ستاره بلعیده شده
قسمت: 45
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
جلد 3، قسمت 5 : هیولای رتبه فرمانده
همهی شش عضو گروه پتک آتشین تو جستجوی هیولایی تو سطح فرمانده بودن و تو پشتبوم سالن مسکونی بخش آَسمان آبی پنهان شده بودن… تو حدود 30 کیلومتری شهر سطح #0201، تو بزرگراه ویرانه، یه گروه جنگجو نخبه شش نفره به سمت شهر سطح #0201 میشتافت.
هر شش نفر از اونها یه مدال ببر تو جیب سینهِ سمتِ چپِ لباسِ رزمیشون داشتن.
این نشان معروف گروه شهر جیانگنان نیش ببر بود. شش نفر عضو گروه نیش ببر حضور داشتن: دو نفر از اونها از سلاح گرم و چهار نفر دیگه از سلاح سرد استفاده میکردن. دو نفر از چهار نفری که از سلاح سرد استفاده میکردن، جنگجوهای سطح جنگسالار بودن و دو نفر دیگه، جنگجوی سطح پیشرفته بودن! و دو نفری هم که از سلاح گرم استفاده میکردن، تو سطح فرماندههای جنگی بودن!
درواقع، تا وقتی که استعداد، تجربه و زمان کافی دارین، خیلی راحت میتونین با استفاده از سلاح های گرم، به سطح فرماندههای جنگی برسین.
چون فرماندههای جنگی، فقط به سلاحگرمشون تکیه میکنن!
ژانگزیهو با صدای آرومی گفت: «هان پیر، هنوز هم موقعیت اون پیرمرد رو پیدا نکردهای؟»
ژانگزیهو درواقع یکی از شش نفر گروه نیش ببر بود و یه جنگجو پیشرفته تو سطح بود. از لحاظ قدرت ، تیم نیش ببر بسیار قدرتمند بود. ضعیف ترین اعضای تیم هر دو جنگجویان سطح پیشرفته بودند و این دو دست کمی از فرماندهان جنگ نداشتند.
پسری که قطبنمایی به شکل یه ساز تو دست داشت، گفت: «براساس منور سیگنالی که رو اون پیرمرد جاسازی کردم، احتمالا فقط 40 کیلومتر با ما فاصله داره. اما بهنظر من تو شهر 0201# پیشرو تو سطح کشور است.»
«بلاخره موقیتش رو ثبت کردم.»
«اگه این دفعه بتونیم این پیرمرد رو گیر بیاریم، همهمون پولدار میشیم.»
اعضای تیم نیش ببر خندیدند.
تو گذشته وقتی به شکار هیولا رفته بودن، شکارچی هیولای گرگی رو به طور شانسی پیدا کردن. امروزه گونه های زیادی از هیولاها رو شناسایی و نامگذاری کردن. قبل از دوره نیروانا بزرگ ، بیشتر خوک، سگ، گربه، گاو و گوسفند تو جامعه وجود داشت. بنابراین اکثر هیولاها امروزه بیشتر از نوع خوک، سگ، گربه، گاو، گوسفند، مار و غیره هستن. هیولاهایی مثل روباه، میمون، عقرب، گرگ، ببر و جگوار نادرترن.
گرگ ها، ببرها و جگوارها از قبل قوی بودن، بنابراین پس از جهش، وحشتناکتر می شدن.
البته، از اونجا که تعداد زیادی هیولای معمولی وجود داره، بعضی از اونها به موجوداتی هولناک تبدیل میشن.
به عنوان مثال، یکی از هیولاها، یه نوع گربهی افسانهایه- - گربه شیطانی "نهجان".
گربه شیطانی نهجان، ترسناکترین هیولای تو گروه هیولاهای نوع گربه است. نه دم داره و قدرتش از یه رهبر گروه بیشتره! تو کل زمین، ازش به عنوان یکی از ترسناکترین هیولاهای رتبهبندی شده در نظر میگیرن.
از اونجا که هیولاهای گرگی توانایی تولید مثل بالایی دارن، اغلب جنگجوها تونستهن تو چند دهه اخیر با چند هیولای گرگی روبرو بشن.
و "شکارچی" یکی از وحشتناکترین گونههای جهش یافته تو گروه هیولاهای گرگیه. اونها همچنین سلطان گرگها نامیده می شوند - "گرگ ماه نقرهای" ، هر گرگ ماه نقرهای عملا مستقله و عاشق شکار هیولاها و مبارزان دیگه. از اونجایی که اونهاحیله گر و بیرحم هم هستن، نام "شکارچی" رو روشون گذاشتن.
درحالحاضر ، ضعیفترین گرگ ماه نقرهای شناخته شده، یه "هیولای فرمانده متوسط" ئه، بنابراین یه سر گرگ ماه نقرهای، ارزش یه گنج رو داره.
کاپیتان تیم نیش ببرکه مردی با پوست تیره، لاغر و کوتاهقد بود، با صدای آروم گفت: «این شکارچی که ما داریم تعقیبش میکنیم، احتمالاً فرمانده سطح بالا ست و عملاً به سطح رهبر گروه نزدیکه! خوشبختانه این شکارچی تو درگیریهای قبلی که با هم داشتیم مجروح شده بود، بنابراین تونستیم زخم سنگین دیگهای بهش وارد کنیم. درحالحاضر، ما تجدید قوا کردیم! اینبار ما باید از فرصت استفاده کنیم و ترتیب این شکار رو بدیم، اونم حالا که ضعیفتر هم شده!»
«بله کاپیتان!»
هر شش نفر عضو تیم نیش ببر، پر از روحیه جنگندگی بودن! یه شکارچی مرده عملاً بیش از یه یا دو سال از درآمدشون ارزش داره.
تو پشتبام یکی از سالنهای مسکونی 21 طبقه بلند، تو بخش آسمان آبی.
پنج نفر عضو گروه پتک آتشین دوربینشون رو به سمت پایین نشونه گرفته بودن و با دقت نگاه میکردند. لوفنگ دوربینش رو با دست چپ و بطری آب رو با دست راست نگه داشت. کمی آب نوشید، دوربین دو چشمی رو گذاشت ، درپوش بطری آب رو محکم کرد و اون رو پشتش گذاشت. بلافاصله، دوباره با دوربین دوچشمی به پایین نگاه کرد.
لوفنگ پرسید: « کاپیتان، ایا اینجا توقف کردن ما احمقانه نیست»
گایو فنگ تو حالی که دوربین دوچشمی خود رو پایین میگذاشت خندید: «تو چی میفهمی؟»«تو این منطقه ، یه آپارتمان مسکونی 21 طبقه ، بسیار بلند است. از پشت بام می توان تا شعاع 5 کیلومتری رو با دوربین دو چشمی تحت نظر داشت. شهرهای سطح کشور چقدر بزرگ هستند؟ البته ، چون برخی از ساختمانها مسدود شده اند ، کارایی ما چندان بالا نیست. با این حال —— این کارآیی تو حال حاضر بسیار زیاد است. همه میتوانند تو حین استراحت کردن هیولا پیدا کنند»
لوفنگ سر تکان داد.
ناگهان ژانگ کی تو حالی که به نقطه ای خاص اشاره میهرد فریاد زد:« کاپتان، پسرا بیایید اینجا رو ببینید»
چه کسی!
چهار نفر دیگه به آنجا دویدند ، هر کدام دوربین دو چشمی خود رو تو دست داشتند و به پایین نگاه میکردن. لوفنگ نیز به جهتی که ژانگ کی به آن اشاره می کرد نگاه کرد و از طریق دوربین دوچشمی دید که گرازهای شاخ دار و گرازهای خز آهنی تو برخی از خیابان های شمال غربی ظاهر شده اند. احتمالاً تو مجموع دویست گراز تو خیابان بودو تعداد گرازها همچنان تو شعاع دید او درحال افزایش بود.
"هوم؟" چشم های لوفنگ برق زد. تو یکی از خیابانها ، یه هیولای عجیب و غریب بود که به آرامی حرکت می کرد و هیولاهای بیشتری از نو ع خوک رو صدا میزد. کاملا قرمز و شبیه تانک بود.
لوفنگ از شدت شوکه شدن گفت: این تانک خونخوار است؟ »
از میان هیولاهای نوع خوک ، آنها تو رتبه 2 - گله تانک خونخوار قرار می گیرند. این هیولا مخزن خونخوار نامیده می شود ، اما آنها درواقه هیولایی از نوع خوک هستند. آنها وزن زیادی دارند و دفاع آنها شگفت انگیز است. تو نگاه شبیه یه تانک زرهی بنظر میرسدو دفاع و حمله آنها کمتر از حمله ی یه تانک واقعی نیست.
«این یه تانک خونخوار است»
«پسر این طعمه بزرگیه»
«کاپیتان ، با توجه به رنگ پولک هایش ، باید چیزی حدود هیولای فرمانده سطح پایین باشد. یا حدود "فرمانده سطح متوسط.»
برخی از اعضای پتک اتشین آتش شروع به مشاجره کردند.
همم همم ، قیمت یه تانک خونخوار بسیار بالا است. "گائو فنگ" خندید ، "حتی اگر این یه هیولای فرمانده سطح پایین باشد ، قیمت آن با هیولاهای فرمانده سطح متوسط برابری میهند. این یه طعمه بزرگ است! همه خوشحال باشن »
«چن پیرمرد»
« چنگو»
صدای کاپیتان باعث شد چنگو بالاخره چشمان خود رو باز کند. چنگو هنگام بلند شدن خندید: «بچه ها ، هیولایی تو سطح فرمانده پیدا کردید؟»
گو فنگ خنیدک بیا خودت ببین»
چنگو با سرعت از جا پرید و دوربین دوچشمی رو نگاه کرد. او شگفت زده شد و گفت: «لعنتی ، این تانک خونخوار است که تو هیولاهای نوع خوک رتبه دوم رو دارد. دفاع این پسر دیوانه است ؛ با گلوله های سوراخ کننده زره ای که من آوردم احتمالاً حتی نمی تواند فلس آن رو سوراخ کنم! به نظر می رسد زمان استفاده از عزیزدل من فرا رسیده .»
گائو فنگ متقاعد شد: «عجله کنید ، گلوله ها چندان ارزش ندارند.»
چنگو سریع عمل کرد. او بلافاصله با سرعت به سمت جعبه فولادی رفت ، سه گلوله قرمز رنگ بیرون آورد و گلوله های اسلحه تک تیرانداز رو عوض کرد.
چنگو روی پشت بام نشست و تفنگ تک تیرانداز سنگین خاکستری نقره ای خود رو تنظیم کرد. لوله اسلحه نور خورشید رو منعکس می کرد. و چنگو دست خود رو دراز کرد تا نشانه گیری کند و همزمان با کالیبره کردن دستگاه نشانه گیر نوری خود ، شروع به انجام محاسبات دقیق کرد. پنج نفر دیگه گروه پتک اتشین جرات نکردند صدایی تو بیاورند.
ناگهان--
«پیینگ» صدای عمیق و پر انرژی به صدا درامد
عملاً تو عرض یه لحظه ، گلوله هوا رو شکافت.
قدرت این گلوله زرهی آلیاژی که سوراخ کننده بود نه تنها مخرب بود ، بلکه سرعت آن نیز چند برابر سرعت صوت بود. از آنجا که سریعتر از سرعت صدا بود ، رونق صوتی ناشی از آن پشت گلوله است ، به این معنی که صدا تا زمانی که توسط گلوله اصابت نکرده به هیولا نمی رسد.
تانک خونخوار به آرامی تو خیابان راه می رفت و تعداد زیادی هیولا رو فرماندهی می کرد.
«پوووف»
فلس های پشت گوش و گردن تو چشم برهم زدنی گر گرفتند و هنگامی که گلوله سوراخی ایجاد کرد شعله ور شدند.
عاااا تانک خونخوار با درد ناله کرد و شروع به تکان خوذدن و غلتیدن کرد. بعد از اینکه تعادل خود رو بدست اورد، از شدت خشم و تلخی شروع به زوزه کشیدن کرد. بلافاصله تعداد زیادی هیولای خوکی که پراکنده بودند به سمت او هجوم بردند و نقطه اصابت گلوله شروع به خونریزی کزد. پشت سر هم زوزه میهشید، اما نمیتوانست تشخیص دهد گلوله از کجا شلیه شده بود.
تو پشت بام ، چنگو به ارامی سر خود رو بالا آورد و دستگاه نشانه گیر نوری رو از چشم خود دور کرد و با اطمینان گفت:
شانس من بسیار خوب بود ، من به نقطه حیاتی آن رو نشانه رفتم. این گراز خونخوار فوراً نمی میرد زیرا نیروی حیاتی آن قوی است ، اما مطمئناً ظرف 5 دقیقه زمین میافتد . " شلیه اول موثرترین شلیه تو تیراندازی از راه دور بود زیرا هیولای سطح فرمانده برای آن آماده نبود.
با این حال اگر شلیه اول با نقطه حیاتی ان برخورد نمیهرد توی دردسر می افتادند.
یه هیولای سطح فرمانده از قدرت دفاعی بالایی برخوردار است، بنابراین اگر گلوله ای بتواند زره ان رو سوراخ کند برد بزرگی است. به همین دلیل ، گلوله ها معمولاً بر روی "گلوله های سوراخ کننده زره" با قدرت نفوذ بالا تمرکز می کنند و نه برخی از گلوله های انفجاری مخرب. امخرب بودن چه فایده ای دارد وقتی حتی نمیتوانید زره رو بشکافید؟
انگ کی انگشت شستش رو با خنده بالا اورد و گفت: « شلیه خوبی بود»
جمجمه یه تانک خونخوار بسیار سخت است. حتی اگر فلس های او رو بشکافید ، تانک خونخوار اسیبی نمیبیند. گائو فنگ خندید ،« چنگو ، این تفنگ فوق العاده است ». اگر چنگو شکست می خورد ، آنها مجبور بودند همه هیولاهای محافظ تانک خونخوار رو بکشند ، که بسیار دشوار بود!
« زیاد تشویقم نکنید»
چنگو خندید: «حالا شما بچه ها باید راهی برای بدست آوردن جسد آن تانک خونخوار پیدا کنید. صدها هیولا تو اطراف او رو گرفته. و اگر ما دست نجنبانیم... ... یه تیم جنگجو دیگه ممکن است غنیمت ما رو بدزدد »
گایو فنگ خندید: «نفوس بد نزنید ، احتمالا حداکثر دو یا سه تیم جنگجو تو این شهر سطح کشوی وجود دارد ، خیلی خب بچه ها وسلیلو جمع کنید و بریم، تا اون جنازه رو ازونجا برداریم»
کتابهای تصادفی


