ورود عضویت
leveling with gods-4
قسمت ۶۰
انتخاب فونت
انتخاب سایز فونت

گرومپ-تق-!

بوم-!

با برخورد مشت و شمشیر به همدیگر، موج انفجار و مانا در همه جهات پراکنده شد.

مشت لرد مشت پانگ باک لیم می لرزید. درحال حاضر او با هرچه در توان داشت با یو وون می جنگید.

لرد مشت فریاد زد:«عادلانه بجنگ، یو وون!»

این به خاطر انرژی ضعیف روح اهریمن بهشتی بود که از یو وون ساطع می شد.

یو وون پاسخ داد:«اما من هیچ کار ناعادلانه ای انجام نمیدم قربان.»

ویززت-!

انرژی [کریستال تاریکی الهی] از شمشیر یو وون بیرون می آمد درحالی که او لرد مشت را دور میکرد و در این فاصله کوتاه آنها ضرباتی را رد و بدل کردند.

[ شما چهل و هفتمین تکنیک لرد مشت- پانگ باک لیم را دفع کردید.]

طبیعتاً پیامی در مورد ادامه آزمون جلوی یو وون ظاهر شد.

درست است. این یک آزمون بود. آزمونی که در آن باید فقط سه تکنیک را دفع می کرد. همه در فرقه اهریمن بهشتی فکر میکردند که این یک آزمون غیرممکن است، با وجود این هنوز…

«این روح واقعیه اهریمن بهشتیه؟»

«اینطور به نظر میاد.»

«این حتی شکل درستی هم نداره ولی…»

یو وون مبارزه برابری با لرد مشت داشت.

«…چطور؟»

«شنیدم که یک ماه کامل رو داخل کتابخانه هنرهای رزمی سپری کرده. باید اونجا این را بدست آورده باشه.»

«اونجا جای روح اهریمن بهشتیه؟»

«این چیزی بیشتر از یه شکل حداقلی از اون نیست اما حتی اگه فقط یه پوسته باشه، بازهم روح اهریمن بهشتیه.»

فهمیدن اینکه یو وون از کجا روح اهریمن بهشتی را بدست آورده دشوار نبود. محل اقامت او در سه ماه گذشته نامعلوم نبود. با این حال به این معنی نبود که دستاورد یو وون به راحتی قابل رد کردن باشد.

«این فقط آزمون دومه با این حال تونسته که روح اهریمن بهشتی را تو چنگش بگیره…»

لرد شمشیر به خود لرزید و انرژی تابش از یو وون را تماشا کرد. او نمیتوانست باور کند که او بازیکنی است که به تازگی به طبقه دهم رسیده.

بازیکنان دیگر، حتی با کمک روح اهریمن بهشتی، به سختی میتوانستند سه تکنیک لرد مشت را متوقف کنند. درواقع مطمئن شدن از این نیز سخت بود.

روح اهریمن بهشتی ممکن است که برتری مطلق نسبت به هنرهای رزمی فرقه را داشته باشد اما این چیزی جز پوسته ای از روح شیطان اهریمن بهشتی در ابتدایی ترین سطح آن نبود. از طرفی دیگر لرد مشت رتبه داری بود که تا بالای برج رفته بود.

با این حال یو وون در حال حاضر از روح اهریمن بهشتی برای داشتن مبارزه ای برابر با لرد مشت استفاده میکرد.

«این احتمال وجود داره…» لرد شمشیر این را درحالی که شاهد هجوم بردن یو وون به سوی لرد مشت بود گفت:« …که اون واقعاً شایسته باشه.»

***

تقق-!

حمله دیگری رد و بدل شد.

یو وون از میزان درد مچ هایش به خود پیچید. این واقعاً نیرویی پر ابهت و وحشیانه بود.

[ شما پنجاه و نهمین تکنیک لرد مشت-پانگ باک لیم را دفع کردید.]

گرومپ-!

لرد مشت تا جایی که یو وون بود به عقب پرت شد. او به دلیل تاثیر روح اهریمن بهشتی ضعیف تر شده بود اما با گذشت زمان حمله او شدت گرفت.

یعنی بهش عادت کرده؟

حتی برای لرد مشت این اولین باری بود که در مقابل روح اهریمن بهشتی  می جنگید. طبیعی بود که او در ابتدا غافلگیر شود و در حین واکنش اولیه به آن دستپاچه شود زیرا حتی برای او غلبه بر احساس ناراحت کننده حمله به روح شیطان آسمانی کار آسانی نبود.

با این حال، اگر این تنها عامل بود، توضیحی برای چگونه قوی شدن سریع لرد مشت نداشت.

-یا اینطوریه یا روح اهریمن بهشتی من در حال ضعیف شدنه.

به احتمال زیاد ترکیبی از این دو بود.

ویززت-

جرقه ای از بدن لرد مشت بیرون زد که از حمله او نبود.

یو وون با خودش کرد:«جریمه.»

یو وون به طور غریزی میتوانست احساس کند که حمله بعدی حمله ای بزرگ خواهد بود پس خود را در وسط چرخیدن متوقف کرد و با دو دست شمشیر خود را محکم گرفت. علاوه بر آن، او غول آسایی را فعال کرد و توان خروجی کریستال تاریکی الهی را به حداکثر رساند.

فلش-!

دنگ-!

شمشیر به خاطر ضربه سنگین صدا داد.

«آخ…»

مچ دست یو وون دوباره درد گرفت. اگر از یک شمشیر معمولی استفاده می کرد، احتمالا تکه تکه می شد.

-باید از اون پیرمرد تشکرکنم.

ویررر-ویرررر-

در همان لحظه ، سه [ انفجار مانا] در اطراف یو وون و لرد مشت ظاهر شد.

لرد مشت میدانست که یو وون درحال آماده سازی انفجار مانا است. با این حال همچنان به سمت او دوید و اهمیتی به آن نداد.

[آتش عظیم و انفجار مانا]

بوم-کابوم-!

آتش بر سر لرد مشت بارید.

یو وون فاصله بین خودشان را چندقدم بیشتر کرد.

بدن لرد مشت خیلی کم سوخته بود.

یو وون اشاره کرد:«واقعاً جون سختی.»

لرد مشت عقب نشینی کرد:«به اینکه تونستی انقدر به من صدمه بزنی افتخار کن.»

فوو-

او فقط با تکان دادن دستش آتشی را که یو وون با انفجار مانا شروع کرده بود کنار زد. واضح بود که رتبه دار بودن او فقط جنبه نمایش نداشت.

یو وون نمی توانست فقط با استفاده از مانا به او آسیب جدی بزند مگر اینکه لرد مشت بیش از حد از قدرت خود استفاده میکرد و به شدت تحت تاثیر جریمه قرار میگرفت.

-اگه فقط روح اهریمن بهشتی یکم کامل تر بود…

یو وون درحالی که به چند فرضیه فکر میکرد سرش را تکان داد. حریف او یک رتبه دار نوپا مانند چریسس نبود.

برای شروع، مبارزه با لرد مشت بخشی از نقشه یو وون نبود.

تاک-تاک-

لرد مشت دستی برروی لباس هایش کشید و بیشتر از اینکه یونیفرم هنرهای رزمی اش سوخته ناراحت بود تا بدن واقعی اش.

«نمیتونم باور کنم.» لرد مشت با لحنی پریشان صحبت کرد:«که من، پانگ باک لیم، نمیتونم تازه کاری رو که تازه وارد طبقه دهم شده شکست بدم.»

سخنان او ناشی از غرور و افتخار به مهارت هایش بود اما هرکسی اگر جای او بود چنین احساسی داشت.

بازیکنان برج به بازیکنانی که نتوانسته بودند بر موانعی که در طبقه دهم وجود دارد غلبه کنند، تازه کار میگفتند و از لحاظ فنی یو وون  یک تازه کار بود، حتی اگر درحال پاکسازی طبقه دهم بود.

در مبارزه بین یک تازه کار و یک رتبه دار نتیجه مشخص بود. به همین دلیل بود که این آزمون شامل بخش پنهان روح اهریمن بهشتی و همچنین محدودیتی از سه تکنیک بود. با وجود آن…

«این به عزت نفس من ضربه میزنه.» لرد مشت درحالی که بلند می خندید این را گفت. بر خلاف قبل تر این یک خنده واقعی بود.

یو وون موضع گرفت. او دیگر زمانی برای خوشگذرانی نداشت.

لرد مشت گفت:«با دیدن اینکه چقدر عجله داری احتمالا باید روح اهریمن بهشتی رو به اتمام باشه.»

البته که لرد مشت میدانست. این راز بزرگی نبود. مهم نیست که یو وون چقدر نابغه باشد، برای کسی که فقط یک ماه وقت صرف یادگیری کرده، استفاده تمام وکمال از روح اهریمن بهشتی کار غیرممکنی است پس طبیعتاً نگه داشتن این تکنیک برای مدت طولانی امکان پذیر نخواهد بود.

 لرد مشت گفت:«با هرچیزی که داری بیا سمتم.»

یووون شانس آورد که شخصیت لرد مشت به نفع او بود. او مردی بود که طفره رفتن را بلد نبود. این دلیلی بود که یو وون لرد مشت را به جای لرد نیزه با برد بالا یا شمشیر استاندارد و لرد دائو انتخاب کرده بود.

لرد مشت قصد داشت تا قبل از اتمام روح اهریمن بهشتی یو وون، او را شکست دهد.

او فکر میکرد این تنها راه برای برگرداندن حداقل کمی از غرورش خواهد بود.

گرومپ-!

لرد مشت پرید.

تپ-تق-!

«من نمیدونم که همچین چیزی رو از کجا یاد یاد گرفتی ولی این هم خوبه!» لرد مشت در حالی که مشت های خود را رها میکرد تا از دفاع یو وون عبور کند، فریاد زد.

همانطور که نبرد آنها طولانی تر شد، دانه های بزرگ تری از عرق روی پیشانی یو وون جاری شد و روح اهریمن بهشتی که او را حمایت میکرد شروع به ضعیف شدن کرد.

یو وون به نهایت حد خود رسیده بود.

با خودش فکر کرد:« تمومه.»

فسس-

شکل روح شیطان آسمانی پشت یو وون ناپدید شد و در همان لحظه، نیروی پشت مشت لرد تغییر کرد.

انفجار-!

ضربه ای بود که این احساس را میداد که میتواند فوراً شمشیر او را از وسط نصف کند.

کررر-

بدن یو وون خیلی به عقب رانده شد.

[شما هشتاد و نهمین تکنیک لرد مشت-پانگ باک لیم را دفع کردید.]

لرد مشت باید متوجه ناپدید شدن احساس ناخوشایند شده باشد. او ثانیه ای متوقف شد، مشتش را باز و بسته کرد و قدرتش را اندازه گرفت. کمی بعد لبخندی روی صورتش شکل گرفت.

لرد مشت گفت:«بالاخره همه چیز داره سرگرم کننده میشه.»

«ولی همه چیز برای من داره بی مزه میشه.»

«هاها! تازه داریم شروع میکنیم. انقدر بی دل و جرات نباش.»

ووش-

تنها چیزی که یو وون میتوانست ببیند مشتی بود که به سمتش می آمد.

او شمشیرش را تاب داد و آن را درست میان صورت خودش و مشت لرد مشت قرار داد.

بوم-!

یو وون ده قدم به عقب پرتاب شد. برای لحظه ای احساس کرد که بدنش از زمین جدا شده.

«همم…»

یو وون متوجه تفاوت واضح شد. او متوجه شد که لرد مشت چقدر توسط روح اهریمن بهشتی آزار دیده است.

انگار یه فرد کاملاً متفاوت شده.

یو وون فوراً باید تصمیم می گرفت. مبارزه مستقیم دیگر جزو گزینه ها نبود.

[چشمان سوزان]

فووش-

یو وون روی به حداکثر رساندن قدرت چشمان سوزان تمرکز کرد.

ووش-

می توانست آن را ببیند. مشت لرد مستقیماً به سمت او رفت.

یو وون از مشت جاخالی داد و سعی کرد عقب برود اما…

­­-زمان کافی ندارم.

تق-!

او مشتی را دید که از سمت چپ می آید. این حرکات بسیار سریع تر از قبل بود.

یو وون در تمام ستون فقراتش احساس سرما کرد. او میدانست که اگر حتی یک ضربه بخورد، بد خواهد شد.

اگرچه او دارای قدرت بدنی بالایی بود اما در مقایسه با قدرت یا قدرت مقدس او، آنقدرها هم چشمگیر نبود.

فقط دو ضربه. این تمام چیزی بود که برای له کردن یو وون لازم بود.

-و این در صورتیه که بتونم با غول آسایی اون رو دفع کنم.

یو وون به چشمان لرد مشت نگاه کرد. او به چشمان و دو دستش و پاهایش نگاه کرد. سعی میکرد حتی یک حرکت از ماهیچه هایش را از دست ندهد.

لرد مشت گفت:«الان فقط میخوای جاخالی بدی؟»

به نظر می رسید که به هیچ وجه اهمیتی نمی دهد. برای شروع، جنگیدن پایاپای برای یو وون بی معنی بود و حالا که روح اهریمن بهشتی تمام شده بود، لرد مشت مطمئن بود که یو وون رودررو با او مبارزه نمیکند.

«خیلی خب. باشه. بیا ببینم چقدر میتونی این کار رو ادامه بدی.»

ویززت-

لرد مشت با پذیرش جریمه به جمع کردن کی ادامه داد. جرقه ای بزرگ دور دستانش می چرخید در حالی که زمین تمرین با کی الکتریکی او پر شده بود.

«لرد مشت!»

«این فراتر از اون چیزی هست که در قوانین اجازه داده-»

لرد دائو و لرد نیزه سعی کردند تا لرد مشت را متوقف کنند اما لرد شمشیر آنها را عقب نگه داشت.

«فقط نگاه کنید.»

«ولی…»

«حتی اهریمن بهشتی هم فقط داره نگاه میکنه.»

با این حرف، لرد دائو و لرد نیزه درنهایت متوجه شدند که چئون موجین، اهریمن بهشتی از گوشه ای درحال تماشای مبارزه است.

البته این تنها دلیلی نبود که لرد شمشیر آن دو نفر را متوقف کرد.

او گفت:«کسی که داره آزمون رو میده هم نمیخواد اون رو متوقف کنه.»

این آزمون به خاطر یو وون برگزار شده بود. او آزمون دهنده بود و در واقع قبلاً آزمون را به پایان رسانده بود. تنها دلیل ادامه این مبارزه این بود که او این انتخاب را کرده بود. اگر میخواست تسلیم شود در هر لحظه ای میتوانست اما…

لرد شمشیر فکر کرد: این  که هنوز تسلیم نشده به این معنیه که هنوز چیزی تو آستینش داره.

سه تکنیک اول یا دفع شدند یا جاخالی داده شدند. بعد از آن، او مستقیماً با روح اهریمن بهشتی با او جنگید و حالا که روح اهریمن بهشتی تمام شده بود، بهترین فرصت برای بررسی صحیح مهارت او خواهد بود.

اینکه در مواجهه با قدرت یک رتبه دار نه غافلگیر شی و نه بترسی… لرد شمشیر در حالی که به چشمان یو وون نگاه میکرد فکر کرد:«اون واقعاً همینطوره…»

غرش-!

این صدا از مشتی بلند شد که تا آنجا که میتوانست کی برق در خود جمع کرده بود.

لرد مشت قدمی به سمت یو وون برداشت در حالی که روحیه جنگندگی اش در اوج خود بود.

کوبیدن پا-!

تنها با یک قدم، چاله ای در زمین ایجاد کرد.

در همان لحظه یو وون شروع به حرکت به سمت لرد مشت کرد.

­لرد مشت با تعجب فکر کرد: از من فرار نمیکنه؟

روح اهریمن بهشتی قبلاً تمام شده بود. یو وون دیگر راهی برای دفاع از خود نداشت. او تصور کرده بود که با این مقدار قدرت که جمع کرده، طبیعتاً یو وون از آن فرار کند اما در عوض، یو وون وارد محدوده حمله او شد.

پوزخند زدن-

لرد مشت میتوانست آن را حس کند. این دوئل کوتاه و در عین حال بسیار طولانی تر از آن چیزی بود که او پیش بینی میکرد اما همه چیز بالاخره باید به پایان برسد.

«خیلی خب.» لرد مشت گفت:«بیا تمومش کنیم.»

در همین راستا، لرد مشت، یک مشت شلیک کرد.

پایان فصل 60