ورود عضویت
leveling with gods-3
قسمت ۴۱
انتخاب فونت
انتخاب سایز فونت

یک رتبه‌دار محدود شده هنوز هم یک رتبه‌دار بود. فقط با ایستادن نزدیک او احساس می‌کرد تمام بدنش بی‌حس و کرخت می‌شود. ​

«جریمه‌ی سبکی در انتظار نیست.»

​یو وون سعی کرد با چریسس منطقی رفتار کند. او امیدوار بود تا که هفایستوس بیدار شود و او به مبارزه نپیوندد. ​

مجازات برج وقتی یک رتبه‌دار با یک بازیکن‌تازه وارد مبارزه می‌کرد بسیار سنگین‌تر از حالت عادی بود. جریمه‌ی آن با هفایستوس متفاوت بود که در برابر بازیکنانی که ابتدا به او حمله کرده بودند، انتقام گرفته بود. ​

«می‌دونم.»

فششششش-

چریسس فشاری را که برج بر او وارد می‌کرد را تحمل کرد. او در حالی که زخم‌های باز خود را با آتش می‌سوزاند، نیزه دیگری ساخت. ​

«چه رابطیه‌ای با هفایستوس داری؟»

«من یکی از مشتری‌هاشم.»

«مشتری؟»

از نگاه چریسس به سادگی می‌شد فهمید که گیج شده و حرف یو وون را نفهمیده. مشتری؟ سپس با خود فکر کرد که شاید او آیتم مهمی را برای ساخت یا تعمیر به دستان هفایستوس سپرده. اما باز هم نمی‌توانست آن را درک کند. چرا کسی باید با چنین رابطه‌ای در چنین مبارزه‌ای درگیر شود؟ ​

یو وون نفس عمیقی کشید. او سعی کرد فاصله‌ای ایجاد کند تا دیگر بازیکنان در حمله چریسس گرفتار نشوند. ​

کافیه یه ذره تعلل کنم و گاردم رو پایین بیارم تا کاملا خاکسترم کنه…

​حریف او یک رتبه‌دار و دست راست آپولو، حاکم آتش، بود. با اینکه در این زمان، چریسس به تازگی توانسته بود مقام رتبه‌دار را به‌دست آورد اما باز هم کسی نبود که دست‌کم گرفته شود.​ ​

باید از مزیت مجازات به نفع خودم استفاده کنم.

یو وون می‌دانست تا زمانی که از برج بالا می‌رود، بالاخره روزی مجبور خواهد بود با اولیمپوس و رتبه‌دارهایش بجنگد. ولی این خیلی زودتر از چیزی بود که انتظارش را داشت اما می‌دانست که نیازی به ترسیدن نیست. ​

اگه جراحات و جریمه‌ی سنگینش رو در نظر بگیرم… نباید بیشتر از ۵ تا ضربه دووم بیاره.

اگر چریسس می‌توانست از تمام قدرتش استفاده کند، این مبارزه غیرممکن بود. اما با در نظر گرفتن آسیب‌هایی که در حین مبارزه با هفایستوس به او وارد شده بود و جریمه‌ی سنگینی که از مبارزه با یک بازیکن تازه‌وارد به او متحمل می‌شد… ​

از پسش بر میام.

خوشبختانه یو وون هم خیلی ناچیز نبود. با یو وون به کمک چشم‌های سوزان و ردای پایرومنسی مقاومت زیادی در برابر آتش داشت. علاوه بر این، او قبلا در طول مراحل آموزشی، از آتش‌های نابودی سوروترا جان سالم به در برده بود. ​

این اولین طبقه هم بود. شاید چریسس یک رتبه‌دار بود، اما محدودیت‌های برج به این معنی بود که او بسیار ضعیف‌تر از حال عادی عمل‌ می‌کرد. ​

ترک خوردن-

بازوی یو وون شروع به بزرگ شدن کرد. مانند یک بالون که باد کرده، بازوی یو وون از نظر اندازه و قدرت بزرگ شده و به کمک مانا تقویت شده بود. ​

با دیدن این تغییر یو وون، چشم‌های چریسس و آگاممنون گشاد شد. ​

[‏غول‌آسایی]

این قوی‌ترین مهارتی بود که یو وون داشت و همچنین یکی از مهارت‌هایی بود که نماد اولیمپوس بود. ​

«پس اون همچین مهارت خارق‌العاده‌ ای با خودش داشت.»

غول آسایی مهارتی بود که فقط هرکول در اولیمپوس داشت. رتبه‌دارهای بسیاری برای به‌دست آوردن آن مهارت تلاش کردند ولی همه بی‌نتیجه بود. این بدان معنا بود که [‏غول‌آسایی]‏ یک مهارت حماسی بود که حتی اکثر رتبه‌دار هم آن را نداشتند. ​

«یک…»

فوووووش!

نیزه شعله‌ور چریسس حرارت شدیدی را ساطع می‌کرد. ​

«مهم نیست. با این همه اون هنوزم یه بازیکن تازه‌وارده.»

وییییژ!

یک خورشید به سوی یو وون پرواز کرد. یا حداقل این شکلی بود که به نظر می‌رسید. ​

یو وون با تمام قدرت دست غول‌آسایش را به جلو حرکت داد. ​

خرد شدن!

[غول‌آسایی در حال نبرد یا نیزه‌ی خورشید است.]

[چشمان سوزان دربرابر نیزه‌ی خورشید از خود مقاومت نشان می‌دهند.]

[ردای پایرومنسی دربرابر نیزه‌ی خورشید از خود مقاومت نشان می‌دهد.]

فــیش فووو!

غول‌آسایی مهارتی بود که توانست از سد زره و دفاع خالق کیمرا عبور کند. با این حال، دفاع در برابر حمله یک رتبه‌دار با قدرت فیزیکی خالی کافی نبود. ​

[‏شما در مقاومت در برابر نیزه‌ی خورشید شکست خوردید.]

[‏اثر وضعیت: سوختگی]

جززز-

بازوی یوون قرمز شده بود. تحمل دردی که از سوختن ایجاد می‌شد سخت بود. او به طریقی توانسته بود جلوی حمله را بگیرد، اما موفق نشده بود که سالم بیرون بیاید. ​

شاید باید چندتا کریستال‌ یخی می‌خریدم.

یوون در این فکر بود که اگر او چند عدد کریستال‌ یخی را مصرف می‌کرد، مثل زمانی که بر علیه سوروترا می‌جنگید، اوضاع بهتر از این پیش می‌رفت. اگر چه ممکن بود حرکاتش به خاطر هاله یخی کمی کندتر شده باشد اما حداقل مقاومت آتش بالاتری می‌داشت. ​

خب، حالا افسوس خوردن تاثیری به حالم نداره.

ووووووش-

حمله بعدی چریسس پیش از این آغاز شده و به سمت یو وون در حرکت بود.

فوووووووووش!

ببااااام-

شعله‌های آتش شکل موجی‌ مانندی به خود می‌گرفته بودند. در واقع به گدازه نزدیک‌تر بود تا به آتش، اما واقعا گدازه نبود. برای چریسس که در این طبقه‌ قدرت‌هایش محدود شده بود، ایجاد گدازه امری غیرممکن بود. ​

با این‌ حال اگر یک رتبه‌دار برتر مثل آپولو اینجا بود، قضیه کمی فرق می‌کرد.

انگار نمی‌خواد بهم فرصت استراحت بده.

ویییییییییی!

یو وون سه گوی مانا را در اطراف خود ایجاد کرد. ساخت سه‌گوی مانا همزمان مقدار خیلی زیادی مانا مصرف می‌کرد اما یو وون در این لحظه حاضر به انجام هر کاری بود. سپس با یک حرکت دست، هر سه گوی را به حالت انفجار مانا رها کرد. ​

بــــــــوم!

​گوی‌های انفجار مانا با موج آتش برخورد کردند، اما تنها فایده‌ی آنها کاهش شدت نیروی موج بود. ​

ووووو!

امواج آتشین مستقیما به یو وون برخورد کردند. او نهایت تلاش خود را به کار برد تا با بازوی عضلانیش از بدن خود محافظت کند و با تقویت [‏چشم‌های سوزان] در برابر حرارت شعله‌ها مقاومت کند. ​

[چشمان سوزان دربرابر نیزه‌ی خورشید از خود مقاومت نشان می‌دهند.]

[ردای پایرومنسی دربرابر نیزه‌ی خورشید از خود مقاومت نشان می‌دهد.]

[‏شما در مقاومت در برابر نیزه‌ي خوردشی شکست خوردید.]

[‏اثر وضعیت: سوختگی درجه ۲]

یک رشته پیام در مقابل چشم‌های یو وون ظاهر شد. ​

احساس می‌کرد که زنده زنده در حال برشته شدن است. دودی از بدنش خارج می‌شد و احساس کرد که پایش سست شده و دیگر تحمل ندارد.

لبه‌های ردای‌ پایرومنسی شروع به سوختن کرد. با وجود اینکه قابلیت ویژه‌ی این ردا مقاومت بالا دربرابر گرما بود ولی نه گرمای ایجاد شده توسط یک رتبه‌دار. ​

«این… از دومیش…»

جرقه زدن و ترک خوردن…

الکتریسیته‌ای زرد شروع به جریان یافتن در بدن چریسس کرد. این دومین مرحله‌ی مجازات بود. ​

یو وون تنها کسی نبود که از شدت خستگی در حال طلف شدن بودن. چریسس هم از تمام قدرت خود برای تحمل کردن جراحاتی که در طول مبارزه با هفایستوس به او وارد شده بود، استفاده می کرد.

یو وون با خود فکر کرد که: اگه فقط یه خورده بیشتر دووم بیارم…

یک‌بار پلک زد. فقط برای کسری از ثانیه بود و فکر می‌کرد که فاصله زیادی بین خودش و چریسس وجود دارد. ولی… ​

در یک آن-

چریسس که مقداری تلو تلو می‌خورد در دل آتش ناپدید شد و… ​

بووووم!

«کاااع!»

در یک آن چریسس فاصله ی خودش با یو وون را به صفر رساند و مستقیما به سینه‌اش مشت زد.

تـــرک-

یو وون صدای شکسته شدن دنده‌هایش را شنید، اما این پایان کارش نبود.

کا بووووم!

چریسس انرژی‌اش را جمع کرد و مشتش را در سینه‌ی یو وون منفجر کرد که باعث شد یو وون به هوا پرتاب شود.

ووووش!

بوووووم!

بدن یو وون در هوا چرخید و با تمام سرعت به دیوار ساختمانی کوبیده شد.

دیوار تخریب شد و آوار روی سر یو وون ریخت.

وووووپ-

باااام-

«آخ…»

شاید به‌خاطر اینکه داخل طبقه‌ی اول بودیم زیادی دست کمش گرفتم…

شاید چریسس به تازگی به مقام رتبه‌داری رسیده بود، اما باز هم یک رتبه‌دار واقعی بود. حتی با وجود جراحات و محدود‌یت‌ها و مجازات‌ها، او دشمنی نبود که یو وون بتواند با خیال راحت شکستش دهد.

یو وون به‌خاطر داشتن آیتم‌ها و مهارت‌هایش تصور می‌کرد که حداقل بتواند برای مدت محدودی در مقابل چریسس از خود مقاومت نشان دهد تا وقتی که هفایستوس بیدار شود.

ولی این سومین ضربه‌ش بود.

«آه…»

در حالی که از درد به خود می‌نالید از زیر آوار خودش را بیرون کشید. استخوان‌های سینه‌اش شکسته بود ولی هنوز می‌توانست حرکت کند.

​زنده ماندن یو وون پس از این حمله، به‌ لطف امتیازات قدرت و ساختار بدنی اضافه‌ای بود که از مهارت ستاره‌ی بهشت‌کش و خوردن قلب غول به‌دست آورده بود و پس از آن محافظت کردن بدنش با مهارت غول‌آسایی بود.

فقط دوتا ضربه‌ی دیگه باقی مونده.

یو وون سعی کرد ادامه‌ی مبارزه را در ذهنش تصور کند.

واقعا می‌تونم تا اونجا زنده بمونم؟

ولی یو وون می‌دانست که راه دیگری ندارد.

درخشیدن-

در بین خرابه‌های ساختمان و غباری که در فضا بود، یک نور ضعیف به گوشه‌ی چشم یو وون برخورد کرد.

یو وون به محیط اطرافش نگاه کرد و متوجه شد که در جای آشناییست.

«کی می‌دونه…»

در بیرون از ساختمان، هنوز تعداد زیادی سرباز و یک رتبه‌دار انتظارش را می‌کشیدند اما…

«شاید واقعا بخت باهام یاره.»

یو وون لبخندی زد و دستش را دراز کرد.

×××

مجازات سومین ضربه‌ی چریسس شروع شده. دندان‌هایش را بهم فشار داد و سعی کرد تا تحملش کند ولی چنان فشاری نابود کننده‌ای در بدنش جریان پیدا کرده بود که نمی‌توانست دربرابرش ایستادگی کند.

«بوووووع!»

وقتی که جریمه به پایان رسید، روی زانوهایش بر زمین افتاد و دهانش حجم زیادی از خون بیرون زد.

«آآآع، بووووع–»

نمی‌توانست دهنش را بسته نگه‌ دارد.

پس… این یه مجازات واقعیه…

چریسس فردی بود که هرگز به پایین نگاه نمی‌کرد و نگاهش از همان ابتدا به اسمان و تبدیل شدن به یک رتبه‌دار بود. به همین خاطر هم هرگز به درستی مجازات برج را تجربه نکرده بود البته چند باری هم مجازات شده بود، ولی و به این شکل به‌خاطر استفاده از قدرتش در طبقه‌ی اول نبود. به همین خاطر از مجازات شدن ترسی نداشت.

«مجازات؟ وقتی خودت تجربه‌ش کردی متوجه میشی که چرا باید نگرانش باشی.»

این چیزی بود که آپولو بعد از دادن ماموریت به چریسس به او درباره‌ی مجازات گفته بود.

«اون موقعست که درک می‌کنی در این برج چه قدرت عظیمی جریان داره.»

در ابتدا چریسس متوجه حرف او نشده بود. اینکه به چه نوع قدرت و ماهیتی در حال اشاره کردن بود. واقعا قدرتی حتی بزرگ‌تر از اولیمپوس هم در برج وجود داشت؟

ولی حالا که طعم مجازات را چشیده بود، واقعیت را درک کرد.

به راحتی می‌تونه از صحنه حذفم کنه.

این مجازات متفاوت از هر نوع مهارتی بود که چریسس تا به حال دیده بود. اگر می‌خواست در قالب کلمات بیانش کند…

اراده…

چریسس حالا حس می‌کرد که چیزی بزرگ و غیرقابل وصف در این برج وجود داشت.

یعنی این اراده‌ی برجه که به ما اجازه‌ی مداخله در طبقات پایین‌تر رو نمیده؟

شگفت‌انگیز بود. چریسس تا به این لحظه فقط تصور می‌کرد که این برج فقط یک دنیای عظیم برای زندگی‌ست اما اینکه واقعا برای خودش اراده‌ای داشته باشد که صحیح را از غلط تشخیص دهد؟ این اراده‌ای بود که سعی داشت در تمام برج یک تعادل قدرت بوجود بیاورد و به این شکل از اکوسیستم طبقات پایینی و ضعیف‌ترش محافظت کند.

«ولی با این همه، کارمون تمومه.»

«ممنون برای کار سختتون قربان.»

آگاممنون به چریسس نزدیک شد و سرش را پایین آورد.

بدون کمک چریسس، این ماموریت امکان داشت که شکست بخورد. به‌خصوص که این چریسس بود که به کمک سپر مدوسا توانسته بود هفایستوس را به دام بیاندازد و حتی در یک مبارزه، بازیکنی که مداخله کرده بود را شکست دهد. این موفقیت‌ها تمام به‌خاطر حضور چریسس بود.

«سریعاً مجرم رو منتقل کنید و به مجروحین و طلفات رسیدگی کنید! درضمن…»

آگاممنون به ساختمانی که یو وون به آن برخورد کرده بود نگاه کرد.

چریسس مداخله کرد و گفت:«بذار همونجا بمونه.»

آگاممنون تعجب کرد و به چریسس نگاه کرد.

«ببخشید قربان ولی اون مرد در آینده حتما…»

«این ماموریت دیگه تموم شده. یادت نره ما با اینجا بودن و کاری که الان داریم انجام می‌دیم در واقع داریم قوانین برج رو پایمال می‌کنیم. واقعا دوست دارم از کشتار بیشتر جلوگیری کنم.»

آگاممنون از عصبانیت زبانش را گاز گرفت ولی فردی که این حرف را به او زده بود، رهبر این ماموریت، چریسس بود.

«متوجه شدم قربان. پس…»

بوووووم!

از داخل ساختمان فرو ریخته، آوار زیادی به بیرون پرتاب شدند و غبار غلیطی به بیرون رها شد. از درون آن گرد و غبار، یو وون با شمشیری در دست بیرون زد.

دوباره آتشی در چشمان آگاممنون شعله‌ور شد.

«اون تیکه گه لعنتی هنوزم می‌خواد…»

چریسس گفت:«صبر کن.»

اما اینبار آگاممنون با عصبانیت، رو به چریسس کرد و گفت:«واقعا می‌خواید ما بگید که هنوزم باید بیخیال اون بشیم؟ کاملا مشخصه که اون هنوزم می‌خواد مبارزه کنه!»

«فقط این نیست.»

چریسس سرش را تکان داد، چرا که اینبار به‌خاطر جلوگیری از قتل بی‌مورد آگاممنون را متوقف نکرده بود.

وووووووپ-

یو وون از دل غبار بیرون زد.

«اون…»

از درون دست دیگر یو وون، حجم زیادی از مانای تاریکی که در حال فوران بود. این مانایی نبود که بتوان شبیه به آن را دید.

«خیلی خطرناکه.»

[کریستال تاریک مقدس خالص]