
 
 به‌زودی، او پیش چو یویان در خارج از غار شکاف مانند، بازگشت. صورت او رنگ­پریده بود و روی کوره قرص تمرکز کرده بود. چند گیاه دارویی بیرون آورد و آبشان را بیرون کشید و در کوره گذاشت. منگ­هائو در فاصله کمی از او با پای ضربدری نشست. نگاه عمیقی در چشمانش نمایان شد. یکی از جمج...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی