ورود عضویت
leveling with gods-4
قسمت ۶۳
انتخاب فونت
انتخاب سایز فونت

یو وون همانطور که به آتش سوسوزن نزدیک می­شد احساس کرد که مثل پروانه­ای است که به سمت شعله پرواز می­کند.

بعد از فقط چند قدم، آتش مقدس ناگهان یو وون را بلعید.

فوشش-

آتش گرم نبود. نه، یو وون باید فکر می­کرد که آتش گرم نیست.

­-آتش با خوردن ترس بزرگتر میشه.

آتش مقدس، آتشی نبود که فقط بسوزاند. با گرفتن شکل آتش به خود، این قدرت را داشت که کسانی که از آن می­ترسیدند را از پا در بیاورد و آنها را تبدیل به خاکستر کند. دلیل اصلی خطرناک بودن آتش مقدس این بود.

-من نمیتونم از آتش بترسم.

فسس-

گرم بود. هنگامی که بیشتر درون آتش قدم گذاشت، گرما قوی­تر شد و شعله­­ها شدیدتر شدند.

این چیزی بود که افراد راهی جز ترسیدن از آن را نداشتند.

[چشمان سوزان در برابر آتش مقدس مقاومت می­کند.]

[(ردای پایرومنسی) در برابر آتش مقدس مقاومت می­کند.]

خوشبختانه، یو­ وون مقاومت زیادی در برابر شعله داشت. علاوه بر آن، به لطف چندین بار رو به رو شدن با مرگ درحین بالا رفتن از برج، او دیگر واقعاً ترسی از درد و مرگ نداشت. مشکل هیچکدام از اینها نبود…

سوسوزدن-

آتش سوسوزن جمع می­شد، شکلی به خود می­گرفت و دائماً تغییر می­کرد. آن به اشکال زشت و زننده­ای تغییر می­یافت که با کلمات قابل توصیف نیستند و چشمان یو وون را آشفته کرده بودند.

[تخم؟ چشمانش را باز کرد.]

[تخم؟ دندان هایش را نمایان کرد.]

یو وون می­توانست جنبیدن تخم را احساس کند. دستش را محکم روی فهرست اموالش که بر روی کمرش بود گرفت و هشدار داد: «سر جات بمون.»

اینکه او جسد اوروچی را خورده بود مشکلی نداشت اما آتش مقدس قضیه ای دیگر بود.

این آزمونی بود که یو وون باید بر آن غلبه می­کرد به خصوص برای اینکه با خدایی در بیرون از برج در ارتباط بود.

همچنین…

«اگه اینو بخوری، هیچی برای من باقی نمی­مونه.»

تخم تمام جسد اوروچی را خورده بود. این بدان معنا بود که آن قدرت تاثیر گذاشتن فیزیکی را بر روی دنیای واقعی دارد و اگر آتش مقدس را مانند جسد اوروچی می­خورد، یو وون تاحدودی در تنگنا قرار می­گرفت.

اگر موجین درست می­گفت، این روندی برای بدست آوردن آتش مقدس بود.

یو وون به چیزهایی مانند پیشگویی­ها اعتقاد نداشت اما سیستم به اندازه کافی قابل اطمینان بود.

باا-بامپ-

آتش مقدس همچنان بزرگتر می­شد و قلب یو وون با سرعت زیادی می­تپید همانطورکه با اراده خود در اعماق آتش قدم می­گذاشت. این حس را مدتی بود که احساس نکرده بود.

«بیرونی­ها» موجوداتی فراتر از عقل و دانش بودند. آنها که از دنیای بیرون از برج آمده­اند، میتوانند ترسی بدتر از مرگ را فقط با مواجه شدن با آنها در شما ایجاد کنند.

این دقیقا همان وضعیتی بود که یو وون الآن در آن قرار داشت.

آتش مقدس با خوردن ترس بزرگتر شد. دور بدن یو وون چرخید، ترس او را خورد و تبدیل به یک هیولا شد.

«نمیدونم چی هستی.»

یو وون به چشمان هیولای شعله­ور بنفش که دورش پیچیده بود خیره شد.

«اما انقدر بیرونی دیدم که ازشون خسته شده باشم.»

او قبلاً به اندازه کافی ترس روانی را تجربه کرده بود.

برای مبارزه با بیرونی­ها شما نیاز به یک پایه ذهنی قوی دارید وگرنه حتی نمیتوانید در مقابل آنها بایستید چه برسد که با آنها مبارزه کنید.

و یو وون یک بازمانده از جنگ در برابر همان خارجی­ها بود.

تمپ-

او جلو رفت و به جنگ علیه خارجی­ها، جنگ علیه آن حرامزاده ها، دنیای درحال فروپاشی و هیولاهایی که آن را می­بلعیدند فکر کرد.

«من از تو نمی­ترسم.»

یو وون با بازگشت به گذشته ضعیف­تر شده بود اما ذهنش با آن زمان تفاوتی نداشت.

«من…»

در حقیقت، او قوی­تر شده بود.

«…برگشتم تا در مقابل شماها برنده بشم.»

فوشش-

آتش خروشان ناگهان آرام شد.

موجین، کسی که سالها مراقب آتش مقدس بود، هرگز چنین چیزی را ندیده بود. اما البته این امر اجتناب ناپذیر بود زیرا هیچکس قبلاً به طور جدی برای بدست آوردن آتش مقدس تلاش نکرده بود.

موجین با خودش فکر کرد: تسلیم شده؟

آتش مقدس که چنان درحال بزرگ شدن بود که انگار تمام غار اهریمن بهشتی را پر میکرد، آرام آرام خاموش شد و از دور، در داخل آتش، سایه یو وون نمایان شد.

موجین اشاره کرد:«پس هنوز زندست.»

موجین فقط می­توانست پشت یو وون را ببیند اما او ایستاده بود.

موجین در انتظار بازگشت آتش مقدس عظیم به حالت عادی خود بود. با این حال…

فسس-

…آتش مقدس به حالت عادی خود برنگشت.

فوشش-

آتش بنفش دور یو وون پیچیده بود.

چشمان موجین گشاد شد. ناباورانه گفت:«ممکنه…؟»

این چیزی بود که او همیشه می­خواست اما چون همه چیز برای مدت طولانی به همان شکلی که بود باقی مانده بود، از خودش پرسید که آیا روزش فرا خواهد رسید یانه.

موجین به یو وون و آتش بنفش که بر بدن یو وون می­درخشید نگاه کرد. علاوه برآن، آتش مقدس مانند کرم شب تاب دور یو وون میچرخید.

یو وون به آتش مقدس که به سه قسمت تقسیم شده بود نگاه کرد.

موجین که نمی­توانست آنچه را که دارد اتفاق می­افتد باور کند، سریع به سمت یو وون رفت و پرسید:« چه اتفاقی افتاد؟»

موجین به چشمان یو وون نگاه کرد.

یو وون به موجین نگاه نکرد. چشمان یو وون که به آتش مقدس خیره شده بود مبهم و بدون تمرکز به نظر می­رسید.

و پس از چند لحظه…

سسک-

یو وون به آرامی به جلو افتاد.

***

با چشمان بسته­اش نمی­توانست چیزی ببیند اما در درون تاریکی، یو وون احساس کرد که در جاذبه صفر شناور است.

فوشش-

و در تاریکی آتشی بنفش شناور بود. این آتش مقدس بود.

آتش مقدس که مانند کرم شب تاب در اطراف شناور بود، به آرامی در اطراف میدان دید او چرخید.

این واکنشی بسیار متفاوت­تر از قبل بود.

­-پس قصد جنگیدن با من نداره.

آتش مقدس اکنون او را دنبال می­کرد. ظاهر هیولایی شرور شکلی موقت برای آزمون بود.

-ترسیدن از چیزی که جلوی منه به این معنیه که من شرایط لازم برای استفاده ازش رو ندارم.

به همین دلیل بود که یو وون از آتش مقدس نمی­ترسید و همین کافی بود.

[شما 100000 امتیاز بدست آوردید.]

[قدرت شما یک واحد افزایش یافت.]

[زبردستی شما دو واحد افزایش یافت.]

[امتیاز ساختار بدنی شما یک واحد افزایش یافت.]

[میزان آگاهی شما یک واحد افزایش یافت.]

[قدرت مقدس شما یک واحد افزایش یافت.]

[…..]

[شما در آزمون فرقه اهریمن بهشتی قبول شدید.]

[شما مهارتی سطح بالاتر از آتش عظیم بدست آوردید. مهارت از بین می­رود.]

[شما لقب معاون کاپیتان فرقه اهریمن بهشتی را بدست آوردید.]

[شما اجازه حرکت به طبقه یازدهم را بدست آورید.]

[اکنون می­توانید به طبقه بعد تله­پورت کنید.]

با صدای پیام ها، یو وون توانست تایید کند که آزمون به پایان رسیده است.

او واقعاً موفق شده بود [آتش مقدس] را به­دست آورد.

سسک-

پلک های سنگینش به آرامی باز شدند و می­توانست سقف را ببیند. یو وون با یک پتو خوابیده بود و به نظر می­رسید که روز شده بود، چون نور خورشید از شکاف در عبور کرده بود.

اولین کاری که یو وون انجام داد بررسی وضعیت بدنش بود.

­-آیا جاییم سوخته…؟

او آرام به بدنش دست کشید اما دردی احساس نکرد.

یو وون به آتش مقدس که شبیه یک رویا بود همراه با پیامی که می­گفت او در آزمون قبول شده فکر کرد.

کار بعدی بررسی پاداشی بود که تازه بدست آورده بود.

[آتش مقدس]

-رتبه: s+

-مهارت: 0/00%

– آتشی از [؟]

– بسته به احساسات دشمن، قادر است بدون مصرف مانای اضافی، قدرت بیشتری از خود آزاد کند.

– به هدف­هایی که نمی­خواهید به آنها صدمه بزنید، آسیبی نمی­رساند.

– جراحت­ها را وخیم­تر می­کند.

– غیرقابل خاموش شدن است.

توضیحات این مهارت از آن چیزی که او انتظار داشت دور نبود.

آتشی که با مصرف کردن احساسات قوی­تر می­شود- در نگاه اول، کمی توصیف عجیبی بود. برای شروع، تقریباً هیچکس نبود که از آتش نترسد. آتش چیزی بود که ترس از آن طبیعی بود مگر اینکه یک رتبه دار مانند آپولو یا سوریا یا یک غول کنترل کننده آتش مانند سورتر باشید و آتش مقدس چیزی بود که با مصرف کردن ترس بزرگتر می­شد. رتبه این مهارت برای اثبات اینکه چقدر قدرتمند است کافی بود.

-توانایی جلوگیری از آسیب رسیدن به همرزمان امتیاز بزرگی تو نبردای بزرگه و توانایی بدتر کردن جراحات هم فوق العاده قدرتمنده.

این برای قرار دادن آن در میان مهارت­های برتر نوع آتش کافی بود. به علاوه…

-این حتی بهتر از بدست آوردن هر مهارت قدیمیه.

این حقیقت که [آتش مقدس] تبدیل به یک مهارت شد برای یو وون معنای بزرگی داشت.

آتش مقدس قدرتی بود که از بیرون برج می­آمد و از مدت زمان طولانی جنگ، یو وون به خوبی قدرت بیرونی­ها را درک کرده بود.

قدرت آنها نامحدود بود.

به همین خاطر، رتبه دارهای زیادی بودند که به دنبال قدرت آنها بودند اما هیچکدام موفق نشده بودند. با این حال در اینجا، در بین همه مکان­های غیرمنتظره، یو وون موفق شده بود همین کار را انجام دهد.

-این خیلی بیشتر از حد کافیه، این خیلی عالیه.

این پاداشی بود که یو وون از آن راضی بود و ارزش تمام زمانی را که برای آن صرف کرده بود را داشت.

اما…

یو وون به یاد یکی از پیام­ها افتاد:« معاون کاپیتان فرقه اهریمن بهشتی؟»

معاون کاپیتان فرقه اهریمن بهشتی بودن…

لقب، نام دوم یا موقعیت یک شخص بود.  قاتل غول پیکر برای هرکول و حکیم بزرگ برای اگنگ نمونه ای از آنهاست.

معمولاً حتی رتبه داران برای به دست آوردن یک لقب تلاش می­کردند اما در اینجا یو وون یک لقب را به عنوان پاداشی برای طبقه دهم به دست آورده بود.

[معاون کاپیتان فرقه اهریمن بهشتی]

– طبقه بندی: لقب، عنوان

– رتبه: B

– دارای تسلط و فرمان مطلق بر فرقه گرایان پیمان بسته با فرقه اهریمن بهشتی است.

– این لقب توسط شخصی با عنوان (شیطان آسمانی) قابل باطل شدن است.

یک لقب با رتبه B

بدست آوردن لقب­ها معمولاً سخت تر از مهارت­ها بود، پس طبیعتاً بدست آوردن یک لقب رده بالا مثل این بود که بخواهید با یک نردبان به ماه برسید.

رتبه B به انداره برخی از لقب­هایی که یو وون میشناخت قوی نبود اما همچنان یک لقب بسیار رتبه بالا بود.

البته قدرت خود لقب به خودی خود چیز چندان چشمگیری نبود اما اعتبار آن را در نظر   می­گرفتید قضیه فرق می­کرد.

-… فرقه اهریمن بهشتی؟

فرقه سازمانی بود که مدتهاست در مقابل انجمن رزمی قرار گرفته بود. اگرچه آنها به دلیل قطع ارتباط با بیرون برای مدت طولانی ضعیف تر شده بودند اما قدرت آنها تمسخرآمیز هم نبود.

بنابراین محاسبه ارزش عنوانی که قادر به فرماندهی چنین سازمانی باشد، غیرممکن است.

یو وون از سر جایش بلند شد و بیرون رفت.

خدمتکار زن که منتظر یو وون بود بی درنگ او را به عمارت لرد برد.

«پس اینجایی.»

چون موجین در همان مکان دیروز و درهمان وضعیت نشسته بود.

یو وون قبلاً تمام وسایلش را جمع کرده بود.

یو وون گفت: «هنوز لازمه اینجا بمونی؟ انگار دیگه چیزی برای محافظت کردن وجود نداره.»

«اصلاح عادت­ها به این راحتی­ها نیست. سعی کردم جای دیگه­ای برم اما اصلاً احساس راحتی نکردم.»

آتش مقدسی که موجین باید از آن محافظت می­کرد دیگر آنجا نبود. اکنون چیزی بود که یو وون آن را حمل می­کرد.

«من یک لقب بدست آوردم.»

«منظورت معاون کاپیتانه؟»

«آره.»

«نگهش دار. به اندازه کافی واجد شرایط هستی، هم آتش مقدس و هم روح شیطان آسمانی رو داری.»

«حتی اگه رتبه دار بشم، عضو فرقه اهریمن بهشتی نمی­شم.»

«هرکاری میخوای بکن. به هرحال این چیزی نیست که بخواد جلوتو بگیره. این پاداشیه که با منصفانه قبول شدن در آزمون بدست آوردی پس هرچقدر که بخوای میتونی از مزایای اون بهره مند بشی.»

علارغم اینکه یو وون جسارت زیادی به خرج داد تا این را به موجین بگوید اما پاسخ او به طرز شگفت انگیزی بی­تفاوت بود. یو وون نگران بود که موجین او را به عنوان لرد بعدی فرقه انتخاب کند اما به نظر می­رسید که اینطور نبود.

این چیز خوبی برای یو وون بود. او هیچ مسئولیتی نداشت اما همانطور که موجین گفت، می­توانست از همه مزایای آن بهره­مند شود.

یو وون گفت: «پس با کمال تشکر قبولش می­کنم.»

«همین الان میری؟»

«وقتی زمان مسابقات جایزه بزرگ هنرهای رزمی رسید دوباره سر می­زنم.»

«به شرکت در مسابقات جایزه بزرگ هنرهای رزمی فکر می­کنی؟»

«براش برنامه دارم. اینه، اگه تا اون زمان هنوز زیر طبقه بیست وپنجم باشم.»

مسابقات جایزه بزرگ هنرهای رزمی مسابقه ای برای بازیکنان بین طبقه دهم تا بیست و پنجم بود. سه بار در سال برگزار می­شد و مورد انتظار ترین رویداد در طبقات پایین بود.

«که اینطور. پس تقریباً زمان مسابقات بزرگ هنرهای رزمی فرا رسیده…» موجین درحالی که سرش را تکان می­داد زمزمه کرد و یک خاطره قدیمی را به یاد آورد. «من بیرون نمی­بینمت چون به نظر نمی­رسه که تو از این جور چیزا خوشت بیاد.»

«دقیقاً زدی توخال.»

یو وون از سر جایش بلند شد.

او به سختی چیزی برای جمع کردن داشت. آذوقه و سایر ملزومات همه از قبل در فهرست اموالش بودند.

یو وون سرش را به سمت موجین خم کرد و رفت تا به طبقه بعدی برود.

موجین دوباره با خودش زمزمه کرد: «مسابقات جایزه بزرگ هنرهای رزمی…»

در نهایت با پیدا شدن صاحب آتش مقدس، غل و زنجیر سختی که او را برای مدت طولانی نگه داشته بود، ناپدید شد. موجین، کسی که ماموریت زندگی­اش حفاظت از آتش مقدس بود، برای اولین بار شروع به فکر کردن کرد که: باید چیکار کنم؟

آن وقت بود که به نتیجه رسید. چیزی که فرقه اهریمن بهشتی مدت­ها قبل تر از ظاهر شدن آتش مقدس میخواست.

«فکر کنم وقتش رسیده که قلمرو رزمی برگردیم.»

  • پایان قسمت ۶۳