ورود عضویت
After infinite player – 3
انتخاب فونت
انتخاب سایز فونت

موجودات ماوراء الطبیعه فقط در آثار تخیلی وجود نداشتن. حادثه‌ی دیشب درک بیشتر مردم از این جهان رو کاملاً دگرگون کرده بود. همه وحشت زده و در خطر بودن. همینجوریش جامعه به طور کلی در آستانه‌ی فروپاشی بود.

 به همین دلیل بود که دولت نتونست وجود یک بازی اسرارآمیز که در حدود یک دهه‌ی گذشته مردم رو به دنیای خود می کشونه رو برای مردم فاش کنه، چه برسه به اینکه این بازی خراب شده باشه و اشباح و هیولاهای توش به دنیای انسان‌ها راه پیدا کرده باشن.

 وو سو ادامه داد:《با این حال، حداقل الان می‌تونیم نیروی انسانیمون رو به صورت عمومی استخدام کنیم.》سپس آهی کشید و گفت:《بیشتر از دو ماهه که همه‌ی دپارتمان‌هامون دارن در شرایط سختی کار می‌کنن و با اون حادثه‌ی دیشب، دیگه نمی‌تونیم از کمبود نیروی انسانی چشم‌پوشی کنیم. روش‌های فعلی استخدام ما برای رفع نیازهای فعلی ما کافی نیستن.》

 بنابراین در حالی که وجود سازمان مدیریت و پژوهش رویدادهای ماوراءطبیعه رو فاش می‌کنن، مافوق‌ها هم میتونن اقدام به جذب نیروی انسانی بکنن.

 با اینکه بعدازظهرِ همین امروز اعلامیش پست شد، بوریاک یه عالمه درخواست دریافت کرده بود.

 وو سو اضافه کرد:《با اینکه تا حالا بخش بزرگی از متقاضیان از علاقمندان به موضوعات ماوراء الطبیعه و نظریه پردازان توطئه هستن، اما بسیاری هم هستن که واقعاً می خوان به این دفتر بپیوندن. امروز بعدازظهر تعدادی از رزومه‌ها (نامه‌های کاری) رو بررسی کردیم و مصاحبه‌ها رو از فردا آغاز می‌کنیم. وقتی که اولین دسته از استخدامی‌ها آموزش ببینن، حتما به حجم کاری فعلی کمک میکنن.》

 یه جیا متفکرانه سری تکان داد سپس یک تکه کاغذ به وو سو داد و گفت:《وقتی که اعلامیه‌ی رسمی انجام شد، می‌تونی این رو در گوشه‌ی بروشور استخدام چاپ کنی.》

 وو سو اون تکه کاغذ رو دریافت کرد و محتویاتش رو بررسی کرد.

اون تکه کاغذ در زیر نور ستارگان به شدت سفید به نظر می‌رسید و بطوری که خطوط روی اون حتی در تاریکی به‌طور فوق‌العاده‌ای واضح به نظر می‌رسیدن.

 پیچیده و عجیب به نظر می‌رسید، مثل یه نوع متن عجیب و غریبی که همچون شاخه‌های گل رز در اطراف همدیگه پیچیده بودن.

 وو سو چند تا حرف رو در گوشه‌ی نقاشی تشخیص داد. از سه تا حرف تشکیل شده بود:《ایس.》

وو سو در حالی که شوکه شده بود، فوراً به یه جیا نگاه کرد و گفت:《این که…؟》

 در این بازی، تنها بازیکنانی که جزو 100 نفر برتر قرار داشتن، یک نام رمز داشتن.

 هنگامی که امتیازهاشون به حد کافی میرسید، بازی به طور تصادفی نام‌های رمز مربوط به هر بازیکنی رو براساس عملکردش بهشون اختصاص می‌داد و سپس این نام رمز در تابلوی امتیازات ظاهر می‌شد و برای سایر بازیکنان قابل مشاهده می‌بود. همراه با این نام رمز معمولا یه الگوی تزئینیِ گویای نماد هویتشون هم بود.

 این برابر با امضای منحصر به فرد و شخصی اون‌ها بود و عموماً هیچ کس جرات تقلید یا سوء استفاده از این امضاها رو نداشت.

 یک سیستم پاداش در بازی وجود داشت.

در بازی می‌شه هر دو امتیاز و انرژی یین رو با ارز (واحد پولیِ دنیای واقعی) به نسبت یک به یک مبادله کرد.

اشباح درنده از انرژی یین خودشون برای مبادله‌ی ارز استفاده می‌کنن و از اون پول به عنوان پاداشی در ازای گرفتن جان یا اندام یک بازیکن در جدول امتیازات نفرت استفاده می‌کنن و بازی به صورت پویا پاداش‌های ارائه شده رو تسویه و رتبه‌ها رو در جدول امتیازات مذکور مرتب می‌کنه.

بازیکنان همچنین می‌تونن امتیازاتشون رو با ارز مبادله کنن و از اون برای ارسال وظایف، درخواست معامله یا پیدا کردن هم تیمی استفاده کنن.

 همه‌ی این کارها عمومی بودن. این یعنی که اگر از امضای بازیکنی برای بیان موضوعی استفاده بشه، اشباح درنده پس از جایزه‌ی ارائه شده در تابلوی رهبری نفرت، مطمئناً به دنبال سرنخ‌های باقی مانده از اون بازیکن خواهند رفت.

 از این گذشته، بیشتر بازیکنانی که امضا داشتن در جدول امتیازات رهبری نفرت، رتبه‌ی پایینی نداشتن.

 هیچ کس حاضر نیست این بار رو به دوش بکشه.

 هرچه رتبه‌ی بازیکن بالاتر باشه، احتمال استفاده از امضاشون برای ارسال هر چیزی کمتره. به هر حال این کار برابر با افشای موقعیت اون‌ها بود.

 علیرغم این همه سالی که در بازی بود، وو سو هرگز امضای ایس رو ندیده بود.

ایس یک بازیکن انفرادی معروف بود. هرگز فعالانه به دنبال هم تیمی نبود و همچنین هرگز چیزی پست نمی‌کرد.

 علاوه بر این، در بازی امکان کسب امتیاز بازیکن با کشتن اون‌ها هم وجود داشت.

 بنابراین، زمانی که موقعیت ایس در جدول امتیازات رهبری بالاتر و بالاتر می‌رفت، بازیکنان بیشتر و بیشتر بهش توجه می‌کردن. این حتی در مقایسه با تعداد اشباح درنده‌ای که به دنبال گرفتن جان ایس بودن هم بیشتر بود. در نتیجه هیچکس جرات تقلید امضای اون رو نداشت.

 …این اولین باری بود که وو سو افتخار دیدن امضای انحصاری ایس رو داشت. به‌عنوان یه بازیکن، به خوبی معنای پشت اقدامات طرف مقابل رو درک می‌کرد.

 باید بدونه که هر چه رتبه‌ی اون در بازی بالاتر باشه و بازیکن مدت زمان بیشتری رو در بازی سپری کنه، خلق و خوی منحصر به فردتری پیدا می‌کنه.

 اگرچه بسیاری از بازیکنان همراه با وو سو به بوریاو پیوسته بودن، اما رتبه‌ی بالایی در جدول امتیازات نداشتن.

 همه‌ی رئیس‌های واقعی به حالت ناشناس دراومده و ناپدید شده بودن.

 بنابراین، اگرچه بوریاو در حال اجرای یک برنامه‌ی استخدام بود، وو سو اصلا انتظار ظاهر شدن اون افراد رو نداشت. بیشتر فقط امیدوار بود که نیروهای جدید بتونن در انبوه کاری که روی هم انباشته شده بود بهشون کمک کنن و به رویارویی با برخی رویدادهای ماوراء الطبیعه‌ی راحت کمک کنند …اون افراد برای مقابله با اشباح درنده‌ی سطح بالا خیلی ضعیف هستن.

 اما الان با امضای ایس، همه چیز متفاوت خواهد بود.

به عنوان تنها بازیکنی که بازی رو تمام کرده بود، تاثیر امضای اون وحشتناک بود. به عبارت دیگه، اون‌ها واقعاً ممکنه که بتونن یه تیم با تجربه رو برای کمک به مقابله با اشباح و هیولاهای بازی استخدام کنن.

 وو سو با فکر کردن به این موضوع کمی سرگیجه گرفت.

 با احتیاط اون تکه کاغذ رو در دست گرفت، و در حالی که قلبش تند تند می‌تپید و گلوش کمی خشک شده بود گفت:《شما………》

 یه جیا حرفش رو قطع کرد:《اما، شما باید به دقت روی این موضوع فکر کنید.》

 … هر چی نباشه این امضا فقط بازیکنان رو جذب نمی‌کنه.

 این کلمات مانند یک حوض آب سرد بودن که فورا وو سو رو از خواب بیدار کردن.

ایس سال‌ها در این بازی بود و دشمنان زیادی داره. علاوه بر این، پیش از خراب شدن بازی، پادشاه اشباح جی شوان هم یک جایزه برای اون ارائه کرده بود و نام خودش رو با موفقیت به بالای جدول رهبری نفرت رسونده بود.

 وو سو احساس متفاوتی پیدا کرد.

 حالا که بازی خراب شده، رابطه‌ی رقابتی بین بازیکنان هم از بین رفته، بنابراین نباید برای بازیکنان اهمیت زیادی داشته باشه.

 اما این موضوع برای اشباح درنده متفاوته.

 وو سو که در نهایت یک شبح نبود، بنابراین نمی دونست که آیا اشباحی که بازی رو ترک کرده بودن همچنان جدول رهبری نفرت خودشون رو تشخیص می‌دن یا نه.

 یه جیا برای مدتی فکر کرد و گفت:《لازم نیست نگران جدول رهبری نفرت باشی.》

 وو سو نفس راحتی کشید.

 اما شنید که طرف مقابل ادامه داد:《شما فقط باید نگران این باشید که آیا اشباح درنده‌ای که از من کینه‌ای به دل دارن میان یا نه.》

 وو سو:《…….》

 دستان و دلش لرزیدن.

 یه جیا با دیدن حالت پریشان وو سو، درک خودش رو از این موضوع بیان کرد:《الان لازم نیست به من پاسخی بدی. برگرد و بهش فکر کن. پس از اینکه تصمیم گرفتی به من اطلاع بده.》

 پس از رفتن وو سو، یه جیا برگشت و به انباری رفت که قبلاً ازش بازدید کرده بود تا با دقت بررسیش کنه.

 همه چیز در اونجا از بین رفته بود، از جمله مخزن آبی که هیولا و قفسه‌ای از پوست‌های انسان رو در خودش جا داده بود.

 حتی آثار باقی مانده از مبارزه با اون ماهی خونین گوی تقلبی هم پاکسازی شده بود.

کاملا واضحه که طرف مقابل از هرج و مرج شهر برای این کار استفاده کرده بود. اون‌ها به طور کامل با اون مسئله مقابله کرده بودن و تقریباً هیچ اثری از خودشون باقی نذاشته بودن. یه جیا شماره‌ی انبار رو یادداشت کرد و آماده شد تا فردا به دفتر برگرده و اون رو بررسی کنه.

اما با دیدن محتاط بودن وو سو، احساس کرد که احتمالاً نمی‌تونه اطلاعات مفیدی پیدا کنه.

 پس از خروج از اسکله، یه جیا به آپارتمانش برگشت.

 اون در چند روز گذشته بدون وقفه کار کرده بود.

 اگرچه تمام اتاقش به هم ریخته بود، اما انرژی لازم برای مرتب کردنش رو نداشت.

 یه جیا یه دوش سریع گرفت و بعد به سمت تختش که هنوز تا حدی سالم بود رفت.

 اما به محض اینکه نشست، دست سیاه کوچولو با حالتی آشفته گفت:《اون آدمه پاسخ داد.》

 یه جیا با تعجب ابرویی بالا انداخت.

 فقط دو ساعت گذشته بود، اما طرف مقابل تصمیمش رو گرفت؟

 دست سیاه کوچولو کاغذ رو به یه جیا داد.

صدای وو سو از آن تکه کاغذ بیرون اومد:《من پیشنهاد شما رو به مافوق‌هام گزارش دادم و اون‌ها باور دارن که این کار امکان‌پذیره. در نهایت، اگر وارد لانه‌ی ببر نشیم، نمی‌تونیم ببر رو دستگیر کنیم. اگر همه‌ی نیروها رو بسیج نکنیم، انسان‌ها نمی‌تونن با هیولاهای بازی و اون مادری که مراقب همه چیزه مقابله کنن… اگرچه این کار بسیار خطرناکه، اما چاره‌ی دیگه‌ای نداریم.》

 یه جیا پرسید:《پس احیانا من الان به عنوان یک کارمند غیر قراردادی در نظر گرفته می‌شم؟》

 وو سو که تعجب کرده بود پاسخ داد:《… فکر می‌کنم اینطور باشه!》

 یه جیا لبخندی زد و ادامه داد:《پس بیایید در مورد پاداش صحبت کنیم.》

 درآمد اضافی دیگه از سمت جی شوان قابل دریافت نبود، و یه جیا واقعاً نمی خواست دوباره‌ی اون روزهایی که دو تا شغل داشت ولی فقط یک حقوق دریافت می‌کرد رو دوباره تجربه کنه.

 وو سو با خودش گفت:《….. ؟؟؟ چجوری موضوع یه دفعه‌ای تغییر کرد؟》

 .

 پس از پایان گفتگوی یه جیا با وو سو، کاغذ به طور خودکار در کف دست یه جیا شروع به سوختن کرد. شعله‌ی قرمزِ روشنش در چشمان مرد جوان منعکس شد، مانند پروانه‌ای طلایی و قرمز که بال‌هاش رو تکان می‌داد.

 آتش کم کم خاموش شد.

 اتاق دوباره کم نور شد. آسمان تیره‌رنگ بیرون پنجره به رنگ آبی تیره در اومده بود که نشان‌دهنده‌ی فرا رسیدن سحر بود.

 نوری خاکستری و آبی از پنجره عبور و اتاق خواب کوچک رو کمی مه آلود کرد.

 یه جیا چشمانش رو پایین انداخت، خاکستر کف دستش رو پاک کرد و آهسته آهی کشید.

الان که وو سو با پیشنهادش موافقت کرده، باید به تابلوی رهبری نفرت رسیدگی کنه.

یه جیا دشمنان زیادی داشت. اگر اشباح درنده‌تری به خاطر اون به سمت شهر ام کشیده بشن، مقابله باهاشون دشوارتر می‌شه.

اون فقط گفته بود که میخواد از اون روانی (جی شوان) دور بمونه اما کمی پس از نیمه شب مجبور شد بر خلاف حرفش عمل کنه.

 صحنه‌ی رویاروییشون در بیرون راهرو یادش اومد. یه جیا احساس کرد که داره سردرد میگیره.

 چطوره که…این موضوع رو به بعدا موکول کنم؟

 در هر صورت، وو سو که بلافاصله اعلامیه‌ای صادر نمی‌کنه.

 علاوه بر این، یه جیا بیش از حد خواب آلود بود.

سپس خمیازه‌ای کشید، چشمانش رو که از خواب آلودگی تار شده بود پلک زد و دوباره روی رختخوابش افتاد.

یه ثانیه بعد، یک 《ترک》 ایجاد شد و هر چهار پایه‌ی تختش بخاطر وزنی که روش بود شکست.

 یه جیا روی خرابه‌های تختش دراز کشید و با آرامش به سقف نگاه کرد.

اون حس خواب آلودگیش مدت‌ها پیش بدون هیچ اثری ناپدید شده بود.

اون الان دلیل دومی برای گشتن به دنبال جی شوان داشت.)بخاطر خرابی‌های خونش)