از خیلی وقت پیش بهش فکر کردم. به اینکه اگه به همچین مرحلهای رسیدم با خودم و زندگیم چیکار کنم… درسته که هنوزم انتخابهایی پیش روم وجود داره، هر چند که تعدادشون کم باشه.اما حالا که بهش فکر میکنم، این تصمیمم قطعیه.
منم یه تیکهی روشن دارم، با اینکه همه میگن وجود نداره و اصلا توی خون نژاد ما نیست، اما این اتفاق باعث شد تا باور کنم که همچین تیکهای رو در خودم دارم و میتونه توی زندگیم تاثیر زیادی داشته باشه.
من می خوام خاموشش کنم. من نمیتونم وفاداریم رو کنار بذارم. من همیشه باید به چیزی وفادار باشم، چرا وفاداریه چیزی هست که به من قدرت دنبال کردن هدف و رشد کردن رو میده.