فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

آسمان ها را مهر خواهم کرد

قسمت: 116

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل116: میراث یک جاودانه!
 
 
 
 
منگ­هائو با خونسردی گفت: «بالای آتشفشان سپری وجود داره که مانع بیرون رفتن می­شه. بعد از روزها مشاهده متوجه شدم که رعدوبرق منحرفش می‌کنه.»
 منگ­هائو دستش را به هوا بلند کرد و یک حرکت قاپ­زدنی انجام داد. یک افعی به سمت او پرواز کرد، که ماهرانه آن را گرفت و انگشتش را به نقطه ضعیف سرش فشار داد.
 مار را در آغوش گرفت و با آرامش به چو یویان نگاه کرد. حوصله توضیح چیزی را نداشت، جلو رفت و دور کمر منعطفش را گرفت. صورت او سرخ شد. به دلیل ناهمواری لباسش، دست منگ­هائو مستقیماً روی پوست او فرود آمد.
 
 وقتی شمشیر پرنده زیر پایش به سمت بالا پرواز کرد، بدنش برق زد. آنها با سرعت از مه بیرون رفتند و به­زودی به سپر رسیدند. منگ­هائو مار را به سمت آن پرتاب کرد. چو یویان چشمانش را برگرداند. او تماشا کرد که بدن مار تبدیل به مه خونی شد و سپس اسکلت وحشتناک و سفید آن دوباره به پایین افتاد. قیافه‌اش سوسو زد.
 
 منگ­هائو به کیف نگه­دارنده‌اش ضربه زد و ده شمشیر در حال پرواز ظاهر شد. آنها با شلیک به جلو به پرتوهای رنگارنگ نور تبدیل شدند و متعاقباً به خاکستر تبدیل شدند.
 
 پس از انجام همه این کارها، منگ­هائو با چشمان سرد به او خیره شد. سپس درحالی­که او را نزدیک خود نگه­داشت، دوباره به پایین آتشفشان پرواز کرد.
 
 بغل شدن توسط منگ­هائو برای او عجیب بود. به­محض اینکه روی زمین پا گذاشت، چندین قدم به عقب رفت. با آرامش پرسید: «به چه قرصی نیاز داری؟»
 او گفت: «قرص هفت تندر.» در­حالی­که حالتش مثل همیشه بود.
 با اخم گفت: «قرص هفت تندر؟» او قبلاً اسم چنین قرص دارویی را نشنیده بود.
 «من اون رو از یه مکان باستانی به­دست آوردم. می‌تونه رعدوبرق رو از آسمان تحریک کنه. اگه بتونی بسازیش، می‌تونیم از اینجا بریم بیرون.» او دیگر چیزی نگفت و به او اجازه داد تا مزایا و معایب را برای خودش بسنجد. ارائه توضیحات بیشتر می‌تواند سؤالات بیشتری را ایجاد کند، و او نمی‌خواست او به این شکل فکر کند.
 
 یک لحظه سکوت کرد. سرانجام گفت: «برای ساختن قرص‌ها به کوره قرص احتیاج دارم.» اگرچه او قبلاً چیزی در مورد قرص هفت تندر نشنیده بود، اما سپر را با چشمان خود دیده بود.
 
 منگ­هائو به کیسه‌اش ضربه زد و یک کوره قرص کوچک به اندازه یک دست تولید کرد. این چیزی بود که او از کیف شانگ­گوان­شیو به­دست آورده بود .آن را با این نیت تهیه کرده بود که خودش قرص‌ها را بسازد.
 
 «کوره یشم هفت ستاره!» وقتی چو یویان به کوره قرص چشم دوخت، حالتی از شوک صورتش را پوشاند. او از این نوع کوره اطلاع داشت. کیفیت آن فراتر از حد معمول بود و بسیار ارزشمند بود. او به منگ­هائو نگاه کرد. «من علاوه بر کوره قرص، به آتش آسمان و زمین نیاز دارم.»
 
 منگ­هائو دستش را بلند کرد و بلافاصله دو شمشیر چوبی ظاهر شدند. آنها به زمین کوبیدند و به صورت مارپیچی به سمت پایین حفاری کردند. لحظه‌ای گذشت و بعد صدای غرش به گوش رسید. هوای گرمی بیرون آمد و به دنبال آن دو شمشیر چوبی به راه افتاد. از درون حفره‌ای به اندازه کف دست که توسط دو شمشیر چوبی ایجاد شده بود، شعله‌های آتش بلند شد. این آتش زمینی بود.
آنها داخل یک آتشفشان بودند و معلوم شد که آتشفشان نمرده است. منگ­هائو پس از بازسازی پایه تهذیب خود، این موضوع را بررسی کرده بود و حد...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی