آسمان ها را مهر خواهم کرد
قسمت: 116
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل116: میراث یک جاودانه!
منگهائو با خونسردی گفت: «بالای آتشفشان سپری وجود داره که مانع بیرون رفتن میشه. بعد از روزها مشاهده متوجه شدم که رعدوبرق منحرفش میکنه.»
منگهائو دستش را به هوا بلند کرد و یک حرکت قاپزدنی انجام داد. یک افعی به سمت او پرواز کرد، که ماهرانه آن را گرفت و انگشتش را به نقطه ضعیف سرش فشار داد.
مار را در آغوش گرفت و با آرامش به چو یویان نگاه کرد. حوصله توضیح چیزی را نداشت، جلو رفت و دور کمر منعطفش را گرفت. صورت او سرخ شد. به دلیل ناهمواری لباسش، دست منگهائو مستقیماً روی پوست او فرود آمد.
وقتی شمشیر پرنده زیر پایش به سمت بالا پرواز کرد، بدنش برق زد. آنها با سرعت از مه بیرون رفتند و بهزودی به سپر رسیدند. منگهائو مار را به سمت آن پرتاب کرد. چو یویان چشمانش را برگرداند. او تماشا کرد که بدن مار تبدیل به مه خونی شد و سپس اسکلت وحشتناک و سفید آن دوباره به پایین افتاد. قیافهاش سوسو زد.
منگهائو به کیف نگهدارندهاش ضربه زد و ده شمشیر در حال پرواز ظاهر شد. آنها با شلیک به جلو به پرتوهای رنگارنگ نور تبدیل شدند و متعاقباً به خاکستر تبدیل شدند.
پس از انجام همه این کارها، منگهائو با چشمان سرد به او خیره شد. سپس درحالیکه او را نزدیک خود نگهداشت، دوباره به پایین آتشفشان پرواز کرد.
بغل شدن توسط منگهائو برای او عجیب بود. بهمحض اینکه روی زمین پا گذاشت، چندین قدم به عقب رفت. با آرامش پرسید: «به چه قرصی نیاز داری؟»
او گفت: «قرص هفت تندر.» درحالیکه حالتش مثل همیشه بود.
با اخم گفت: «قرص هفت تندر؟» او قبلاً اسم چنین قرص دارویی را نشنیده بود.
«من اون رو از یه مکان باستانی بهدست آوردم. میتونه رعدوبرق رو از آسمان تحریک کنه. اگه بتونی بسازیش، میتونیم از اینجا بریم بیرون.» او دیگر چیزی نگفت و به او اجازه داد تا مزایا و معایب را برای خودش بسنجد. ارائه توضیحات بیشتر میتواند سؤالات بیشتری را ایجاد کند، و او نمیخواست او به این شکل فکر کند.
یک لحظه سکوت کرد. سرانجام گفت: «برای ساختن قرصها به کوره قرص احتیاج دارم.» اگرچه او قبلاً چیزی در مورد قرص هفت تندر نشنیده بود، اما سپر را با چشمان خود دیده بود.
منگهائو به کیسهاش ضربه زد و یک کوره قرص کوچک به اندازه یک دست تولید کرد. این چیزی بود که او از کیف شانگگوانشیو بهدست آورده بود .آن را با این نیت تهیه کرده بود که خودش قرصها را بسازد.
«کوره یشم هفت ستاره!» وقتی چو یویان به کوره قرص چشم دوخت، حالتی از شوک صورتش را پوشاند. او از این نوع کوره اطلاع داشت. کیفیت آن فراتر از حد معمول بود و بسیار ارزشمند بود. او به منگهائو نگاه کرد. «من علاوه بر کوره قرص، به آتش آسمان و زمین نیاز دارم.»
منگهائو دستش را بلند کرد و بلافاصله دو شمشیر چوبی ظاهر شدند. آنها به زمین کوبیدند و به صورت مارپیچی به سمت پایین حفاری کردند. لحظهای گذشت و بعد صدای غرش به گوش رسید. هوای گرمی بیرون آمد و به دنبال آن دو شمشیر چوبی به راه افتاد. از درون حفرهای به اندازه کف دست که توسط دو شمشیر چوبی ایجاد شده بود، شعلههای آتش بلند شد. این آتش زمینی بود.
منگهائو دستش را به هوا بلند کرد و یک حرکت قاپزدنی انجام داد. یک افعی به سمت او پرواز کرد، که ماهرانه آن را گرفت و انگشتش را به نقطه ضعیف سرش فشار داد.
مار را در آغوش گرفت و با آرامش به چو یویان نگاه کرد. حوصله توضیح چیزی را نداشت، جلو رفت و دور کمر منعطفش را گرفت. صورت او سرخ شد. به دلیل ناهمواری لباسش، دست منگهائو مستقیماً روی پوست او فرود آمد.
وقتی شمشیر پرنده زیر پایش به سمت بالا پرواز کرد، بدنش برق زد. آنها با سرعت از مه بیرون رفتند و بهزودی به سپر رسیدند. منگهائو مار را به سمت آن پرتاب کرد. چو یویان چشمانش را برگرداند. او تماشا کرد که بدن مار تبدیل به مه خونی شد و سپس اسکلت وحشتناک و سفید آن دوباره به پایین افتاد. قیافهاش سوسو زد.
منگهائو به کیف نگهدارندهاش ضربه زد و ده شمشیر در حال پرواز ظاهر شد. آنها با شلیک به جلو به پرتوهای رنگارنگ نور تبدیل شدند و متعاقباً به خاکستر تبدیل شدند.
پس از انجام همه این کارها، منگهائو با چشمان سرد به او خیره شد. سپس درحالیکه او را نزدیک خود نگهداشت، دوباره به پایین آتشفشان پرواز کرد.
بغل شدن توسط منگهائو برای او عجیب بود. بهمحض اینکه روی زمین پا گذاشت، چندین قدم به عقب رفت. با آرامش پرسید: «به چه قرصی نیاز داری؟»
او گفت: «قرص هفت تندر.» درحالیکه حالتش مثل همیشه بود.
با اخم گفت: «قرص هفت تندر؟» او قبلاً اسم چنین قرص دارویی را نشنیده بود.
«من اون رو از یه مکان باستانی بهدست آوردم. میتونه رعدوبرق رو از آسمان تحریک کنه. اگه بتونی بسازیش، میتونیم از اینجا بریم بیرون.» او دیگر چیزی نگفت و به او اجازه داد تا مزایا و معایب را برای خودش بسنجد. ارائه توضیحات بیشتر میتواند سؤالات بیشتری را ایجاد کند، و او نمیخواست او به این شکل فکر کند.
یک لحظه سکوت کرد. سرانجام گفت: «برای ساختن قرصها به کوره قرص احتیاج دارم.» اگرچه او قبلاً چیزی در مورد قرص هفت تندر نشنیده بود، اما سپر را با چشمان خود دیده بود.
منگهائو به کیسهاش ضربه زد و یک کوره قرص کوچک به اندازه یک دست تولید کرد. این چیزی بود که او از کیف شانگگوانشیو بهدست آورده بود .آن را با این نیت تهیه کرده بود که خودش قرصها را بسازد.
«کوره یشم هفت ستاره!» وقتی چو یویان به کوره قرص چشم دوخت، حالتی از شوک صورتش را پوشاند. او از این نوع کوره اطلاع داشت. کیفیت آن فراتر از حد معمول بود و بسیار ارزشمند بود. او به منگهائو نگاه کرد. «من علاوه بر کوره قرص، به آتش آسمان و زمین نیاز دارم.»
منگهائو دستش را بلند کرد و بلافاصله دو شمشیر چوبی ظاهر شدند. آنها به زمین کوبیدند و به صورت مارپیچی به سمت پایین حفاری کردند. لحظهای گذشت و بعد صدای غرش به گوش رسید. هوای گرمی بیرون آمد و به دنبال آن دو شمشیر چوبی به راه افتاد. از درون حفرهای به اندازه کف دست که توسط دو شمشیر چوبی ایجاد شده بود، شعلههای آتش بلند شد. این آتش زمینی بود.
آنها داخل یک آتشفشان بودند و معلوم شد که آتشفشان نمرده است. منگهائو پس از بازسازی پایه تهذیب خود، این موضوع را بررسی کرده بود و حد...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی


