ورود عضویت
leveling with gods-3
قسمت ۲۸
انتخاب فونت
انتخاب سایز فونت

اگر یو وون مجبور بود فردی را انتخاب کند که بیشتر از همه به آن احترام میگذاشت، هرکول را انتخاب میکرد.

او یک قهرمان بود. هرکول هرگز در مجازات شیطان تردیدی نکرد و همچنین قدرت کافی برای این کار را داشت. او با ضعیفان مهربان بود و هرگز از قدرت خود سوء استفاده نمی­کرد . از نظر قدرت، از هرکس دیگری در برج قوی تر بود.

«چیزی که من بهش امیدوارم غول آساییه.»

این درست قبل از شروع جنگ با خدایان بیرونی بود. زمانی بود که کرونوس در مورد امکان پذیری [حرکت ساعت] به آنها گفت و آنها شروع به بحث در مورد اینکه چه کسی باید به گذشته برگردد کردند.

شاه میمون، کرونوس، هرکول، اودین. بسیاری از بزرگترین موجودات برج در یک مکان جمع شده بودند تا در مورد اینکه چه چیزی را بدست آورند و از شر چه چیزی خلاص شوند بگومگو کنند.

« نه. این خیلی ناکارآمده.»

اودین پیشنهاد هرکول را رد کرده بود.

[غول آسایی] مطمئناً مهارت خوبی بود. حتی اگر همه برج را بگردید احتمالاً کمتر از صد مهارت وجود دارد که میتوان آنها را بهتر در نظر گرفت. با این حال به دست آوردن آن بسیار پیچیده بود.

« به علاوه این با خدایان ما همخونی نداره(جور در نمیاد). میدونی کشتن 000/10 تا غول و در خون اونها خیس شدن چه معنایی داره نه؟»

«غول آسایی تنها شانس ما برای جنگ با یه غول نیست.»

هرکول به شاه میمون که در گوشه ای خوابیده بود نگاه کرد.

این در زمانی بود که یو وون فهمید که هرکول میخواهد چه بگوید.

«سوروترا.»

«درسته.»

« میخوای اونو بگیری؟»

« فقط قصد دارید تا وقتی که زمان تموم بشه ازش فرار کنید؟ اگرچه فکر کنم این خیلی امن تره.»

هرکول شانه هایش را بالا انداخت.

هرکول یکی از نامزدهای بازگشت به گذشته بود. پس از شنیدن راجب سوروترا، فکرکرد که یک کلید بالقوه برای غول آسایی پیدا کرده است.

این یک فکر بی اساس نبود. غول ها یکی از نژاد های حاکم بر برج بودند. بنابراین چه اتفاقی می افتد اگر کسی در طول آموزش خود را در خون غول غوطه ور میکرد؟ امکان داشت تنها با یک قلب بتوانند غول آسایی را بدست آورند.

«باید بُکُشیمش.»

«وگرنه واقعاً فرصتی براش وجود نداره.»

« من رای به بله میدم.»

«من میگم نه. خیلی خطرناکه.»

«من… رای ممتنع میدم.»

رای گیری به پایان رسید. نتیجه «بله» بود.

همه اینها به لطف رای نهایی‌ـه یو وون بود.

« فکر کنم الآن باید به این فکر کنیم که چطوری یه نفر میتونه سوروترا رو شکست بده. »

«اونها به امتیاز نیاز خواهند داشت. اگه فقط میتونستن شمشیر آهنین قطبی رو بگیرن… »

«این کافی نیست. اونها حتی به ویژگی یخ بیشتری نیاز خواهند داشت…»

تمرکز جلسه به طور ناگهانی به نحوه شکست سوروترا تغییر کرده بود.

[شمشیر آهنین قطبی] و [کریستال های یخی]، [ردای پایرومنسی] و [چشم های سوزان]. راه هایی برای کسب امتیاز. نقاط ضعف سوروترا و الگوها…

پس از صحبت در مورد ایده های بی شمار، نتیجه گیری شد که این امکان پذیر است.

«اگه نتونستید کاملاً از دست غول آسایی بر بیاید، از دنبال کردن سازنده کیمرا دست بکشید.»

رییس واقعی و نهایی آموزش، چایلد سازنده کیمرا، ظاهر شده بود.

« بعد از ایجاد آشفتگی در طبقات پایین، ممکنه که قدرتش رو از دست داده باشه و به آموزش تبعید شده باشه، ولی هنوز خطرناکه. گذشته از اینکه اون کیمرای نوع انسان هم داره.»

«میشه که فقط تو چند روز درغول آسایی حرفه ای شد؟»

« خیلی سخت خواهد بود.»

بعد از گفتن این، هرکول به شاه میمون نگاه کرد.

« چیزی برای اضافه کردن نداری؟ اگه درست یادم بیاد تو کسی بودی که موقع بالا رفتن از برج اونو شکست دادی.»

«چیزی برای اضافه کردن؟»

این زمانی رخ داد که شاه میمون در حال صعود به طبقه پنجاهم بود. او به عنوان نامزد رتبه دار شدن بسیار معروف شده بود. چایلد در نهایت بعد از اینکه تلاش کرد تا او را بگیرد و به یک کیمرا تبدیل کند شکست خورد .

شاه میمون کسی بود که در مورد خالق کیمرا چیزی میدانست.

«من واقعاً چیزی ندارم که بهتون بگم.»

شاه میمون بی علاقه به نظر می رسید و قبل از ادامه دادن خمیازه ای کشید.

«هیچی به جز…»

***

کررررک-تقق!-

ماهیچه ها در بازوی یو وون شروع به مشنج شدن کرد . بازوی او در واقع به اندازه بازوی یک غول نشد . با این حال بعد از فعال کردن غول آسایی ماهیچه های بازوی او مانند یک غول عضلانی شده بود .

[بازوی شما سرشار از قدرت یک غول شده است.]

[شما مهارت پایینی دارید.]

[آمار ساختار بدنی شما به طور موقت به قدرت تبدیل می شود.]

[امتیاز ساختار بدنی بسیار کم است.]

[غول آسایی به صورت جزئی رخ می دهد.]

فقط بازوی راست او سرشار از قدرت غول شده بود . به دلیل مهارت و ساختار بدنی پایین، یو وون هنوز نتوانسته بود از غول آسایی به درستی استفاده کند .

با این حال همین کافی بود .

دارم میبینم. پس این محدودیت من تو این مرحله هست.

یو وون وقتی که بدنش را کش و غوص میداد دست راستش را ماساژ داد.

[غول آسایی] مهارتی بود که به امتیاز ساختار بدنی بیشتری نسبت به قدرت مقدس نیاز داشت. این با تبدیل امتیاز ساختار بدنی شما به قدرت عمل میکرد پس می توانستید قدرتی انفجاری را آزاد کنید .

خوشبختانه یو وون با خوردن قلب سوروترا قدرت و امتیاز ساختار بدنی زیادی بدست آورده بود ، اما هنوز خیلی فاصله داشت تا بتواند تمام قدرت غول آسایی را مهار کند .

هنوز…

قرچچ-

یو وون مشتش را محکم کرد و در دست راستش قدرت را حس کرد.

«این باید کافی باشه.»

بومم-

پای یو وون زمین را لمس کرد.

با احساس نادیده گرفته شدن، صورت چایلد باری دیگر دمغ شد .

«خب، خب.»

تکان دادن- تکان دادن-

مانا سیاه مشنج شد و به ده ها رشته تبدیل شد . سپس شیلد عصا و دست هایش را در حالی که فریاد میزد بلند کرد :« بعد از اینکه تیکه تیکتون کردم جوابتون رو میشونم .حتی اگه از نوادگان مستقیم الیمپوس باشید مثل اون دو رگه، هنوز هم یه مشت بزدل هستید.»

ووشش-

همه رشته های مانا به سمت یو وون پرواز کرد.

همزمان یو وون دست هایش را در مقابل او دراز کرد.

چنگ زدن

خررچ-تقق-

«…؟»

«خیلی حرف میزنی.»

چنگ یو وون رشته های مانا را از هم جدا کرد و باعث از بین رفتن قدرت و پراکنده کردن آنها شد.

چایلد شوکه شده، مانای بیشتری را به عصای خود وارد کرد.

[تابوت سه لایه]

تتپ-

تقق- تق-

سه تابوت سیاه از زمین بیرون آمد و یو وون را یکی پس از دیگری در خود فرو بردند . این محدودیت قوی تری بود . با این حال …

در هم کوبیدن-

… این بار چیزی تغییر نکرد . تابوت سیاه به راحتی زیر مشت یو وون خرد شد . اما با انتظار چنین چیزی ، به دنباله آن شیلد مهارت دیگری را نشان داد .

[نیش زهرآلود فاسد]

ویییررر-

ده ها نیش در اطراف یو وون و چایلد ظاهر شد . هر یک از آنها به اندازه ای محکم بودند که به راحتی فولاد را سوراخ می کردند ، البته ناگفته نماند که آنها سمی بودند.

«از این نمیر.»

چایلد در حالی که عصایش را تکان میداد، با یک لبخند حال به هم زن خندید.

«چیزای زیادی دارم که میخوام ازت بشنوم.»

ووش-وووش-ووش-!

نیش ها به سمت یو وون پرواز کردند.

فووششش-

چشم های یو وون بیشتر به رنگ قرمز آغشته شد.

نیش هایی که به سمت او پرواز می کردند همگی کند به نظر می رسیدند. یو وون حتی سعی نکرد از آنها فرار کند.

در هم کوبیدن-!

یکی از نیش ها تکه تکه شد. تکه های آن در همه جا پرواز میکرد.

یکی مشکلی نداشت. چایلد انتظار این را داشت ولی…

تق-تقق-!

دیدن شکسته شدن نیش ها یکی پس از دیگری لبخند را از چهره شیلد به آرامی پاک کرد.

«چطور این…؟»

تقق-!

حداقل نیمی از نیش ها از بین رفتند.

چایلد جریان مانا را در بازوی یو وون احساس کرد .

غول آسایی مهارتی نبود که فقط قدرت فرد را بالا ببرد. این مهارت اساساً بدن فرد را به یک سلاح کشنده تبدیل میکرد.

حتی اگه از نوادگان هرکول باشه چطور یکی از شرکت کننده ها میتونه اینارو با نیروی خالص بشکنه؟

یو وون به چایلد نزدیک تر شده بود.

برای چایلد، یو وون مانند یک گاو خشمگین ظاهر شد و در حالی که ده ها نیش را از بین می برد نزدیکتر شد.

چایلد مهارت بعدی خود را آماده کرد.

[دیوار خاردار آبنوس]

غررررر-

دیوار سیاه دولایه ای ظاهر شد. این دیوار متشکل از صدها خار، در حال حاظر قوی ترین مهارت دفاعی‌ای بود که چایلد میتوانست بعد از افتادن به منطقه آموزشی از آن استفاده کند.

سعی کن از این رد شی. قبل از اینکه بتونی خرابش کنی دستت…

واممم-!

تققق-

چون فکر می کرد که با محاصره دیوار خاردار در امان است، شوکه شد. او تاثیر شدیدی از بیرون احساس کرد.

در دیوار خاردار شکستگی ایجاد شد.

یو وون به تلاشش برای تخریب آن ادامه داد.

«دیوونه عوضی.»

ویرررر-

چایلد مانای بیشتری را به دیوار خاردار آبنوس وارد کرد.

واممم-واممم-!

غرررر-غررر-

لرزش دیوار ادامه داشت.

واممم-

کرررک-

شکاف همچنان بزرگتر می شد.

عرق روی پیشانی چایلد جمع شده بود و همچنان مانا را درون دیوار می فرستاد.

واممم-

این آخرین ضربه بود.

برای لحظه ای مشت های یو وون متوقف شد.

«ها….ها….»

چایلد نفسش را جمع کرد، درحالی که از استفاده زیاد مانا در عرق غرق شده بود.

متوقف شده؟

تاثیرات متوقف شده بود.

چایلد آهسته لبخندش را دوباره بدست آورد.

آره. شرط میبندم اونم خسته شده. احتمالاً دستش رو به خاطر تلاش برای خراب کردن دیوار شکونده.

کرررک-

فرضیه او به سرعت از بین رفت.

دیوار اطراف او شروع به فرو ریختن کرد و در یک چشم به هم زدن ، دستی از دهانه آن عبور کرد.

چنگ زدن-

« کاقققق!»

چایلد همانطور که با گردنش به هوا بلند میشد، احساس خفگی کرد.

کوبیدن-!

پس از بالا بردن او، یو وون بلافاصله سرش را به زمین کوبید. سپس یو وون مانا را در مشت خود فرو کرد و شروع به زدن صورتش کرد.

واممم-وامم-واممم-!

هنگامی که سر چایلد در زمین فرو رفت، زمین تکان خورد.

خون از مشت یو وون چکه کرد. نتیجه ای از مجروح شدن توسط دیوار خاردار.

«من….نمیمیرم…»

علیرغم این واقعیت که سرش به زمین کوبیده شده بود، چایلد داشت میخندید. حتی پس از ضربات مشتی که با غول آسایی تقویت شده بود، فقط بینی و دندان هایش شکسته بود. به نظر نمیرسید آنقدر صدمه دیده باشد. بدن او بسیار سخت تر از آنچه به نظر می رسید بود.

«همونطور که شایعات میگفتند خیلی مقاومی.»

چایلد، خالق کیمرا یک رئیس معمولی نبود. او یک رتبه دار از هزار سال پیش بود و قرار بود به زودی در این آموزش شرکت کند و به عنوان یک بازیکن از برج دوباره بالا برود. در آنجا بود که چایلد بدن خود را مدت ها آماده میکرد.

«فن….فناناپذیر.»

پس از وصل کردن اعضای بدن تعداد بیشماری از شرکت کنندگان و تقریباً هزار سال آزمایش کردن روی خود، تمام بدن او سخت تر از فولاد بود.

بدن او از طریق جادوی سیاه که ارتباطی با امتیاز ساختار بدنی نداشت، تقویت شده بود. به همین دلیل است که در آینده وقتی چایلد دوباره صعود به برج را شروع کرد، به عنوان کیمرا نامیرا شناخته میشد.

این دلیل واقعی خطرناک بودن چایلد بود. او بدنی داشت که نمی توانست شکسته یا زخمی شود. او رئیس واقعی آموزش بود، بسیار قوی تر از کیمرای مهر و موم شده.

با وجود این یو وون دستش را دراز کرد و شانه اش را گرفت.

« تا زمانی که اینو داشته باشی میتونی همه چیزو ببینی.»

تقققق-

خرررر-

«آههه.» چایلد از درد فریاد زد.

یو وون به زور بازوی راست او را کنده بود.

چایلد جایی که بازویش به راحتی کنده شده بود را گرفت.

«دستم، دستم!»

«تو اعضای بدن رو بهم وصل کردی انگار که اسباب بازی هستن. جای تعجب نداره که به همین راحتی از بین رفت.»

فووششش-

علت قرمز شدن چشم های یو وون؛[چشم های سوزان]، چشمانی که میتواند تمام خلقت را ببیند، به یو وون اجازه داد تا خطوط کمرنگی که بدن چایلد را بهم متصل کرده بود ببیند.

یو وون دستش را برای بازوی دیگر شیلد دراز کرد.

چنگ زدن-

«لط…لطفاً وایستا!»

تققق-

خرررر-

حتی اگر با آزمایشات تقویت شده باشد، هنوز بدنی است که از اتصال اعضای بدن سایر شرکت کنندگان ساخته شده است و همان یک‌دست نبودن اجزای بدنش، نقطه ضعف اصلی‌اش بود…

«چرا ازمن میخوای که منصرف بشم؟»

سپس یو وون ران چایلد را گرفت. درحالی که دستش را محکم میکرد، یو وون مستقیماً در چشم های چایلد نگاه کرد.

« یادت رفته چند نفرو تیکه تیکه کردی؟»

پایان قسمت 28