ورود عضویت
leveling with gods-3
قسمت ۴۶
انتخاب فونت
انتخاب سایز فونت

فووش-!

یو وون شعله قرمز آتشینی را به سمت او پرتاب کرد.

[چشم های سوزان آتش عظیم را کنترل می کنند.]

[آتش عظیم + شمشیر مقدس]

 شمشیر یو وون که در [آتش عظیم] محصور شده بود چندین برابر بزرگ‌تر شد.

آتش درخشان در وسط کولوسئوم به سرعت به سمت شمشیرزن مقابل یو وون پرواز کرد.

کلنگ!

دو شمشیر با هم برخورد کردند.

چشمان یو وون درخشید.

واقعا ضربه‌م رو دفاع کرد؟

ترک برداشتن

شمشیر شمشیرزن در آستانه شکستن بود. برای شروع، چیزی که او در دست داشت، یک شمشیر مناسب نبود. آن چیزی بیش از یک تکه فلز زنگ زده و لب‌پر نبود.

یو وون تعجب کرد که چگونه شمشیرزن می تواند به این راحتی شمشیر بزرگش را بچرخاند.

مبارزه شروع به طولانی شدن کرد.

ولی من نیازی به یه مبارزه‌ی طولانی ندارم.

دوباره، یو وون مانایش را جمع آوری کرد.

فووش

آتش شعله ور شد.

در پاسخ به حمله یو وون، از درون کلاه‌خود قدیمی، نوری آبی از چشمان شمشیرزن تابید.

فووو

سطح فوق العاده ای از مانا از شمشیرزن شروع به انتشار کرد.

هر بار که یو وون و شمشیرزن قدمی برمی داشتند، ردی روی زمین باقی می ماند.

برخورد بین دو مانا، نبرد بین نیرو آغاز شد.

کرک، کرک-

شوو-

[بازوی شما با قدرت غول ترکیب شد.]

[تبحر شما در این مهارت کافی نیست.]

[امتیاز ساختار بدنی شما کافی نیست.]

[غول‌آسایی به‌صورت موضعی برای شما فعال خواهد شد.]

غول‌آسایی شروع به بزرگ کردن بازوی یو وون کرد.

شکسته شدن

شمشیر دشمن شکسته بود.

برش زدن!

یو وون سینه شمشیرزن را برش داد. او نتوانست آن را به اندازه ای که می خواست عمیق ضربه وارد کند، اما هنوز یک برش عمیق بود. به نظر می رسید که نوک شمشیر روده‌های شمشیرزن را بریده است.

«کوووع!»

بووم

شمشیرزن به زانو افتاد. کلاه خود باز شد و از سرش افتاد و صورت شمشیرزن آشکار شد.

موهای بلوند تقریباً سبزه و کثیف. صورت پوشیده از چین و چروک و تنها یک چشم.

شاید چون شمشیر یو وون به سرش ضربه زده بود، شمشیرزن زخم خونینی روی صورتش داشت.

«اگه شمشیر بهتری داشتی مبارزه خیلی سخت‌تر می‌شد…»

شمشیرزن لبخند تلخی زد و گفت:«خودت هم بهتر از من می‌دونی که حتی با داشتن یه شمشیر بهتر هم نتیجه تغییری نمی‌کرد.»

یو وون آن را انکار نکرد. مطمئناً دشوارتر از آزمایش استاندارد بود، اما او هنوز آن مبارزه را خیلی سخت نمی دید. او از مهارت غول‌آسایی استفاده کرده بود، زیرا دشمنش قوی‌تر از آن چیزی بود که انتظار داشت، اما هنوز هم چند برگ برنده در آستینش نگه داشته بود.

این یک شکست سخت برای شمشیرزن بود، اما در واقع احساس بهتری در او ایجاد کرد.

«این دومین شکستم بود.»

طبق خاطرات یو وون، در تاریخ طولانی برج، آن شمشیرزن تنها یک بار با شکست مواجه شده بود. این اتفاق توسط برترین فرد رتبه‌بندی که بالاترین رکورد را در طبقه اول کولوسئوم به نام خود ثبت کرده بود اتفاق افتاد، حکیم بزرگ، سان اوگونگ.

«اون هم حریف خیلی قدرتمندی بود. مهم نبود که چندبار بدنش رو زخمی و سوراخ می‌کردی، اون دوباره و دوباره و دوباره بلند می‌شد تا به مبارزه ادامه بده. اما بین شما یه تفاوت جزئی هست…»

شمشیرزن در حالی که زانو زده بود به یو وون نگاه کرد.

«تو خیلی از اون قوی‌تری.»

کمی احترام متقابل در سخنان او وجود داشت.

یو وون بعد از شنیدن این حرف شمشیرزن، حرف‌های سان اوگونگ را در موردش به‌خاطر آورد.

«اون مرد واقعا باورنکردنیه. اگه نظر مهارت خالص شمشیرزنی بخوایم حرف بزنیم، احتمالا بشه گفت که کارش از اکثر رتبه‌دارها بهتره.»

سان اوگونگ تنها بازیکنی بود که تا به حال شمشیرزن را شکست داده و به دور بعدی راه یافته بود. به جز او، سایر رتبه‌دارها نتوانسته بودند از او پیشی بگیرند.

یو وون تعجب کرده بود که چرا چنین حرفی زده ولی حالا بعد از اینکه شخصا با او مبارزه کرده بود متوجه این حقیقت شد.

این چالش برای طبقه‌ی اول واقعا سنگینه.

یو وون پیش بینی نمی کرد که در نوزدهمین چالش نیاز به استفاده از غول‌آسایی داشته باشد. این همانقدر براش عجیب بود که مهارت های شمشیرزن انتظارات یو وون را شکسته بود. و این حتی آخرین چالش هم نبود.

جای تعجب نیست که بازیکن‌ها نمی توانستند از این مرحله عبور کنند.

یو وون فوراً شمشیرزن را نکشت. او سعی کرد این کار را طولانی کند و تا آنجا که ممکن است زمان بخرد تا استقامت و مانای از دست رفته ای را که در طول مبارزه صرف کرده بود بازیابی کند.

«پس داری خودت رو برای چالش بعدی آماده می‌کنی…»

یو وون در پاسخ به سوالش سری تکان داد.

«آره.»

«فکرش رو می‌کردم.» شمشیرباز با چهره ای غمگین گفت:«ای کاش می‌تونستم اون رو تماشا کنم.»

کم‌کم نوری شروع منعکس شدن از بدنش کرد و فضایی زیبا را ایجاد کرد. او مردی بود که انگار واقعاً بخشی از کولوسئوم بود.

«ممنونم… من تونستم برای یک‌ بار دیگه، مبارزه خوبی رو تجربه کنم.»

شمشیرزن حرفش را قطع کرد و با چشمان باز درگذشت.

یو وون دستش را دراز کرد و چشمانش را برای او بست.

[سطح شما افزایش یافت.]

[نرخ تکمیل ستاره‌ی بهشت‌کش، ۴.۷۸% درصد افزایش یافت.]

[قدرت شما 1 واحد افزایش یافت.]

[ساختار بدنی شما 1 واحد افزایش می یابد.]

[استقامت شما…]

[شما نوزدهمین چالش را پشت سر گذاشتید.]

[آیا می خواهید آزمون نهایی را به چالش بکشید؟]

[آیا می خواهید به طبقه بعدی بروید؟]

چشمان یو وون گرد شد.

[نهایی.]

چالش شکست ناپذیر بیستم. آخرین چالشی که حتی اوگونگ هم نتوانست آن را به پایان برساند.

تنها کسی که می دانست چالش بیستم آخرین مورد است، اوگونگ بود. به این دلیل بود که او تنها کسی بود که تا به حال شمشیرزن را در چالش نوزدهم شکست داده بود.

با این حال، حتی آن مرد که کشتن او از سوسک هم سخت تر بود، نتوانست چالش بیستم را پشت سر بگذارد.

دو دلیل برای آن وجود دارد. اولین مورد جراحات و استقامتی بود که از مبارزه با شمشیرزن از دست داده بود شد و دومی…

[آیا می خواهید آزمایش نهایی را به چالش بکشید؟]

[آیا می خواهید به طبقه بعدی بروید؟]

این پیام به محض مرگ شمشیرزن ظاهر شد.

یو وون جوابی نداد.

تا قبل از این، او بلافاصله «چالش» را فریاد می زد، اما این بار نتوانست. او نه تنها از [غول‌آسایی] در مبارزه با شمشیرزن بی نام استفاده کرد، بلکه در حالی که برای نوزدهمین چالش می شتابید، حتی یک استراحت هم نکرده بود.

یو وون حداقل به زمان کمی برای بهبودی و همچنین آماده سازی نیاز داشت.

«با این، من به رکورد اوگونگ رسیدم.»

یو وون می دانست که می تواند نوزدهمین چالش را به پایان برساند.

مشکل در چالش نهایی بود.

پاداش آزمون طبقه 1 بستگی به تعداد چالش‌های تکمیل شده داشت.

در حال حاضر، یو وون رکورد بیشترین آزمایش انجام شده را به همراه اوگونگ داشت. از این رو به موفقیت خود امید زیادی داشت.

علاوه بر این، نرخ تکمیل ستاره‌ی بهشت‌کش نیز وجود داشت.

4.78%… نرخ تکمیلی که برای انجام آخرین چالش برایش افزایش یافته بود.

نرخ تکمیل مطابق با موجودات، بالاتر و بالاتر می رفت.

اگرچه این سؤالاتی را برای یو وون ایجاد کرد.

اگر شمشیرزن بی نام از خالق کیمرا قوی تر بود، پس چرا میزان تکمیلی که برای شکست دادنش به او داده شد، کمتر از مقدار داده شده برای کشتن خالق کیمرا بود؟

آیا به این دلیل است که به عنوان رئیس تعیین نشده بود؟ یا شاید با در نظر گرفتن توانایی خالق کیمرا برای ایجاد کیمراها نتیجه‌ی نهائی فرق می‌کرد…؟

هیچ راهی برای دانستن معیارهای پشت سر چگونگی افزایش نرخ تکمیل وجود نداشت. اما یک چیز کاملا مطمئن بود. امتیازات زیادی به او داده می‌شد.

[ستاره‌ی بهشت‌کش]

-رده:A+

-درصد تکمیل:۴۲.۱۱٪

درصد تکمیل مهارتش به ۴۲ درصد رسیده بود و هنوز در حال رشد بود. همین موضوع نشان می‌داد که این مهارت هنوز کامل نشده و ناقص است.

نمی‌دونم شکست دادن چالش بعدی قراره چقدر بهش اضافه کنه.

و یو وون در عجب بود که این مهارت پس از تکمیل به چه چیزی تبدیل خواهد شد.

در حالی که بدون توجه به فکر فرو رفته بود…

[اگر در عرض 30 ثانیه پاسخی داده نشود، به طور خودکار به طبقه بعدی منتقل خواهید شد.]

۳۰ ثانیه.

این آزمایش لعنتی به کسی فرصت استراحت نمی‌داد. اگر چه، اگر به مردم زمان استراحت بین مراحل می داد، هدف کولوسئوم زیر سوال می‌رفت. اینجا جایی بود که شما قرار است با حریفان پشت سر هم مبارزه کنید.

بنابراین یو وون مدت زیادی استراحت نکرد.

یو وون مقداری منتظر ماند و درست قبل از اتمام زمان گفت:«چالش.»

***

[شما انتخاب کردید که دشمن نهایی را به چالش بکشید.]

[چالش نهایی شروع می شود.]

به محض ظاهر شدن پیام…

کف کولوسئوم لرزید.

دروازه کاملاً باز بود و از داخل صدای ناله های ضعیفی به گوش می رسید.

«هییییاااا»

موهای سراسر بدن یو وون سیخ شد. این واکنش فقط به‌خاطر صدایی که به گوشش می‌رسید نبود بلکه به همراه آن موجی از فشار و مانایی شوم تحت فشار بسیار زیادی از دروازه به بیرون جاری شد.

«… واقعا همون عوضی حرومزاده‌ست!»

تنش باعث شد که یو وون شمشیرش را به‌جای یک دست، با دوست محکم نگه‌‌ دارد.

[بازوی شما با غول آسایی ترکیب شده‌ است.]

ترک خوردن!

مانا، بازوی راست تقویت شده و شمشیر او را احاطه کرده بود.

یو وون منتظر بود. صدا نزدیک‌تر می شد و لرزش زمین نیز با صدا بیشتر می شد.

و در نهایت…

[رئیس چالش نهایی ظاهر شد.]

«کیااااا!»

سر او که از در رد شد، بلافاصله شروع به حمله به یو وون کرد.

او شوکه شده بود. با سرعت زیاد به سمتش در حرکت بود، تشخیص درست شکلش سخت بود.

بااام!

آن چیز به شمشیر یو وون برخورد کرد. در اثر ضربه، پوسته های سخت آن ترک خورد و پوست زیر فلس ها کمی بریده شد. با این حال…

«کواااااا»

یو وون پس از برخورد با سرعت بالا به عقب پرتاب شد. اگر شمشیرش را محکم‌تر نمی گرفت، از دستش می لغزید.

این دیگه چه قدرت بی‌رحمانه‌ایه؟!

یو وون تصور می‌کرد که با فعال کردن مهارت غول‌آسایی و تمرکز کردن از نظر قدرتی دربرابر هیچکس کم نمی‌آورد. این مهارت قاتل غول‌ها هرکول بزرگ بود که در تمام برج از نظر قدرت خالص هیچ فرد دیگری قادر به مبارزه با او نبود و خود یو وون هم به همین دلیل توانسته بود در طبقه‌ی اول نمایش قدرت بی‌نظری را به‌ نمایش بگذارد، اما حالا…

کشیدن

بوووووم!

یو وون که به سختی می‌توانست با پاهایش که در زمین فرو می‌رفتند خود را نگه دارد، در نهایت سقوط کرد.

غلت زدن و چرخیدن-

بدنش روی زمین غلتید.

یو وون به سرعت دستش را به زمین چسباند تا جلوی غلت زدنش را بگیرد.

خوشبختانه، از آنجایی که او از قبل برای ضربه آماده شده بود، شوک خیلی قدرتمندی به او وارد نشده بود.

یو وون به سرعت متمرکز شد و به دشمنی که وارد کولوسئوم شده بود خیره شد.

«هییییس!»

آن یک مار غول پیکر بود.

به داخل کولوسئوم خزید و دم بلند خود را تاب داد.

کوبیدن!

ابر گرد و غبار فوران کرد و در هوا بلند شد.

احتمالاً چیزی برای عصبانیت او وجود داشته است که مار شروع به بیداد کردن در اطراف کولوسئوم کرده بود.

«باورم نمیشه…»

این هیولا بسیار بزرگتر از آن چیزی بود که یو وون انتظار داشت.

«اون مدیرهای لعنتی هر کاری دلشون می‌خواد برای امتحانا انجام میدن…»

آزمون طبقه 1 توسط مدیر طراحی و ایجاد شده بود. با دیدن اینکه رتبه‌دار به عنوان آزمون گیرنده در اینجا برای بررسی وجود دارد، اینطور می‌شد نتیجه گرفت که این آزمونی نیست که خود برج با اراده‌ی خودش خلق کرده باشد.

البته این مورد برای تمامی آزمون‌های پس از طبقه‌ي دهم هم صدق می‌کرد ولی این مطمئنا آزمونی نبود که یک فرد در طبقه‌ی اول بتواند از پس آن بر بیاید.

غرش کردن!

صدای نعره‌ی او، در تمام کولوسئوم پیچید و دیوارها را لرزاند ولی اینجا یک بنای تخریب‌ناپذیر بود. پس تنها آسیب به گوش‌های یو وون رسید.

یو وون از مرکز کولوسئوم به هیولای چالش نهایی خیره شد.

«هیسسس!»

طول مار به اندازه ای بود که یک بار دور کولوسئوم بچرخد. بدنش چندین متر ضخامت داشت و دهانش بزرگ بود. دندان های نیش او به تنهایی از یو وون بلندتر بودند.

این آخرین رئیس کولوسئوم بود.

این فقط یه سر و دم داره…

آن مار دوباره شروع به خارج کردن مانا و عطش کشت خود کرد.

ولی این لعنتی مطمئنا همونه.

این بسیار کوچکتر از قبل بود، و حتی مانا و قصد کشتن آن هم چیزی چندان خاصی نبود، اما یو وون مطمئن بود.

در ابتدا یو وون آن را باور نمی‌کرد. او فکر می کرد که اوگونگ آن را اشتباه دیده و فقط یک موجود شبیه به آن بوده است. اما پس از دیدن آن با چشمان خود چاره ای جز باور نداشت.

«کییییی!»

مار با هشت سر و آنقدر بزرگ که هشت کوه را بپوشاند و هشت دره را پر کند. موجودی که به جانوران افسانه‌ای و شیاطین یا حتی اژدها نزدیکتر بود تا هیولا. این موجودی بود که از بدو تولد با تمام خشمش به دنیا غلبه کرد و برای همیشه خشم خود را فریاد می‌زد.

یو وون شنیده بود که آن هیولا مدت‌ها پیش در شمشیر سوسانو، یعنی کوساناگی نو سوروگی مهر و موم شده ولی در این لحظه مقابل او ایستاده بود.

[لطفا «یاماتو نو اوروچی هفت سر» را شکست دهید.]